نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات اطلاعات منتشر کرد:
دو نفر دوست بودند، یک چند در سفر. پس وقتی، چنان اتفاق افتادی که به دریا می باید گذر کردن. چون کشتی به میان دریا رسید، یکی از ایشان (آقای رفیع)، به گردن کشتی فراز شد و در آب افتاد. در آب افتاد و غرقه شد. دیگر دوست (چون من)، خویشتن را از پس او در افکند. و مردمان، هر دوی ایشان را برآوردند، به سلامت. چون ساعتی بر آسودند، نخستین دوست، دیگری را گفت: گیرم که من در آب افتادم، تو چرا خود را به آب انداختی؟ تو که شنا کردن بلد نیستی! و دوست دیگر گفت: درست می گویی، اما من بی تو از خویشتن غایب بودم. چنان که دانستم من توأم!
پیش تر هم گفتم که من نخست با قیافه فرهنگی آقای رفیع آشنا شدم. شخصیتی نظریه دار. بعدتر که با آثار تخصصی و طنز ایشان آشنا شدم، تعجب کردم. زیرا که ایشان را انسانی نجیب، خجالتی و مؤدب به ادبیات یافته بودم؛ اما در مکتوبات طنز، آدم بسیار صریح و شجاع و بی پروا بود. هرچند همین حالا که حافظه ام را تصفح می کنم، همین معنا را ملتفت می شوم که یکان یکان طنزنویسانی را که می شناسم، کم و بیش، چنین بوده اند. بزرگانی چون: ابوتراب جلی، منوچهر محجوبی و علی اکبر دهخدا.
خود آقای رفیع نازنین، کم بنده را دست نینداخته اند و سوژه آثار طنز دلبرانه خود نکرده اند. مانند طنزهای کتبی و شفاهی درباره کتاب «تمام آنچه که مردان در باب زنان می دانند». کتابی که نوشته مرحوم «عبدل اسمیت» است و من بنده آن را به فارسی ترجمه کرده ام. و این اثر گرانسنگ، کتابی است در حدود یکصد صفحه که همه صفحاتش سفید و نانوشته است. یعنی به غیر از آنچه روی جلد نوشته شده و مؤخره ای که در پشت جلد نویسانده ام، در خود کتاب نوشته ای نیست!
آقای رضا رفیع، شخصیتی ادیب و دانشی و در نتیجه جدی هستند؛ اما اگر وارد خصوصیات شویم، عالم شوریدگی و شادی و طنز را به وفور در ذهن و زبان ایشان می یابیم. سال ها قبل، ایشان و من، در یک شبکه تلویزیونی برنامه داشتیم. به همین خاطر، گاهی رفت و آمدمان به اتفاق بود. در مسیر رسیدن به تلویزیون، من استدعا می کردم از آثار روزشان ما را محظوظ کنند و ایشان نمونه ای از آثارشان را در کجاوه تعریف می کردند و ما از فرط خنده، اغلب در راه غش می کردیم!...
آقای رفیع در ارتفاع واقعی، طنز نجیب و جانبداری دارند. طنزی خدمتگزار. آنهم در روزگاری که طنز حاق و مفهومی، یکی از لوازم مهم زندگی ماست. در زمانهای که زندگی تقصیر هیچکس نیست. دست کم تقصیر طنزنویسانی مثل ایشان نیست!
«برگرفته از مقدمه محمد صالح علاء»
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.