نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات مان کتاب منتشر کرد:
رمان حاضر داستان زندگی کودکی است بهنام «ایوان» که در جریان جنگ جهانی دوم در عملیاتهای تجسس و شناساییِ دشمن شرکت میکند و زودتر از آنچه باید با مصائب جنگ و ویرانی آشنا میشود. فضای تلخ این رمان آندره تارکوفسکی را بر آن داشت تا از آن اقتباسی سینمایی به دست دهد و بهگفتۀ خودش «تضاد آشکار جنگ با مفهوم کودکی را نشان دهد». فیلم تحسینشدۀ کودکی ایوان حاصل این اقتباس است. سخن آخر آنکه این کتاب به زبانهای متعدد ترجمه شده و مأخذ ترجمۀ فارسی حاضر متن روسی کتاب بوده است.
آنچه در ادامه میخوانید اینفوگرافیکی است دربارۀ کتاب «ایوان» به همراه معرفی آن و بخشهایی از مقدمه و پیشگفتارهای کتاب.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
داستان ایوان قصۀ انسانهای گرفتار در دام جنگ است، نجوایی صادقانه از واقعهای بهدهشتناکیِ جنگ. داستانی ساده اما عمیق و انسانی، با شخصیتهایی که ابرقهرمان نیستند، قهرمان هم نیستند، انسانهای معمولیاند که حالا در جبههای در شوروی، در مصاف با ارتش نازی، کنار هم ایستادهاند. رمان چهار شخصیت اصلی داستان دارد: راوی قصه که گالتسفنامی است بیستویکساله، خولین ریابتسف و کاتاسونوف از فرماندهان ستاد اطلاعات ارتش شوروی و البته ایوان: با چشمانی درشت و نگاهی جدی؛ پسرکی موبور و شهری بهنام ایوان بونداریف. زودتر از موعد به بلوغ رسیده. آخر جنگ است و جنگ انسان میسازد، همانقدر که انسانیت را از بین میبرد. نقطۀ ثقل داستان همین نوجوان است و داستان رمان از آشنایی راوی با ایوان در یک شب سرد زمستانی آغاز میشود در پایگاهی در اطراف رودخانۀ دِنیپِر که یک سمتش در اشغال نازیهاست و کنارۀ دیگر در اختیار نیروهای شوروی است. ایوانِ کودک بهدست گشتیهای روس دستگیر شده و خیس و آبچکان نزد فرمانده پایگاه آورده میشود. از چشم راوی، ایوانِ کودک اینچنین توصیف میشود:
از همان لحظۀ نخست، ایوان در دید راوی و در نگاه ما متفاوت است با هر بچۀ دیگری؛ با لحنی بزرگسال دستور میدهد که با ستاد اطلاعات ارتش تماس بگیرند و حضورش را اطلاع دهند، از دیدن آبنبات خوشحال نمیشود و: «اخموتخمش، دقتش و احتیاطش بچگانه نبود و تأثیر غریبی بر آدم میگذاشت.» و بعد از دقایقی راوی و ما بیشتر با ایوان آشنا میشویم:
ایوان کودکی است که از کودکی کردن بازمانده. جنگ همهکس و همهچیزش را گرفته. تنها و بیکس است و فقط در فکر انتقام است. از او میدانیم که «پیش از جنگ با پدر و مادرش جایی لب مرز حوزهٔ بالتیک زندگی میکرده. پدرش که مرزبان بوده در همان اولین روز جنگ کشته شده، خواهر کوچک یکسالونیمهاش هم در زمان عقبنشینی در آغوش ایوان جان داده است». بهقول خولین،
نهفقط برای ایوان، که جنگ زندگی دیگر شخصیتهای اصلی داستان را هم ویران کرده است. داستان ایوان قصۀ از دست دادنهاست. شخصیتها دوستان و کسانشان را در جنگ از دست دادهاند و حتی فرصت سوگواری هم نداشتهاند، از جمله خولین که کاتاسونوف، همرزمش، را از دست میدهد و حالا باید رفتاری از خود بروز دهد که دیگران متوجه نشوند، بهخصوص ایوان که به کاتاسونوف بسیار نزدیک بوده است. مرگهایی پیشپاافتاده:
