جنگ

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
4049

علاقه مندان به این کتاب
53

می‌خواهند کتاب را بخوانند
2

کسانی که پیشنهاد می کنند
5

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب جنگ

انتشارات نو منتشر کرد:
در تابستان سال 2021 خبری منتشر شد که جهان ادبیات را به لرزه انداخت. سه اثر این غول ادبی جهان که در روزگار حیاتش مفقود شده بود سرانجام پیدا شد. دستنویس‌هایی که شاید خوانندگان ادبیات بیش از نویسنده مشتاق بودند که پیدا شود. بالاخره انتشارات گالیمار در بهار سال بعد از میان این نسخه‌های دست‌نوشته اولین رمان را چاپ کرد: جنگ. گویی سلین چند دهه پس از مرگ نیز حرف‌های دیگری دربارهٔ جنگ دارد که با جهان بگوید. رمان جنگ روایت لحظات حضور سلین جوان است در جنگ، زخمی شدنش، بستری شدنش، و آنچه می‌توان زوال و سقوط کشور او و دیگر کشورهای درگیر دانست به ورطهٔ توامأن دردناک و مضحکِ جنگ.
برخی منتقدان ادبی معتقدند که این رمان از دیگر شاهکار سلین یعنی سفر به انتهای شب نیز بزرگ‌تر است. به هر روی، تفکیک و انتخاب میان این هر دو اثر دشوار است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب جنگ اثر لویی فردینان سلین


لویی فردینان سلین نویسنده و پزشک فرانسوی بود که با کتاب‌ «سفر به انتهای شب» به شهرت رسید. شصت سال پس از مرگ سلین در میان دست‌نوشته‌هایش بسته‌ای دویست صفحه‌ای پیدا شد که در نهایت در سال 2022 منتشر شد. این بسته، رمان و زندگینامه‌ای بود که ماجرایش در طول جنگ جهانی اول می‌گذرد. این کتاب حدود دو سال پس از انتشار کتاب «سفر به انتهای شب» در سال 1932 نوشته شده است و یک قطعۀ کلیدی از آثار سلین محسوب می‌شود. کتاب جنگ چیزی ما بین داستان، زندگینامه و تخیل است و نویسنده در آن از آسیب جسمی و روانی‌ که در جبهه به او وارد شده یا به قول خودش «سلاخ‌خانۀ بین‌المللی جنون» می‌گوید.

سلین در جنگ جهانی اول شرکت داشت و آسیب‌های جسمانی‌ای که در طول جنگ جهانی اول دید تا آخر عمر با او بود و آزارش می‌داد. سلین بارها تا دم مرگ رفت؛ در طی جنگ جهانی اول در جبهه و در بیمارستان‌هایی که تحت درمان بود؛ در کشتی لوشلا؛ در سال 1939 در طی اقامتش در آلمان و حتی وقتی به حرفۀ پزشکی مشغول بود. او با جراحت‌هایی در تن و روان از جبهه بازگشت و مثل تمام رزمنده‌های پیشینِ جنگ جهانی اول، دیگر دلش نمی‌خواست به جبهه برگردد و امیدوار بود این واپسین جنگ بوده باشد. برای جلوگیری از بازگشت چنین هراس‌هایی بود که سلین «سفر به انتهای شب» را نوشت اما متاسفانه خواسته‌اش به حقیقت نپیوست و سلین در زندگی‌اش شاهد جنگ جهانی دوم هم شد.

در کتاب جنگ چه می‌خوانیم؟

درست از همان ابتدای کتاب جنگ، سلین تعریف می‌کند که در 27 اکتبر سال 1914 در بلژیک به‌شدت از ناحیۀ بازو و چه‌بسا سر مجروح شده است، گلوله‌ای کمانه کرده و به او خورده بود، تغییر شکل داده و با اولین برخورد پهن شده و زخم بزرگی ایجاد کرده بود. این گلوله چند شیار و رد سُربی بر جای گذاشته بود و استخوان بازوی راست سلین را نیز شکسته بود. او نقشِ زمین و غرقِ خون، گاهی هم ناهشیار با نعش‌هایی در اطرافش، داشت از گرسنگی و تشنگی تلف می‌شد تا این‌که بالأخره توانست سرپا بایستد و این تازه اول ماجرا بود. 

