نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات کتاب پارسه منتشر کرد:
این کتاب درونیترین افکار متهمان نازی را در محاکمات نورنبرگ آشکار میکند، و از انگیزههای روان شناختی مردانی پرده برمی دارد که مسئول اردوگاههای مرگ داخائو و بو خنوالد بودند.
دکتر گیلبرت، روانشناس زندان، در مدت برگزاری دادگاه نورنبرگ، واکنشهای هر روزه متهمان را به روند دادرسی به صورت روزنوشت آورده است که شامل شرح عقاید خصوصی آنها درباره هیتلر و درباره یکدیگر نیز میشود. تسلط کامل دکتر گیلبرت به زبان آلمانی، رویکرد عمدا غیررسمی او، آزادی کاملاش در دسترسی تمام مدت به گورینگ، هس، فون پاپن، اشترایخر و دیگران، به تاریخ نگاری او حالتی شخصی و بینشی میبخشد که همتایی در میان کتابهای دیگر مربوط به محاکمات نورنبرگ ندارد.
«گرچه درباره محاکمات نورنبرگ بسیار نوشته شده، این کتاب از نظر قالب و محتوا تازگی دارد… آنچه در این کتاب آمده، بدون احساسات زدگی و تعمیمهای چرب زبانانه، شکافی جدی را پر میکند.» - نیویورک تایمز
فروشگاه اینترنتی 30بوک
در سال 1945، بریتانیا، فرانسه، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده دادگاهی را در نورنبرگ برگزار کردند تا رهبران نظامی و غیرنظامی رژیم نازی را محاکمه کنند. جی.ام گیلبرت روانشناس آمریکایی که به زبان آلمانی مسلط بود، فرصت را غنیمت شمرد و به عنوان مترجم این دادگاه نظامی بینالمللی به نورنبرگ آلمان رفت و روانشناس زندان شد تا بتواند رفتار این جنایتکاران جنگی را از نزدیک نظاره کند و سؤالاتش را از آنها بپرسد. او زندانیان را تشویق کرد تا درونیترین افکار خود را آشکار کنند.
در این فرآیند گیلبرت موفق شد انگیزۀ این افراد برای ایجاد مدینۀ فاضلۀ نژادپرستانه و جهانهای کابوسوار آشویتس، داخائو و بوخنوالد را افشا کند. گیلبرت و همکارش کِلی تست لکۀ جوهر رورشاخ را برای 22 متهم در گروه رهبری نازی قبل از اولین محاکمهها انجام دادند. گیلبرت همچنین در محاکمات نورنبرگ به عنوان روانشناس ارشد نظامی آمریکا حضور داشت و شهادتی مبنی بر سلامت عقل رودولف هِس ارائه کرد.
در سال 1946، پس از محاکمه نورنبرگ گیلبرت به ایالات متحده بازگشت و به تدریس، تحقیق و نوشتن پرداخت. او در سال 1947 بخشی از دفتر خاطرات دوران محاکمهاش که به واکنشهای روزانۀ زندانیان به روند محاکمه و تجربیاتش در طول مصاحبهها، بازجوییها، شنود و گفتوگو با زندانیان آلمانی اختصاص داشت را تحت عنوان خاطرات نورنبرگ منتشر کرد. این کتاب به طور کامل در سال 1961 یعنی درست قبل از محاکمۀ آدولف آیشمن در اورشلیم دوباره منتشر شد.
گیلبرت به عنوان روانشناس در 20 اکتبر سال 1945 وارد زندانی در نورنبرگ شد و در آنجا با رهبران عالیرتبۀ حزب نازی که قرار بود در دادگاه محاکمه شوند مواجه شد. کتاب خاطرات نورنبرگ، متن یادداشتهایی است که گیلبرت بلافاصله پس از گفتوگو با زندانیان مینوشت، در کنارش نیز اطلاعاتی را میافزود که از زندانیان خواسته بودند دربارۀ خودشان بنویسند. از بین پاسخهای دریافتی اکثر آنها اعلام بیگناهی میکردند و در عین حال هیتلر و هیملر را مقصر میدانستند یا اتهاماتشان را به طور کامل رد کردند. روزنبرگ و استرایشر سیاستمدار آلمانی، یهودیان را مقصر دانستند.
رویکرد دکتر گیلبرت مکالمۀ معمولی با زندانیان بود و هیچوقت در مقابل متهمان یادداشت برداری نمیکرد، با این وجود به محض خروج از سلولها، اتاق دادگاه یا هر جایی، سریع همه چیز را یادداشت میکرد و از سوابق خود برای بررسی سیستم نازیها و افرادی که آن را ساخته بودند استفاده کرد. گیلبرت در کتاب خاطرات نورنبرگ از افکار و واکنش این زندانیان به روند محاکمه و عقاید آنها در مورد هیتلر، رایش سوم و یکدیگر و همچنین دیدگاه آنها در مورد بردهداری، اردوگاههای مرگ، یهودیان، شهادت، دشمنیها و ترفندهای ناامیدانۀ آنها برای جدا کردن خود از شکست رایش سوم و گناه نازیها نوشت.
