تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات همشهری منتشر کرد:
در كمتر از یك ثانیه، چهار هفت‌تیرِ لاگون‌ها مسیرِ راه رفتنِ ارنست را به آتش كشید. اما ارنست درست به‌موقع شیرجه زده بود زیر گاری؛ بعد زیر بارانی از گلوله از خیابان گذشت و رفت توی مغازه. بعد هم از در پشتی بیرون رفت و درست از كنارِ رینگِ بوكس سر درآورد. مسابقه دقیقن همان لحظه داشت شروع می‌شد.
با این حال لوگان‌ها به این زودی دست‌بردار نبودند و شروع كردند به گُرومپ گُرومپ راه رفتن لابه‌لای جمعیت و خیره شدن توی صورتِ مردم و تكان دادنِ اسلحه‌هاشان و این ور و آن ور را نشانه گرفتن. ارنست خیلی خوب عقب‌گرد كرد و زد به چاك و قبل از این كه درست و حسابی بفهمد از كجا سر درآورده، دید قشنگ ایستاده وسطِ مُشت زن ها.
داور همان طور كه به دو شركت‌كننده‌ی هیكلی ِقُلچُماق تذكر می‌داد، هوار زد: «رفقا، اجازه بدین اولین حریف‌ها رو بهتون معرفی كنم. مُشت زن های حرفه‌ای وزن 57 كیلو، روی شرور و جوی پابرهنه!»
راستش این‌ها خروس‌وزن بودند. سنگین‌وزن‌های درست و حسابی پشتِ سرشان انتظار می كشیدند: جَكِ ده تُنی كه می توانست با یك انگشت كالسكه‌ای را نگه دارد، تام درختی كه توی از ریشه درآوردنِ درخت‌های غول‌پیكرِ سرخ چوب تخصص داشت؛ و جیم گند هه كه شركتِ راه‌آهن از دستش ذله شده بود، چون سرگرمی موردِ علاقه‌اش چیزی نبود جز خم كردنِ چرخ‌ها.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
