نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات روزنه منتشر کرد:
ایران اصیل و قدیم است یا جدید و اعتباری؟ در جهان جایی مهم است یا اهمیت چندانی ندارد؟ ایرانی چه؛ شایسته تفاخر است یا مجموعهای از صفات مذموم؟ چرا تلاش یک سدهای برای رفع نواقص ایران و کاستیهای ایرانیان بینتیجه مانده؟
پنداری حیات جوامع بیش از اراده و آموختههای یکایک آحاد آن، زیرنقشی است که هرگونه دریافت ما از جهان و تصرف ما در جهان را هدایت میکند. مجموعه «ایران کجاست؟ ایرانی کیست؟» کوششی است برای تبیین این زیرنقش. بدین منظور در جلد نخست طرح منظری فرهنگی را ریختیم که امکان شناخت و مقایسه حوزههای فرهنگی جهان را فراهم کند. در جلد دوم از همین منظر کجایی ایران و کیستی ایرانیان را وارسی خواهیم کرد. در جلد سوم به بحرانهای گریبانگیر ایران و نقش بالقوه ایران در آینده جهان خواهیم پرداخت. این مجموعه کوششی است برای قرار گرفتن در مسیر پاسخ به دو پرسش «ایران کجاست؟» و «ایرانی کیست؟» و نه مدعی یافتن آن.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
ماجرای نوشتن کتاب ایران کجاست؟ ایرانی کیست؟ از سال 1386 شروع شد. زمانی که الناز نجفی و بهنام ابوترابیان در کلاس درس «تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایران» مهندس سیدمحمد بهشتی شرکت کردند. آن روز دو پرسش عمیق در ذهن این دو دانشجو شکل گرفت. ما کیستیم و اینجا کجاست؟ منظور از «ما» آن کیستیِ تاریخی است که از بدو تولد تا مرگ همراهمان است، و منظور از «اینجا» نیز موقفی تاریخی است که ایران نام گرفته است. نقشهها، کتابها یا فیلمهای مستندی که در کلاس میدیدند و میخواندند هر کدام پنجرهای شد تا بتوانند چشماندازی ورای همه چیز را بنگرند.
سپس آنها با همراهی سید محمد بهشتی شیرازی کتاب ایران کجاست؟ ایرانی کیست؟ را نوشتند. نویسندگان در این کتاب بروز و ظهور در ناخودآگاهترین و غیرارادیترین ساحت اندیشه و عملکرد جوامع انسانی را «طبع فرهنگی» نامیدند و عنوان کتاب نیز پرسشهایی است که سرمایۀ اصلی و نیروی محرکۀ این مجموعه است. در واقع این کتاب با پرسش آغاز شده است و این پرسشها بودند که نویسندگان را به پرسشهای دیگر رساندند. چه در طرح پرسشها و چه در مسیری که برای پاسخ دادن به آن پیمودند امری مشترک وجود داشت و آن اعتماد به فرهنگ ایرانی است. پرسش از مسائل مبتلا به ایران بود که نویسندگان را به سمت نسبت آدمی و محیط سوق داد.
حیات جوامع تحت تأثیر امری بزرگ قرار دارد که ما آن را فرهنگ مینامیم. این کتاب 7 گفتار دارد و حاصل علاقه سیدمحمد بهشتی به فرهنگ ایرانی است. نویسندگان در این اثر به طرح پرسش و مبانی نظری در باب چیستی فرهنگ و وقوع آن در صحنۀ تاریخ و جغرافیا پرداختهاند. در ادامه نویسندگان این کتاب به فرهنگ از منظر ایران نگاه کردهاند. آنها از کجایی ایران و کیستی ایرانیها سخن گفتهاند و کوشیدهاند لایههای مختلف بحران موجود در کشور را که زایندگی و بالندگی فرهنگ ایرانی را نشانه گرفته، بررسی و تببین کنند.
نویسندگان در کتاب ایران کجاست؟ ایرانی کیست؟ چهار نوع محیط و چهار طبع فرهنگی را توضیح دادهاند و به امروز و آیندۀ ایران پرداختهاند و کتاب با بحثی پیرامون نسبت طبایع فرهنگی و نقش هر یک از طبایع در نمایشنامۀ جهانی به پایان میرسد. دست آخر نیز به وضعیت حال حاضر جامعۀ ایرانی که در آن بارقههای خروج از بحرانها آشکار شده پرداختهاند و از ظرفیتها و مزیتهایی حرف زدهاند که برای نیل به آیندهای بهتر باید آنها را غنیمت شمرد.