«والتر فونک جانشین شناخت در مقام وزیر اقتصاد، در ابراز بیگناهی خود تا اندازهای لفاظتر و احساساتیتر بود: هرگز در عمرم آگاهانه کاری نکردهام که سزاوار چنین کیفرخواستی باشد اگر از روی خطا یا نادانی برای اقداماتی که در کیفرخواست آمده است گناهکار شناخته شوم، در آن صورت گناه من یک تراژدی انسانی خواهد بود، نه جنایت. فرانتس فون پاپن صدراعظم رایش پیش از هیتلر و سفیر رژیم هیتلر در ارتش و ترکیه، در بری دانستن خود از گناهان نازیها حتی پرگوتر بود: کیفرخواست مرا وحشتزده کرده است، به دلیل (۱) آن بیمسئولیتی که آلمان را وارد این جنگ و فاجعه جهانی کرد، (۲) انباشته شدن جرایمی که برخی از مردم کشور من مرتکب شدهاند. مورد دوم از نظر روانشناختی غیرقابل توضیح است. من باور دارم که گناه اصلی متوجهِ شرک و سالها حکومت توتالیتر است. از طریق این دو عامل، هیتلر در طول چند سال بلد به دروغگویی بیمارگونه شد.»
«من به همراه روانپزشک زندان، روز پیش از خودکشی لی با او دیدار کردم. در وضع پریشانی بود، با فرنچ ارتشی و چکمههای نمدی که آن زمان بعضی زندانیها به تن و پایشان داشتند در سلولش بالا و پایین میرفت. وقتی از او پرسیدم بعد از خواندن کیفرخواست چگونه دارد برای دفاع آماه میشود، نطق غرّایی کرد: ۲۳ اکتبر. (سلول لی) «چطور میتوانم دفاعیه آماده کنم؟ یعنی باید از خودم در مقابل این همه جنایتی که هیچ خبری ازشان نداشتم دفاع کنم؟ اگر بعد از این همه خونریزی در این جنگ، برای ارضای حس اِن -انتقام فاتحانقرـ قربانی بیشتر لازم است، اشکالی ندارد...» (در اینجا به حالت مصلوب به دیوار تکیه داد و با حالتی نمایشی فریاد زد) «ما را سینۀ دیوار بگذارید و تیرباران کنید...! اشکالی ندارد... شما فاتحاید. ولی چرا باید مثل یک ج...، ج...، مثل یک ج...، ج... جلوی دادگاه حاضر شوم؟» زباناش میگرفت و سر کلمۀ «جنایتکار» کاملاً از کار افتاد، تا آنکه من کلمه را برایش ادا کردم.»
«متهمان دیگر هم واکنشهایی مشابه نشان دادند. تنها کسی که به نظر میرسید از درگذشتِ روبرت لی متأثر است یولیوس استرایخر، متعصب بددهن بود. لی، رهبر خلوضع کارگری، که کارگران آلمان را بهزور مشترک نشریۀ دِر اشتورمر میکرد، تنها کسی بود که طی دورۀ قبل حبس در بازداشتگاه موندورف با اشترایخر حشرونشر داشت. اما اشترایخر نظرش این بود که خودکشی لی و بهجا گذاشتنِ «بیانهای سیاسی» که در آن سیاست یهودستیزی نازیها را «خطای بزرگ» خوانده بود، بزدلی بود. اشترایخر از نظر حیث اجتماعی به پایینترین درجه نزول کرده بود و بیشتر جنایتکاران جنگیِ دیگر، او را لایق معاشرت نمیدانستند. ذهنیت بینزاکت و منحرف او در آزمونهای روانشناسی پایینترین بهرۀ هوشی را ثبت کرده بود، ولی حتی وکیل مدافع خود او هم در این فکر بود که وسواس ضد یهودی او ناشی از ذهنی بیمار است یا نه. به همین دلیل، اشترایخر را یک کمیسیون پزشکی متشکل از دکتر کراسنوشکین، سرهنگ شرودر از شیکاگو، و دکتر دلای از پاریس معاینه کرد. اشترایخر معاینه را به خطابۀ دیگری علیه یهودیان بدل کرد و برای روانشناسان دربارۀ این موضوع موعظه کرد و توضیح داد که 25 سال از عمرش را وقف مطالعۀ مسئلۀ یهود کرده و حالا بیش از هر کسی در این باره میداند. وقتی پزشکان از او خواستند برای معاینۀ طبی لخت شود، مترجم زبان روسی که مؤنث بود، به سمت در رفت و پشتاش را به معاینهکنندگان کرد. اشترایخر نیشخند زد و گفت: «چی شد؟ میترسی چیز قشنگی ببینی؟» دختر با اکراه لرزید و به او پشت کرد.»