پدرِ لویی در نامه‌ای به برادرش شارل می‌نویسد که چه بلایی بر سر لویی در جنگ آمده و بنابراین صفحات اول کتاب همگی با آنچه واقعاً در زمان جنگ رخ داده بود هم‌خوانی دارد، هر چند هنوز تردیدی دربارۀ نحوۀ وارد شدن ضربه به سر هست که گویا همان روز که سلین بر اثر انفجار پرتاب می‌شود و به درختی می‌خورد، وارد شده است. این جراحت هرگز رسماً اعلام نشده است اما تردیدی نیست که سلین در سراسر دوران حیاتش از نورالژیِ توأم با وزوزِ وحشتناک گوش شکایت داشت.

ما در ادامۀ این کتاب از دوران نقاهت سرتیپ فردیناند می‌خوانیم، از لحظه‌ای که به شدت مجروح شد و سپس در میدان جنگ به‌هوش آمد تا زمانی که به لندن فرستاده شد. یکی از شخصیت‌های مهم این رمان زنی پرستار به نام لسپیناس است که ظاهراً از موقعیت سوءاستفاده می‌کند و در مواجهه با مجروحان اعمال خلاف اخلاق مرتکب می‌شود. این رمان با عزیمت نویسنده به انگلستان کمی عجیب و غریب به پایان می‌رسد و ظاهراً پایان آن کاملاً ساختگی است.

فهرست مطالب کتاب جنگ

• یادداشت مترجم
• مقدمه
• یادداشت ویراستار
• صفحه اول دست‌نویس
• جنگ
• ضمیمه‌ها 
• برگه‌هایی از نسخۀ دستنویس
• جنگ در زندگی و آثار لویی فردینان سلین
• فهرست نام‌های تکرار شونده
• یادداشت‌ها

بریده‌هایی از کتاب جنگ

«گمانم تا پاسی از شبِ بعد همان‌جا افتاده بودم. گوش چپم با خون چسبیده بود به زمین، دهانم هم. بین گوش و دهان هیاهویی بود مهیب. در این هیاهو خوابم برده و بعدش باران زده، بارانِ شدید. کِرسوزُن بغل‌دستم افتاده بود، دراز به دراز، خیسِ آب. یکی از دست‌هایم را بردم سمت تنش. لمس کردم. دستِ دیگرم را نمی‌توانستم. نمی‌دانستم بازوی دیگرم کجاست. بالا می‌رفت، چرخی می‌زد در هوا و بعد صاف می‌افتاد پایین تا شانه‌ام، همان‌جا که گوشتش زده بود بیرون. با کمترین تکانی هر بار نعره‌ام را درمی‌آورد و این از همه بدتر بود. بعدش، هرچند که هنوز فریادم هوا بود، هوار زدنم را بیشتر توانستم مهار کنم تا وحشتِ ولوله‌ای را که مثل قطاری فرومی‌رفت توی سرم، به درونم. آشوب کردن هیچ فایده نداشت. اول‌بار بود که وسط شیرتوشیرِ خمپاره‌هایی که زوزه‌کش رد می‌شد، وسط هر بلوایی که فکرش را بکنی، یعنی در وحشتِ کامل خوابیدم، نیمه‌هوش. پس از آن دیگر هرگز بی‌هوشِ بی‌هوش نشدم مگر وقتی که زیر عمل بودم. از 14 دسامبر همیشه با همین ولولۀ خوفناک خوابیده‌ام. من جنگ را در سرم به دام انداخته‌ام. جنگ در سرم زندانی شده.»

«از حیات همین را درک می‌کردم که هنوز مقدار زیادی در وجودم باقی است و به‌اصطلاح دارد تاب می‌آورد. اگر این را کسی به من می‌گفت باور نمی‌کردم که شدنی باشد. حالا دیگر بد راه نمی‌رفتم، هر بار که راه می‌افتادم دویست متری می‌رفتم. همه جای تنم نکبت‌بارِ درد بود، از زیر زانو تا توی سر. گوش هم چیزی نبود جز مایع غلیظ و پر از وزوز، هیچ‌چیز مثل سابق نبود، هیچ‌چیز مثل اولش نبود. انگار همه‌چیز درهم‌برهم شده بود. درخت‌ها دیگر اصلاً ثابت نبودند، جاده زیر کفش‌هایم بالاپایین می‌شد. چیزی با خودم نداشتم جز فرنجم و بارانی که می‌بارید. هنوز کسی پیدایش نبود. عذابی را که سرم بهم می‌داد در این برهوت و در دشتی به آن بزرگی بسیار شدیدتر می‌شنیدم. از گوش دادن به خودم کم و بیش ترس برم می‌داشت. فکر می‌کردم با این سر و صدایی که در درونم به راه انداخته‌ام جنگ را بیدار خواهم کرد. درون خودم هیاهویی بیش از هیاهوی هر جنگی برپا بود. زیر پرتوی از خورشید در دوردستْ برج ناقوسی واقعی مشرف به صحرا سرافراشته بود، برجی عظیم.»

