نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات موج منتشر کرد:
مردی با زره سیاه و ردایی صورتی رنگ با لکه های خون به سوی راب رفت. «جیمی لنیستر احترام و ادبش را رساند.» خنجرش را در قلب پسرش فرو برد و چرخاند. راب عهدش را شکسته بود اما کاتلین عهدش را نگه داشت. موی ایگان را کشید. به شدت. گلویش را تا مغز استخوان درید. خون گرم روی انگشتانش جاری شد. زنگوله های کوچک ایگان می نواختند. جینگ جینگ جینگ جینگ. طبل می کوبید بوم دوم بوم دوم بوم دوم...
یکی خنجر را از دستش گرفت. اشکش از گونه هایش سرازیر شد. مثل سرکه سوزنده بود. ده زاغ وحشی صورتش را با چنگ تیزشان می خراشیدند و رگه های باریک گوشتش را می دریدند و شیارهای عمیق سرخ خون بر جا می گذاشتند. مزه ی خون را روی لبش چشید. به قطره های خون نگریست. خونی که روی انگشتان کشیده اش تا روی مچ و آستین هایش پایین می رفت. کرم های تنبل سرخی روی دستان و زیر لباسش می خزیدند. قلقلکش می دادند. خندید. بعد خنده شد یک جیغ. یکی گفت: «دیوانه شده. عقلش را از دست داده.» دیگری گفت: «راحتش کنید.» و دستی سرش را عقب کشید. همان طور که او سر جینگل بل را عقب کشیده بود. کاتلین فکر کرد نه موهایم را نکنید. ند عاشق موهایم است. بعد تیغ بر گلویش نشست و نیشی سرخ و سرد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.