دختری که به اعماق دریا افتاد

کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد از سایت گودریدز امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.

کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد از سایت آمازون امتیاز 4.6 از 5 را دریافت کرده است.

جوایزی که رمان دختری که به اعماق دریا افتاد از آن خود کرده است:

:

دختری که به اعماق دریا افتاد، رمانی از اکسی اوه نویسندۀ آمریکایی-کُره‌ای است که در سال 2022 منتشر شد. دختری که به اعماق دریا افتاد داستانی تخیلی و شگفت‌انگیز از عشق، سرنوشت و فداکاری است. این کتاب داستان مردمی است که کنار دریا زندگی می‌کنند و گرفتار طوفان‌های مرگبار شده‌اند. آن‌ها هر سال دختری را قربانی خدای دریا می‌کنند تا بلکه بتوانند جلوی طوفان را بگیرند و داستان دختری به نام مینا است که خودش را فدا می‌کند تا مردم و خانواده‌اش را نجات دهد. مینا قهرمان داستان دختری که به اعماق دریا افتاد است. عشق مینا به برادرش جون، او را وادار می‌کند تا هر طور شده شجاع باشد و خود را به دریا بیندازد. اکسی اوه پیش‌نویس اول دختری که به اعماق دریا افتاد را زمانی تمام کرد که هنوز دانشجوی ارشد رشتۀ هنرهای زیبا در دانشگاه لزلی بود. او فصل اول این رمان را در مراسم فارغ‌التحصیلی‌اش جلوی تمام اساتید، خانواده و دوستانش خواند و با استقبالی بی‌نظیر مواجه شد.

«دختری که به اعماق دریا افتاد داستانی هوشمندانه دارد و نویسنده آن را بسیار خلاقانه و زیبا نوشته است.» -استفانی گاربر، نویسندۀ مجموعۀ پرفروش کارناوال

«هر صفحۀ کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد داستانی شگفت‌انگیز است و هر چه بیشتر آن را بخوانید، بیشتر مشتاق کشف دنیای شگفت‌انگیز این کتاب می‌شوید.» -مجلۀ نیویورک تایمز

دختری که به اعماق دریا افتاد داستانی فانتزی است و خط داستانی مشابه افسانه‌های کلاسیک کُره‌ای دارد و برای طرفدارن کتاب‌های «ریشه‌کن» اثر نائومی نوویک و انیمۀ ژاپنی شهر اشباح، داستانی خواندنی و بی‌نظیر است. این کتاب مناسب نوجوانانی است که به داستان‌های فانتزی و ماجراجویانه علاقه دارند و با خواندن این کتاب پشتیبانی از دیگران و عشق را یاد می‌گیرند.

«طبق افسانه‌های کشورم، عروس حقیقی خدای دریا تنها کسی است که می‌تواند به خشم سیری‌ناپذیر او پایان ببخشد. آن زمان که طوفان‌های عجیب و مهیب از دریای خاوران به پا می‌خیزند، رعدوبرق آسمان را فرامی‌گیرد و آب‌ها بالا می‌آیند و ساحل را به زیر می‌کشند، عروسی برگزیده و به خدای دریا تقدیم می‌شود. یا، به‌قول افراد بی‌ایمان که اعتقادی به افسانه‌ها ندارند، قربانی می‌شود. هر سال با شروع طوفان‌ها، دختری به دریا تقدیم می‌شود. ناگزیر با خودم فکر می‌کنم آیا شیم چیانگ هم به افسانۀ عروس خدای دریا باور دارد یا نه؛ آیا فکر می‌کند قبل از پایان داستان به آرامش خواهد رسید یا نه؟ یا شاید به نظر او این آغاز داستان است. سرنوشت ممکن است هزار راه مختلف پیش روی آدم بگذارد. برای مثال، راه من این است... این راه باریک که به معنای واقعی کلمه پیش رویم در میان شالیزارهای پرآب کشیده شده است. اگر این راه را طی کنم، در نهایت من را به سمت ساحل خواهد برد. اگر دور بزنم، راه من را به روستا برمی‌گرداند. کدام سرنوشت از آن من است؟»