یا راوی قصه دوست دوران نوجوانیاش را از دست داده و حالا تنها یادگارِ او چاقویی است که به کمرش میبندد. شرح کشته شدن کوستیا از نفسگیرترین بخشهای رمان است:
لحظاتی در رمان هم هست که گویی از جنگ خبری نیست، نه از صدای شلیک رگبار و مسلسل و منور و نه از استشمام بوی جنازۀ گندیده؛ ولی شبح جنگ گویی در تعقیب شخصیتهاست و سایۀ شومش در تمام رمان پیداست، تا آنجا که شخصیتها هم میدانند که آرامش در جنگ بیمعنی است: «روز ساکت و سردی بود، چنان ساکت و آرام که انگار میشد جنگ را فراموش کرد. اما جنگ همانجا درست جلو رویمان بود.» همین جنگ است که سبب میشود آدمها احساساتشان را فراموش کنند. جنگها سبب انسانیتزدایی میشوند و هویت فردی را میگیرند. وقتی راویْ دکترِ جدید گردان را که زنی جوان است ملاقات میکند، گویی لحظاتی حس دیگری در رمان جاری میشود. در معرکۀ جنگ، بوی علاقه و محبت در فضا میپیچد، اما این فضا بلافاصله از بین میرود:
جنگ از بین بردن گذشتهها و خاطرات هم هست. زندگی را به قبل و بعد از خود تقسیم میکند و خاطرات زندگی را دوپاره میسازد. گویی، پیش از جنگ، زندگیای نبوده و بعد از آن هم شکل آن بهکل تغییر میکند، چراکه انسان را زیر و رو میسازد. مثل آنجا که راوی با استشمام بوی اسب و گاو به یاد زادگاهش میافتد:
شاید مهمترین هنر نویسندۀ ایوان این باشد که شخصیت اصلی رمان یعنی ایوان حضور حداکثری ندارد، اما همهجا هست. در متن ماجرای بسیاری از بخشها نیست، اما در فکر و یاد و زبان شخصیتها جاری است. بهقول راوی رمان، «من هیچوقت علاقۀ خاصی به بچهها نداشتم، اما این پسرک ــ با آنکه فقط دو بار دیده بودمش ــ چنان به من نزدیک و برایم عزیز بود که نمیتوانستم به او فکر کنم و قلبم از نگرانی به تپش نیفتد».
ایوان درامی جنگی است و یکی از نمونههای درخشان آن. نویسندهاش، که خود در جنگ جهانی دوم سرباز ارتش شوروی بوده، گویی تجربهاش از حضور در جنگ را در این نخستین رمانش بیان کرده است. از این روست که شخصیتهای رمان اینقدر باورپذیر از کار درآمدهاند؛ سطحی نیستند، اما حرفهای حکیمانه هم نمیزنند. شرح موقعیتها پُرند از جزئیات، اما ساده و گویی نویسنده تابلویی پیش چشمانمان ترسیم میکند از واقعیت جنگ: لخت و عریان، بیدستکاری، همانطورکه بوده و همانطورکه نویسندهاش آزموده است. ایوان رمانی است ضدجنگ و مانند آن قول مشهور که بهترین آثار دربارۀ جنگ ضدّ جنگاند. ایوان نیز از این قاعده مستثنی نیست.
ولادیمیر باگامولاف، در سال ۱۹۲۴ در روستایی اطراف مسکو به دنیا آمد. در ۱۹۳۸، بعد از اتمام کلاس هفتم، مدرسه را رها کرد و برای کمک به خانوادهاش مشغول به کار شد. سه سال بعد و با شروع جنگ، بهعنوان داوطلب به ارتش پیوست و سالهای پرتلاطم جنگ را در ارتش گذراند. در ۱۹۵۲ دبیرستان «جوانان کارگر» را بهصورت غیرحضوری تمام کرد و در رشتهٔ ادبیات روسی دانشگاه دولتی مسکو پذیرفته شد. اما بعد از دو سال دانشگاه را رها کرد، چراکه میان آنچه دانشگاه به او میآموخت و آنچه خودش یاد گرفته بود شکاف بزرگی میدید و بر این باور بود که آموختههای شخصیاش بیشتر به کارش خواهند آمد.