• اعترافیهای بر جای پیشگفتار
• مقدمه
• گفتار نخست: باید دوباره «اهل» سرزمینمان شویم
• گفتار دوم: اهلیت در عصر سیطرۀ تکنولوژی
• گفتار سوم: منظر فرهنگی
• گفتار چهارم: تعریفهای فرهنگ
• گفتار پنجم: بازتعریف فرهنگ
• گفتار ششم: طبع فرهنگی
• گفتار هفتم: نسبت طبایع فرهنگی
• کتابنامه
• غیرفارسی
• فهرست اعلام و اصطلاحات
«در آثار متجددین ایرانی، از سویی، نسبت به مختصات ایران و خصوصیات سوء ایرانیان نظیر خرفهگرایی، جهل، بیسوادی، ریاکاری، بینظمی، وقتناشناسی، تفرد، تنبلی و قانونگریزی ابزار تنفر وجود دارد. نوشتههای این گروه عموماً واجد لحنی تحقیرآمیز نسبت به هویت ایرانی و مختصات ایران و توأم با احساس کدورت و بیاعتمادی نسبت به فرهنگ و سرزمین خودی است و از سوی دیگر، مملو از توصیفات اغراقآمیز توأم با شیفتگی و تمجید از همۀ وجوه غرب و خلقیات غربیان است. در عینحال هستند کسانی که بر خلاف اینها، به فرنگستیزی و ایرانستایی افراطی روی آوردهاند. این شیدایی و تنفرِ بهظاهر متناقض در امری اشتراک دارند و آن سوءتفاهم ناشی از عدم شناخت یا بهتر است بگوییم نسیان نسبت به دانایی است. شاهدش آنکه هیچکدامِ این توصیفات تصویری واقعی از غرب به دست نمیدهند، همانقدر که تصویر واقعی از سرزمین خود ندارند. نسیان نسبت به دانایی آدمی را از همۀ چیزهایی که روزی در ارتباط با محیط سرمایۀ او بهشمار میآمد، محروم میکند. انس جایش را به غریبگی میدهد و شناخت از سرِ غریبگی و نسیان که به نااهلی پهلو میزند، خود را در لباس دانایی عرضه میکند.»
«برای کسانی که دانایی نسبت به راههای حلوفصل رازهای سرزمین بزرگترین ثروتشان بود چراکه رفتار آنان را مقوم محیط میکرد و ضربآهنگ محیط را مقوم حضورشان میساخت، نسیان آسیب بزرگی است؛ زیرا نسیان سبب میشود نهفقط رفتار آدمی که حتی حضور او در محیط نیز خسارتبار باشد و کیفیتی عدوانی و متجاوزانه بیابد. اگر تا پیش از این آدمی و محیط در آغوش هم بودند، حال پنجه در پنجۀ هم میافکنند؛ لیکن از آنجاکه زور محیط بر آدمی میچربد، انسان در این رقابت عاقبت ناکام و بازنده است. در این وضعیت انسان خیال میکند که محیط جلوی مطامع او ایستاده و او را از رسیدن به سعادتمندی بازداشته است. بدینسان معیتِ آدمی و محیط که رو به سوی سعادتمندی داشت، در غیاب دانایی، جایش را به ناسازگاری میدهد و حتی بقای آدمی را در محیط به مخاطره خواهد انداخت. نسیان نسبت به دانایی مترادف با «نادانی» نیست. به سخن دیگر دانایی هیچگاه به طور کامل از ناخودآگاه انسانها سترده نمیشود. خصوصاً در سرزمینهای کهنی مثل ایران، آنقدر مرتبۀ روایی غلیظ است که در هر صورت بهنحوی اسباب تذکر میشود.»
«اهلیت چیزی نیست که بر اثر اراده و خواست فردی و گروهی، بهصورت آمرانه و فرمایشی، ایجاد شود یا از بین رود. اهلیت منوط به این است که جامعه در محیطی روزگارانی را سپری کرده باشد. به میزان قدمت این همنشینی، دانایی غنا مییابد و به میزان این غنا، آحاد آن جامعه «کسی» میشوند ممتاز از دیگران و سرزمینشان «جایی» میشود ممتاز از جاهای دیگر. طبیعی است که سرزمینهای جوان و روزگار نادیده از غنای دانایی برخوردار نباشند و اهلیت در آنان ریشه نداونده باشد. در سرزمینهایی که حیات در آنان سابقۀ چندانی ندارد و به یمن فناوری مدرن ممکن شده است، هرقدر هم قدرتمند و مرفه، اهلیت مصداق ندارد و بیش از آن باید از شهروندی یا تابعیت سخن گفت. ایران از جمله سرزمینهایی است که سابقۀ طولانی و متداوم حیات در آن دانایی ویژهای را پدید آورده و اهلش، بنا به برخورداری از این دانایی، هویتی مشخص و معلوم یافتهاند. ایران سرزمینی خشک و کمجاذبه است؛ نه منابع نقد وافری دارد و نه اقلیم همواری. مشابه همین شرایط در نواحی دیگر این کرۀ خاکی سببشده آن صفحات خالی از سکنه باقی بماند.»