«دیگر باورم نمی‌شد. دست دختری بود. با یک چشم پی‌اش می‌گشتم. فهمیدم که کنارِ پارچه‌ای که از اینور تا آنور میان تخت‌ها کشیده شده بود، قر می‌آید. مثل رؤیایی که دوباره جان می‌گیرد. زندگی از این شگردها هم دارد. افکار جان گرفته‌اند، کج و معوج؛ چنین گوریده و درهم و حیران؛ و در کمال آرامش دنبالش می‌کنند. مرا انداخته‌اند یک گوشۀ این کلیسا، گوشه‌ای پُر نور. دوباره بیهوش شدم، به‌خیالم در اثرِ بو بود، محض اینکه بخوابم. دو روزی باید گذشته باشد، با دردها و هیاهویی در این سرِ سنگین، حتی وحشتناک‌تر از زندگی حقیقی. مسخره است که آن لحظه‌ها یادم مانده. به‌خاطر این یادم نمانده که مزه‌اش از زیر زبانم نرفته بلکه به‌ خاطر وضعیتی بود که دیگر ابداً به هیچ‌چیز مسلط نبودم، حتی به آشغال‌گوشت خودم، درست مثل مشنگ‌ها. دیگر از افتضاح گذشته بود، شرم‌آور بود. این همان آدمیزادی‌ست که به شما ارزانی می‌کنند و موجه جلوه‌اش می‌دهند، گذشته‌ای نامعلوم، هولناک، روی‌هم رفته سخت، که در چنین لحظاتی مضحک می‌نمود و داشت متلاشی می‌شد و پی تکه‌هایش می‌گشت. به زندگی خودم نگاه کردم، کمابیش مشغول شکنجۀ من بود. اگر زندگی مرا به احتضار بکشاند به ریختش تف خواهم کرد.»

خواندن کتاب جنگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

لویی فردیناند سلین در این کتاب خاطرات، زندگینامه، خیال و واقعیت را در هم آمیخته است و روایتی خواندنی از آسیب‌های جسمی و روانی‌ای که جنگ به مردم و سربازان وارد می‌کند به خوانندگان عرضه کرده است. سلین به خاطر سبک‌ نوشتاری بحث‌برانگیز و اغلب تیره‌اش به شهرت رسید بنابراین اگر به ادبیات چالش‌برانگیز علاقه دارید کتاب جنگ می‌تواند بسیار برایتان جذاب باشد.

دربارۀ نویسندۀ کتاب جنگ

کتاب جنگ

لویی فردینان سلین (زادۀ 27 می 1894؛ فرانسه) نویسنده و پزشک فرانسوی است که گرچه به‌خاطر استعدادش مورد تحسین قرار گرفته اما بیشتر به‌خاطر منش یهودستیز و مردم‌ گریزی‌اش شناخته می‌شود و در 67 سالگی درگذشت. سلین مدرک پزشکی‌اش را در سال 1924 دریافت کرد و به‌خاطر مأموریت‌های پزشکی‌اش برای جامعۀ ملل به کشورهای مختلفی سفر کرد. در سال 1928 مطبی را در حومۀ پاریس برپا کرد و در اوقات فراغتش می‌نوشت.

اگرچه سلین مورد علاقۀ جناح چپ بود اما بعد از سفر به اتحاد جماهیر شوروی مأیوس شد و بعدها احساسات ضد یهودی معتصبانه‌اش بیشتر شد و این احساسات را در نوشته‌هایی رساله‌وار هم فاش کرد. در این آثار به فرانسوی‌ها نیز حمله‌ کرده بود. در آغاز جنگ جهانی دوم سلین به خدمات اوژانسی پیوست اما بعد از سقوط فرانسه در سال 1940 همکاری و مقاومت را رد کرد و به سرکار برگشت. از ترس این‌که متهم به همدستی شود در جریان آزادسازی متفقین فرانسه از طریق آلمان به دانمارک گریخت که در آن زمان در اوج بمباران متفقین قرار داشت.