اولین اثر باگامولاف داستان بلند ایوان است. ایوان نخستین بار در ۱۹۵۷ در مجلهٔ زنامیا (درفش) به چاپ رسید. چند سال بعد (۱۹۶۲)، آندری تارکوفسکی فیلم مشهور کودکی ایوان را با اقتباس از این داستان ساخت تا، بهگفتهٔ خودش، تضاد آشکار جنگ با مفهوم کودکی را نشان دهد. در سال ۱۹۹۸، ایوان ۲۱۹ بار چاپ و به چهل زبان ترجمه شد.
باگامولاف سر پرشوری داشت و تا آخر عمر مشغول انواع فعالیتهای اجتماعی بود. در ۱۹۹۰ (یک سال پیش از فروپاشی شوروی) فعالانه از مخالفان حکومت کمونیستی دفاع کرد و بارها برای ادای توضیح احضار شد. سرانجام در سال ۲۰۰۳ بیماری شدید و مزمن خونی او را از پا درآورد.
سلاخخانۀ شمارۀ پنج رمانی علمی تخیلی نوشتۀ کورت ونهگات اولینبار در سال ۱۹۶۹ منتشر شد. داستانی دربارۀ بمباران شهر درِسدِن آلمان، با حضور شخصیتی بهنام بیلی پیلگریم که در زمان همچون اساطیر سفر میکند.
خاطرات آن فرانک بهقلم دختر نوجوانی بهنام آن فرانک که نخستینبار در سال ۱۹۴۷ منتشر شد. کتاب خاطرات آن فرانک از دو سال زندگی در اتاقی کوچک در آپارتمانی در شهر آمستردام به همراه خانوادهاش از ترس نازیهاست.
پسرکی با پیژامۀ راهراه اثری از جان بوین دربارۀ پسری بهنام برونو که همراه خانوادهاش به یکی از اردوژگاههای کار اجباری فرستاده میشود. پسرک بیآنکه بداند کجاست و نازیها کیستند، زندگی کودکانه و سرخوشانۀ خود را میکند.
کتابدزد نوشتۀ مارکوس زوساک که دربارۀ دختری است بهنام لیسل ممینگر در آلمان زمان جنگ جهانی دوم. دختری که با دیدن کتاب به دزدی چیرهدست بدل میشود.
اسب جنگی نوشتۀ مایکل مورپورگور در جنگ جهانی اول میگذرد. جویی را که اسب مزرعه است، به ارتش میفروشند تا به جبهههای نبرد فرستاده شود. استیون اسپیلبرگ بر اساس همین رمان فیلمی ساخت که در شش رشته نامزد جایزۀ اسکار شد.
ستارهها را بشمار رمانی بهقلم لوییس لوری که داستان آنه مری جوهانسن دهساله و بهترین دوستش، الن روزن است. سال ۱۹۴۳ است و رمان، قصۀ زندگی این دو دختر در کپنهاگن در زمانۀ حضور سربازان نازی و قحطی و کمبود مواد غذایی و دهها مصیبت دیگر است.
شمشیر نقرهای رمانی بر اساس واقعیت، نوشتۀ ایان سرالیر که قصهاش در اوایل ۱۹۴۰ میگذرد. در روزگاری که نازیها پدر خانوادۀ بلیسکی را دستگیر میکنند و به زندان میبرند و سه فرزند نوجوان پدر، تلاش میکنند در میان خرابههای شهر بمبارانشده و زیر نگاه دهشتناک سربازان هیتلر زنده بمانند و زندگی کنند.
قرار است در این مجموعه روایتهایی داستانی _ مستند (بیشتر در قالب رمان) منتشر شوند از تجربۀ مواجهاتِ نوجوانان و جوانان جهان با مصائب سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیِ سرزمینهایشان در دورههای مختلف تاریخی: مصائبی همچون جنگ و انقلاب و کودتا و کوچ اجباری و... میکوشیم از کشورها و زبانهای گوناگون آثاری شاخص انتخاب و ترجمه کنیم تا خوانندۀ ایرانی، از هر گروه سنی، پیوندهایی با اینگونه تجربهها برقرار سازد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
آخر داستان قلبم به درد اومد برای ایوان و بچه هایی که گرفتار جنگ شدن و مجبورن ایستادگی کنن