اگر به مطالعه پیرامون مسئلۀ فرهنگ ایرانی علاقه دارید حتماً کتاب ایرانی کجاست؟ ایرانی کیست؟ را بخوانید.
سید محمد بهشتی شیرازی در سال 1330 به دنیا آمد. او عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری است و پیش از این مدیر جشنوارۀ فیلم فجر و مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، رئيس پژوهشگاه میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و رئیس کمیتۀ ملی ایکوم ایران بوده و همچنین عضو پیوستۀ فرهنگستان هنر است.
او در گرماگرم پیروزی انقلاب و در میانۀ دگرگونی عظیم حضور داشت و در بهمن سال 1357 به جلسهای برای مشورت در صدا و سیما فراخوانده شد و پنج سال در تلویزیون جمهوری اسلامی فعالیت کرد و در ایجاد آثاری که در شکل دادن به دوران کودکی و نوجوانی ما مؤثر بودند مثل سلطان و شبان، محلۀ بروبیا، هزاردستان، بوعلی سینا، سربداران و غیره نقش بسزایی داشت. سینمای ایران که از سال 1355 ورشکسته و رو به احتضار بود و در جریان مبارزات انقلاب عملاً تعطیل شد و در دوران جنگ تحمیلی نیز بحرانهای اقتصادی و محدودیتهای اجتماعی از آن چیزی باقی نگذاشته بود به دست او دوباره جان گرفت. در میانۀ بیم و امید، بهشتی همراه با جمعی معدود بنیاد سینمایی فارابی را بنیان نهاد و پس از چند سال حیاتی نو و پربار به سینمای ایرانی بخشید.
پس از جدا شدنش از سینما، اندکی در شهرداری تهران مسئولیت سازمان نوپای «توسعۀ فضاهای فرهنگی» را برعهده گرفت. از همین دوران کوتاه مدیریت او در این سازمان، برای تهران چند عرصۀ شهری و فضای مدنی مهم مثل شهر کتاب، خانۀ هنرمندان، موزۀ موسیقی، کتابخانۀ تخصصی معماری به یادگار ماند اما مجدداً مهمترین دستاورد او از این زمان، شناختی عمیق به کجایی تهران و کیستی تهرانی بود که خود او آن را در کتابی کمحجم به نام «داستان تهران» منعکس کرده است.
از سال 1376 که دولت سید محمد خاتمی بر سرکار آمد وارد عرصۀ مدیریت سازمان میراث فرهنگی شد. در این دوران نه تنها صدها کارگاه مرمت راهاندازی کرد و چندین همایش معتبر جهانی دربارۀ ایران برگزار کرد بلکه موضوع میراث فرهنگی از یک مسئلۀ حاشیهای تبدیل به یک دغدغۀ اجتماعی شد و نزد افکار عمومی جایگاهی شاخص یافت.
نشر روزنه کتاب ایران کجاست؟ ایرانی کیست؟ از دکتر محمد بهشتی، الناز نجفی و بهنام ابوترابیان را منتشر کرده است.
سیدمحمد بهشتی در این کتاب بسیار شمرده و موجز سخن میگوید و بسیار از مثال و بیان استعاری کمک میگیرد. او معتقد است فرهنگ باید سنگبنای توسعۀ کشور قرار گیرد و میراث فرهنگی راهنما و معلم آن باشد؛ چه باغ فین، نوروز، شاهنامه، پل خواجو، و غیره، هر کدام به حل گوشهای از پرسشِ بزرگ کجایی ایران و کیستی ایرانیان کمک میکنند.
- چه شد؟ (داستان افول اجتماع در ایران) اثر عبدالمحمد کاظمیپور و محسن گودرزی دو جامعهشناس برجسته است. این دو نویسنده در کتاب چه شد؟ دربارۀ وضعیت جامعۀ ایران و سرمایۀ اجتماعی آن صحبت کردهاند. آنها سعی کردهاند در این کتاب به این سؤال پاسخ دهند که چه اتفاقی برای ایران در چند دهۀ گذشته افتاد که به التهاب جامعه ختم شد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.