در دانمارک بیش از یک سال زندانی بود. در سال 1951 بعد از این‌که دادگاه نظامی در پاریس حکم عفو را صادر کرد به فرانسه بازگشت. پس از بازگشت طبابت را از سر گرفت و به نوشتن ادامه داد. در آخرین آثارش نیز جنگ جهانی دوم را از درون آلمان به تصویر کشیده است. برخی منتقدان آخرین آثارش را از لحاظ قدرت و سبک با دو رمان مشهور اولیه‌اش برابر دانسته‌اند. سلین در سال‌های پایانی عمرش طی مصاحبه‌ای گفته که خود را گناهکار نمی‌داند، ضد یهود نیست بلکه قربانی خصومت‌های گروهی و سیاسی شده است. به هر‌حال، چنانکه خود او می‌گوید با دو رمان سفر به انتهای شب و مرگ قسطی همۀ حرف‌هایش را زده است و این دو رمان پیش از آغاز مقاله‌های جنجالی او و دوران پرتناقض زندگی‌اش نوشته شده‌اند.

امتیازات

کتاب جنگ از سایت آمازون امتیاز 4.3 از 5 و از سایت گودریدز امتیاز 3.9 از 5 را دریافت کرده است.

تحلیل سی بوک از کتاب جنگ

نشر نو کتاب جنگ از لویی فردینان سلین را با ترجمۀ زهرا خانلو منتشر کرده است.

از دست خطِ نسخۀ رمان جنگ مشخص است که بسیار سریع نوشته شده و ظاهراً طرحی اولیه است و بسیاری از واژه‌هایش به‌سختی رمزگشایی شده و تعدادی از واژه‌هایش ناخوانا باقی مانده که خوشبختانه بسیار اندک شمار بود و مشکلی در خواندن کتاب به وجود نخواهد آورد. لویی فردینان سلین در کتاب جنگ تجربۀ خودش از جنگ جهانی اول را روایت کرده است و خواننده را به دل حقیقت، خشونت و وحشت جنگ می‌کشاند و با طنزی سیاه عواقب جنگ و تأثیراتش بر مردم را نشان می‌دهد. سلین با لحن صریح و نثری که ویژگی آثارش است با روایتی خیالی و واقعی از جنگ هم خواننده را می‌خنداند و هم به وحشت می‌اندازد! 

اگر از کتاب جنگ خوشتان آمده، این کتاب‌ها را از دست ندهید

جنگ چهره زنانه ندارد اثر سوتلانا آلکسیویچ روزنامه‌نگار، مقاله‌نویس و نویسندۀ اهل بلاروس است. این کتاب اولین اثر این نویسنده بود که در سال 1985 منتشر شد. جنگ چهره زنانه ندارد مونولوگ‌های بیش از 200 زن است که در جنگ جهانی دوم شرکت داشته‌اند و از جنبه‌های ناپیدای جنگ جهانی دوم صحبت می‌کنند که پیش از این هیچ‌کس از آن‌ها سخن نگفته است.

در جبهه‌ی غرب خبری نیست اثر نویسندۀ آلمانی اریش ماریا رمارک که یکی از بهترین و مهم‌ترین آثار ضد جنگ در ادبیات است و حوادث آن طی جنگ جهانی اول رخ می‌دهد و نویسنده که در آن زمان یک سرباز آلمانی بوده، تجربیات خودش در جنگ را به تصویر کشیده است.

سفر به انتهای شب اثر دیگری از لویی فردینان سلین است. بسیاری معتقدند که کتاب جنگ در واقع باید در انتهای کتاب سفر به انتهای شب منتشر می‌شد اما کتاب جنگ، کتابی کاملاً مفصل و مستقل است اما ادامۀ کتاب سفر به انتهای شب در نظر گرفته می‌شود زیرا سلین در رمان سفر به انتهای شب نیز از وحشت و عواقب جنگ صحبت کرده است.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (12)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • رضا قائمی
    • 0

    ... بالش را با دو دستم محکم بغل کنم ، که دل بخواه دراز بکشم ، که اضطراب این را که دیگر هیچ وقت نمی توانم بخوابم پس بزنم ، ولوله ی سرم را ، تمام سازهای کوبه ای گوشم را با صداهای بیرون جمع کنم تا کم کم بتوانم یک ساعت ، دو ساعت ، سه ساعت ناخودآگاه بخوابم تا دوباره بیدار شوم و در این فرار بزرگ شکست بخورم ... باور کردنی نیست که عالَم خواب شکنجه گاه شود. صفحه 109

  • تصویر کاربر

    • رضا قائمی
    • 0

    دیگر هیچ دینی به انسانیت نداشتم،حداقل آن انسانیتی که وقتی بیست ساله ایم باورش داریم ...

  • تصویر کاربر

    • رضا قائمی
    • 0

    از بس نمی خوابیدم ، دیگر آن افکار روشنی را که آدم به شان اتکا می کند در سر نداشتم.

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
عیدی