«خدایان ممکن است آرزوهای ما را برآورده نکنند. اما من می‌توانم، به‌خاطر جون؛ می‌توانم آرزوی او را برآورده کنم. به طرف عرشۀ قایق می‌دوم و روی لبۀ قایق می‌پرم: «در عوض من رو ببر!» چاقویم را درمی‌آورم و خراش عمیقی کف دستم می‌اندازم و دستم را بالای سرم می‌گیرم: «من عروس خدای دریا می‌شم. زندگیم رو بهش تقدیم می‌کنم!» اژدها در واکنش به حرف‌هایم فقط سکوت می‌کند؛ و بلافاصله، به همه چیز شک می‌کنم. چرا خدای دریا باید من را عوض شیم چیانگ قبول کند؟ من نه زیبایی او را دارم و نه وقارش را. من فقط ارادۀ آهنینی دارم که مادربزرگم همیشه می‌گفت روزی گریبان‌گیرم می‌شود. اما بعد، اژدها سرش را پایین می‌آورد، به یک طرف نگاه می‌کند تا بتوانم مستقیم به یکی از چشمان سیاهش چشم بدوزم. همچون دریا عمیق و بی‌انتها است. زیر لب می‌گویم:‌ «خواهش می‌کنم.» در این لحظه، احساس زیبایی نمی‌کنم. احساس شجاعت نیز نمی‌کنم؛ دستانم می‌لرزند. اما در سینه‌ام گرمایی است که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را از من بگیرد. این همان قدرتی است که اکنون فرامی‌خوانمش. چون حتی اگر هم ترسیده باشم، می‌دانم که خودم این را انتخاب کرده‌ام. من سازندۀ سرنوشت خودم هستم.»

«شکستن اراده‌ام را می‌توانم حس کنم. من مثل جون نیستم که قلب مهربانی دارد. من می‌توانم کله‌شق و بدجنس باشم. می‌توانم عبوس و بداخلاق باشم. الآن دلم می‌خواهد همۀ این صفات باشند، چون باعث می‌شوند شجاع بمانم. باعث می‌شوند خشمگین بمانم؛ و آیا بعد از این همه بلایی که سر روستایم، و سر خانواده‌ام آورده، حق ندارم عصبانی باشم؟ اما حالت چهرۀ خدای دریا شبیه چهرۀ شیم چیانگ در قایق است. نوعی تنهایی و غمی عمیق و تاب‌ناپذیر در چهره‌اش وجود دارد. فکر خائنانه‌ای به ذهنم خطور می‌کند و از خودم می‌پرسم... آیا تو داری دنیا را به گریه می‌ندازی یا دنیاست که تو رو به گریه انداخته؟ پاهایم شل می‌شوند و روی زمین می‌نشینم. یک‌شبه خیلی اتفاقات افتاده؛ از باخبرشدن از رفتن جون تا دنبال کردنش زیر باران و پریدن در آب. تا الآن جون احتمالاً با چیانگ به روستا برگشته و به خانواده‌مان گفته چه کار کرده‌ام. می‌دانم که زن‌برادرم گریه خواهد کرد و قلبم به درد می‌آید از این‌که می‌دانم به غمش افزوده‌ام. بزرگ‌ترین برادرم احتمالاً می‌خواهد کل دریا را دنبال من زیرورو کند و نمی‌تواند بپذیرد که دیگر قادر به محافظت از من نیست.»

دنبال سرنوشت نباش، بگذار سرنوشت به دنبال تو باشد...

نسل‌هاست که طوفان‌های مرگبار سرزمین مینا را ویران کرده‌ است. مردم معتقدند که خدای دریا، که زمانی محافظ آن‌ها بود، اکنون آن‌ها را با مرگ و ناامیدی نفرین کرده است. بنابراین برای دلجویی از او، هر سال عروسی را به دریا می‌اندازند به این امید که روزی خدای دریا عروسی واقعی از میان آن‌ها برگزیند و این رنج پایان یابد. بسیاری بر این باورند که شیم چیانگ -همسر برادر مینا- عروس واقعی و افسانه‌ای خدای دریا است. اما در شبی که قرار است چیانگ را قربانی کنند، برادر مینا با این‌که می‌داند مداخله در چنین امری حکم اعدام دارد به دنبالش می‌رود. مینا برای نجات برادرش به جای چیانگ خود را به آب می‌اندازد. مینا به قلمرو روح می‌رود، شهری جادویی که خدایان و جانوران افسانه‌ای کم‌اهمیت‌‌تر در آن زندگی می‌کنند. مینا متوجه می‌شود که خدای دریا در این شهر گیر افتاده و در خوابی جادویی فرو رفته است. مینا با کمک یک مرد جوان و گروهی عجیب تصمیم می‌گیرد که خدای دریا را بیدار کند تا بتواند یک بار برای همیشه به این طوفان‌های مرگبار پایان دهد اما زمان زیادی ندارد. انسان‌ها نمی‌توانند مدت زیادی در سرزمین ارواح زندگی کنند و عده‌ای نیز هستند که حاضرند دست به هر کاری بزنند تا خدای دریا هیچ‌گاه از خواب ابدی بیدار نشود.