این کتاب جریان محاکمۀ بسیاری از رهبران نازی در زندان نورنبرگ پس از به پایان رسیدن جنگ جهانی دوم است. گیلبرت تمام مشاهداتش را در این کتاب نوشت تا خوانندگان بتوانند با افکار عجیب و هولناک این افراد آشنا شوند.
گوستاو مارک گیلبرت معروف به جی.ام گیلبرت، در سال 1911 در نیویورک به دنیا آمد و در سال 1977 درگذشت. او روانشناس آمریکایی بود که بیشتر بهخاطر نوشتههایش از افکار و عکسالعملهای رهبران عالیرتبۀ نازی در طول محاکمۀ نورنبرگ شناخته میشود. کتاب «روانشناسی دیکتاتوری» او که در سال 1950 منتشر شد تلاشی بود برای معرفی دیکتاتور آلمان نازی آدولف هیتلر، که با استفاده از شهادتهای نزدیکتر ژنرالها و فرماندههای هیتلر نوشته شده بود. آثار منتشر شدۀ گیلبرت هنوز هم موضوع مطالعۀ بسیاری از دانشگاهها و کالجها، به ويژه در زمینۀ روانشناسی است. جی.ام گیلبرت در کالج شهر نیویورک تحصیل کرد و پیش از رفتن به رشتۀ روانشناسی در آلمان تحصیل میکرد. او در سال 1939 مدرک دکترایش را در رشتۀ روانشناسی از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد.
«گرچه دربارۀ محاکمات نورنبرگ بسیار نوشته شده، این کتاب از نظر قالب و محتوا تازگی دارد... آنچه در این کتاب آمده، بدون احساساتزدگی و تعمیمهای چربزبانانه شکافی جدی را پر میکند.» -نیویورک تایمز
کتاب خاطرات نورنبرگ از سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 و از سایت گودریدز امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.
نشر کتاب پارسه خاطرات نورنبرگ از جی.ام گیلبرت را با ترجمۀ کاوه باسمنجی منتشر کرده است.
خاطرات نورنبرگ کتابی جذاب و تکاندهنده است. دکتر گیلبرت بیشتر از سر کنجکاوی قدم به زندان نورنبرگ گذاشت و توانست از بدنامترین جنایتکاران جنگی نازیها بازجویی کند و درونیترین افکار و انگیزههای آنان را آشکار کرد. وظیفۀ اصلی دکتر گیلبرت این بود که ارتباطش را با زندانیان حفظ کند و وضعیت روحی زندانیان را به فرماندۀ زندان گزارش دهد تا به هر طریقی محاکمه بدون مشکل پیش برود. خوشبختانه او همیشه اجازۀ دسترسی به زندانیان را داشت برای همین دفتر خاطراتش به شهادت جنایتکاران نازی تبدیل شد.
چیزی که این اثر را بسیار ویژه و قدرتمند میکند این است که متهمان میتوانستند آزادانه هر چه میخواهند بگویند و او در کتاب خاطرات نورنبرگ بیشتر حرفهایشان را به صورت نقل قول بیان کرده است و به ندرت خودش را تنها برای پرسیدن یک یا دو سؤال وارد تصویر میکند.
- آیشمن در اورشلیم اثر هانا آرنت فیلسوف سیاسی، نویسنده و بازماندۀ هولوکاست است. آرنت که در زمان به قدرت رسیدن آدولف هیتلر از آلمان گریخته بود به درخواست مجلۀ نیویورکر راهی اورشلیم شد تا در دادگاه آدولف آیشمن، یکی از سازمان دهندگان و سران اصلی اِساِس و هولوکاست شرکت کند. این گزارش ابتدا در مجله و سپس در کتاب آیمشن در اورشلیم منتشر شد و همه را مبهوت کرد.
- مجمع الجزایر گولاگ جلد سوم سند روشن و محکمی از جنایات استالین و رژیم شوروی است. سولژنیتسین به پرده برداشتن از جنایات رژیم شوروی ادامه داد و در جلد سوم مجموعهٔ مجمعالجزایر گولاگ از فرارها، اعتصابها، شورشها و عصیانهای زندانیان در اردوگاههای کار اجباری گفت و در این کتاب به این سؤال پاسخ میدهد که آیا مرگ استالین پایان عمر گولاگ بود یا خیر.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.