

انتشارات خزه منتشر کرد:
ماژان در زمستان قصه ی امروز ماست؛ قصه ی ویروسی که عالمگیر شده و با شیوعش بیم و هراس هایی تازه سر برآورده است. محمود بدر طالعی، نویسنده ی پیشکسوت، در رمان ماژان در زمستان، ماجرای مردی سالخورده را روایت می کند که می کوشد در این ایام پرآشوب و هول آور، برای زندگی اش معنایی بیابد. او در این رمان، با نثری پالوده و بهره گرفتن از متون ادبی دیگر، قصه ای خواندنی پیش روی مخاطب گذاشته و از دل ترس ها و تردیدهایی که بر جان همه و شخصیت اصلی رمانش افتاده، روایتی جذاب بیرون آورده است.
*
خواب دیدم دخترکان نو بالغی را که پیراهن زرشکی و آبی و زرد گلدار پوشیده بودند و در شهر آزادانه می رقصیدند. دخترکان دوازده تا پانزده ساله.
بعد ماشین هایی را دیدم که پشت چراغ قرمز ایستاده بودند و بی امان بوق می زدند. روی خط عابر پیاده، جوی خون روان بود.
خواب دیدم درختان، لحظه لحظه سبز می شوند. شاخه ها بی دریغ گل می دهند و پرندگان بر سر جنازه ها جیغ می کشند!
_از متن رمان
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