اکسی اوه کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد را بر اساس یک داستان عامیانۀ کره‌ای به نام «افسانۀ شیم چیانگ» نوشت. افسانۀ شیم چیانگ داستان دختری است که به عنوان پیشکشی خود را به دریا می‌اندازد تا بتواند برنج کافی به دست بیاورد، آن را به معبد تقدیم کند تا پدرش بینایی خود را به دست آورد. این کتاب داستان عشق، فداکاری و شجاعت است. بنابراین اگر از خواندن این رمان فانتزی و زیبا لذت بردید، به شما پیشنهاد می‌کنیم کتاب‌های زیر را نیز بخوانید و نقد و بررسی کتاب کتاب هر دو در نهایت می میرند و مغازه جادویی را نیز بررسی کنید.

- سیرک شبانه  اثر ارین مور گنشترن داستانی فانتزی دربارۀ یک سیرک مرموز است. داستان اصلی این کتاب دربارۀ دو شعبده‌باز کهنه‌کار است که همیشه با یکدیگر رقابت داشته‌اند، آن‌ها تصمیم می‌گیرند این بار دست‌پروده‌هایشان با هم به رقابت بپردازند اما نمی‌دانند که شاگردان‌شان قرار است عاشق یکدیگر شوند.

- دیو کوکی و دلبر  اثر نانسی کمپل آلن است. این داستان عاشقانه و فانتزی، روایتی متفاوت از داستان دیو و دلبر است. این کتاب دربارۀ دختر جوانی است که برای پرستاری از دخترعمویش وارد یک قصر عجیب و غریب می‌شود و اتفاقات عجیبی نیز برایش رخ می‌دهد.

- نهمین روز از ماه نوامبر یکی از رمان‌های بسیار خواندنی کالین هوور نویسندۀ رمان عاشقانۀ ما تمامش می‌کنیم است. این کتاب در سال 2015 منتشر شد و داستان عشقی فراموش‌نشدنی بین یک نویسنده و الهام‌بخش عجیب او است.

- معجزه‌های خواربارفروشی نامیا رمانی فانتزی اثر کیگو هیگاشینو در ژانر رئالیسم جادویی است که بیش از 14 میلیون از آن در سراسر جهان به فروش رفت و قلب خوانندگان بسیاری و چهره‌های مشهوری همچون اعضای گروه کره‌ای بی‌تی‌اس را به دست آورد. این کتاب داستانی دلگرم‌کننده در مورد نامه و مغازه‌ای اسرارآمیز است.

- کتاب دختر مهتاب رمانی فانتزی و عاشقانه از نویسندۀ اهل مالزی سو لین تن است که در سال 2022 منتشر شد. این کتاب اولین رمان نویسنده است و او رمان را با الهام از داستان‌های اساطیر چینی و افسانۀ الهۀ ماه اثر چانگ نوشت. دختر مهتاب داستان دختری به نام شینگ‌یِن است که نمی‌داند چه قدرت‌هایی دارد تا زمانی که مجبور می‌شود برای رهایی مادرش قوی باشد و به تنهایی از پس مشکلاتش بربیاید. 

ـ کتابِ اگر من صورت تو را داشتم اثر فرانسیس چا نویسندهٔ اهل کره جنوبی است. این کتاب پس از انتشار در سراسر جهان با استقبال چشم‌گیری روبه‌رو شد و به لیست پرفروش‌ترین‌ها راه یافت. این رمان داستانِ چهار زن جوان است که راه خود را در دنیایی با استانداردهای زیبایی تعریف‌شده، فرهنگ حاکم در کره‌ جنوبی، دنیای کی‌-پاپ، عشق‌ها و خیانت‌ها به پیش می‌برند و پس از آزاردیدن تصمیم می‌گیرند سرنوشت‌شان را به هر قیمتی عوض کنند. 

_ کتاب دیر درخت نارنج رمانی فانتزی اثر سامانتا شن نویسندهٔ بریتانیایی است. این کتاب یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های فانتزی فمنیستی و حماسی نیویورک تایمز شد. داستان این کتاب در امپراطوری جادویی بزرگی رخ می‌دهد که دوپاره شده و دو فرهنگ متضاد دارد. مردم این امپراطوری بر سر اعتقاداتشان با هم می‌جنگند و همدیگر را می‌کشند.