%20


قابیل (نمایشنامه)
0٫0
(0)
0 نظر
نویسنده:
مترجم:
قیمت:
144٬000 تومان
180٬000
دفعات مشاهده کتاب
396
علاقهمندان به این کتاب
2
میخواهند کتاب را بخوانند.
0
کتاب را پیشنهاد میکنند
0
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
نشر نی منتشر کرد:
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
● کدام پارهی نامیرا؟
بر من دانسته نیست.
درخت زندگی را نادانی پدرم از دسترس ما دور داشت،
و مادر شتابکارم میوهی درخت دانش را بسی زود چید،
و میوهای که مانده مرگ است!
○ فریبت دادهاند. تو خواهی زیست.
● زنده میمانم، اما تا آن دم که بمیرم.
ص 31
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
مترجم
نشر
شابک
9786220604174
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
141 صفحه
نوبت چاپ
2
وزن
170 گرم
سال انتشار
1403
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.

سید مجتبی پژمان
04 اردیبهشت 1402
0
ابلیس- مگر آن چه نشانت دادم سبب نشد خودت را بشناسی
قابیل- افسوس که حال در نظر خود هیچم ، ابلیس - و نهایت دانش بشر همین خواهد بود
همین که بداند هرچه مردنی است هیچ است، این دانش را میراث فرزندانت کن
تا از بسیاری از رنجهای آنان بکاهی.

سید مجتبی پژمان
28 فروردین 1402
0
ابلیس- دلم برای تومی سوزد ، که چیزی را دوست می داری که ناگزیر باید روزی از میان برود

سید مجتبی پژمان
28 فروردین 1402
0
بگذار همین دم بمیرم، چرا که به گمان من زادن کسانی که زنده خواهند بود تنها برای این که پس از سال ها رنج بمیرند، چیزی جز تکثیر کشتار و انتشار مرگ نیست.

سید مجتبی پژمان
28 فروردین 1402
0
ابلیس- باور داشته باش و سقوط ،مکن شک کن و نابود شو. این قانون آن خدای دیگر است، همان که مرا نزد فرشتگانش دیو می نامد.

سید مجتبی پژمان
28 فروردین 1402
0
قابیل- ما چیستیم ابلیس - ارواحی که جسارت به کار گرفتن ذاتِ نامیرای شان را دارند. ارواحی که پروایی ندارند رو در رو در چهرۀ لایزال آن قادر مطلق خودکامه بنگرند و به او بگویند «شر» او خیر نیست

سید مجتبی پژمان
28 فروردین 1402
0
چرا پدرم تن به خواسته مار و زن داد و اگر تن داد چرا باید تاوان پس دهد چه رازی در این میان بوده است درختی کاشته شد چرا بر او روا نباشد گیرم که ناروا باشد چرا باید او را نزدیک این درخت جای دهند که به زیبایی و فریبندگی میبالد و خودنمایی میکند آنها تنها یک پاسخ برای این همه پرسش دارند خواست او بوده است و او همه نیکی است.

سید مجتبی پژمان
28 فروردین 1402
0
در زندگانی ام چیزی نیست که مرا از مردن بیزار کند مگر آن غریزه منفور و شکست ناپذیر میل به زندگی که من از آن بیزارم همچنان که از خودم اما نمیتوانم بر آن چیره شوم پس زنده میمانم، کاش هرگز زندگی نکرده بودم.

سید مجتبی پژمان
27 فروردین 1402
0
آخر مگر می توان جز با پراکندن شادی، شاد بود
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم














144٬000 تومان
180٬000
%20