

شنل پاره (جیبی)
انتشارات ماهي منتشر کرد:
شنل پاره روايت نسلي بيرؤيا است، نسلي تباهشده، نسل انقلاب روسيه و جنگهاي بزرگ جهاني. ساشا، راوي داستان، نُه ساله بود که مادرش درگذشت و در عرض دو ماه زندگي آنها را زير و رو کرد. او با خواهر و پدرش زندگيشان را در سالهاي سخت پس از انقلاب روسيه از سر گرفتند. ساشا بسيار دلبستهي خواهرش بود، اما ميان اين دو کمتر گفتوگويي در ميگرفت. آريان، خواهر ساشا، نُه سال از او بزرگتر بود و فقط چند سال پس از درگذشت مادرشان با مردي 30 ساله ازدواج کرد و از خانواده جدا شد. اين داستان مختصر از دو بخش تشکيل شده است: بخش نخست در روسيه ميگذرد و شرح سالهاي کودکي راوي است. بخش دوم روايتگر جواني و ميانسالي او در فرانسه است.
بريدهاي از کتاب:
امروز، زمانهي ديگري است. من بايد به سويي بروم و تو به سويي ديگر. ما اين شنل کهنه را دو پاره خواهيم کرد. اکنون ديگر از جلوه افتاده، کهنه شده، ولي چه باک! من خود را در پهنههاي سرزمين دلگير و بيرحم خويش گم خواهم کرد. نه ازآنرو که دوستش دارم، راه ديگري در برابرم نيست. بدرود!
شنل پاره داستان زندگي طبقهاي از نظاميان روسيه است که انقلاب آنان را از سرزمينشان ميراند اما در پاريسِ جادويي هم جز کار و بدبختي و قحطي و سرما چيزي انتظارشان را نميکشد. ساشا، راوي داستان، در بحبوحهي تثبيت انقلاب، ده ساله است. سهم او از اين انقلاب پدري بيکار، کارهاي طاقتفرساي خانه، صفهاي طولاني جيرهي مواد غذايي و خواهري است که تاب تحمل اين زندگي را ندارد و به هنر پناه ميبرد و آنها را ترک ميکند.
کتاب دو فصل دارد. فصل اول در روسيهي اوايل دههي 1920 ميگذرد و فصل دوم در پاريس از دههي 20 تا شروع جنگ جهاني دوم. جنگي که براي ساشا، که حالا عاقلهزني است به فکر پسانداز و نانآور خانواده، تکرار تاريخ مصيبت است. داستان در عين اينکه روايت تاريخي مطرودين انقلاب شوروي است توضيحات زيادي دربارهي وقايع تاريخي نميدهد. فقط گهگاه با ذکر نشانههايي کوچک ذهن را به سوي وقايع تاريخي راهنمايي ميکند.
در پاريس، نظاميان شکستخوردهي روسيه خود را در نوستالژي گذشته و الکل و سيگار و خوشيهاي کوچک و داستانهاي اشرافي غرق ميکنند. ديگر برايشان اهميتي ندارد در پاريس باشند يا در پتربورگ. به نظر ميرسد تنها کسي که درگير زندگي واقعي است ساشاست که بايد روزي ده ساعت سرپا بماند و لباسهاي مردم را اتو کند و شبها به آپارتماني برگردد که غرق بيزماني و بيمکاني است و انگار افسران و تيمساران قرار است از آن آشپزخانهي کوچک نبردي قريبالوقوع را رهبري کنند. ساشا در ميان آنان جايي ندارد، همانقدر که در کودکي جايي در دوستيهاي خواهر هنرمندش نداشت. اما او نيز مانند اين افسران در تنهاييهاي خود به نقطهي روشن خيالي زندگياش پناه ميبرد؛ خاطراتي از گذشته، از خواهر و شوهر خواهرش، از جمع کساني که شعر ميخوانند و از شنل پاره، که دو پاره شده بود و حالا جز سوراخي از آن باقي نمانده است.
فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













