نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات گمان منتشر کرد:
رابینسون کروزو ، نوشته دانیل دوفو ، که حتما معروف حضورتان هست ؟ این را سال 1343 خواندم ، وقتی سیکل اول دبیرستان بودم ، هنوز سالم و سرزنده به زندگی اش در کتابخانه ام ادامه می دهد ، خیلی دوسش دارم و برایم عزیز است . همچنان بوی به می دهد . البته این بو در حافظه من است نه در اوراق کتاب ، حالا چرا بوی به ؟ چون زمانی که این کتاب را خواندم ، جای شما خالی ، رفته بودیم به دهکده ای نزدیک اصفهان و من این را در اتاقی خواندم که درطاقچه هایش به چیده بودند ، اتاق خنکی بود و بیشتر حکم انباری را داشت . جای خیلی ساکتی بود ، تکیه داده بودم به یک رختخواب و کتاب را می خواندم ، همچنان بوی به خود را حفظ کرده است و هر بار بازش می کنم دوره نوجوانی زنده می شود.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
کتاب خاطرات کتابی از سایت گودریدز امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.
خاطرات کتابی مجموعه جستارهایی از احمد اخوت نویسنده، مترجم و جستارنویس ادبی است که اولین بار در زمستان سال 1401 منتشر شد. این کتاب خاطراتی از عوالم کتاب و کتابخوانی است و وجه مشترک فصلهای مختلف آن، ارتباطشان با کتاب و امور مرتبط با کتاب است. در این کتاب احمد اخوت از خاطرات خود دربارۀ کتاب و کتابخوانی گفته و خاطرات دیگر نویسندگان غیرایرانی دربارۀ یک کتاب یا نویسنده را از مجلهها یا کتابهای مختلف ترجمه کرده، تا تأثر عمیق و ژرفی که این کتاب بر آنها گذاشته نشان بدهد. این نویسندگان در این میان و در خلال تعریف خاطرهشان از خواندن یک کتاب، درواقع از خودشان و زندگیشان گفتهاند. آنها تعریف میکنند که چگونه یک کتاب زندگیشان را دگرگون کرد، چگونه بر آنها تأثیر گذاشت و چگونه در حافظهشان حک شد.
تابهحال با خود فکر کردهاید یک کتاب چطور بر ذهن و روح شما تأثیر میگذارد؟ آیا تجربۀ خواندن چنین کتابی را داشتهاید؟ احمد اخوت در خاطرات کتابی نشان میدهد که بسیاری از نویسندگان برجسته چنین کتابی را داشتهاند و کتابها میتوانند عمیقاً بر روح و جان یک انسان تأثیر بگذارند.
«کوئنتین بل، در کتاب زندگینامۀ ویرجینیا وولف، مینویسد دوستان و همبازیهای ویرجینیا، از بس او به آب و رودخانه و دریا دلبستگی داشت، اسمش را پریدریایی گذاشته بودند و این اسم مستعارش بود. کسی که گویی از دریا آمده بود و در پوشش دختری به اسم ویرجینیا زندگی میکرد. البته خودش چندان از این اسم خوشش نمیآمد. او اصولاً دوست نداشت زیر ذرهبین و نگاه مردم و برجسته باشد و دائم به او توجه کنند. ظاهراً همینطور بود که خانم بل میگوید و ویرجینیا بهراستی شیفتۀ دریا بود و این بیقرارش میکرد. وولف نخستین خاطراتش را مربوط به دریا میداند و در زندگینامۀ خودنوشتش از صدای دریا یاد میکند که در کودکی دائم آن را میشنید و آوای برخورد موجها به گوشش میرسید. وولف دو سال پیش از مرگ، قبل از آنکه «همه چیز از یادش برود»، تصمیم گرفت زندگینامۀ خودنوشتش را بنویسید و در تاریخ یکشنبه 16 آوریل 1939 شروع به نوشتن کرد و در طول هفته صبحها را به این کار اختصاص داد و کتاب لحظههای بودن (یا طرحی از گذشته) را از خود به یادگار گذاشت. او در ابتدای این کتاب کوچک ناتمام، که آن را تا چهار ماه قبل از مرگش مینوشت، گوشدادن به صدای امواج دریا را نخستین و مهمترین خاطرۀ زندگیاش میداند.»
«لئونارد وولف، در جلد آخر زندگینامۀ خودنوشتش (با عنوان رسیدن معنا ندارد، زندگینامۀ خودنوشت سالهای 1939ـ1969) مینویسد یک هفته قبل از روز بیستوهشتم مارس ]آخرین روز زندگی خانم وولف[ ویرجینیا برای قدمزدن کنار رود اوز از خانه بیرون رفته بود. لئونارد مشغول روزنامه خواندن بود که یکمرتبه در باز و ویرجینیا سرآسیمه و آشفته با شلوار و پالتوِ خیس وارد خانه شد. لئونارد سعی میکند زیاد عکسالعمل نشان ندهد و خونسرد باشد. ویرجینیا میگوید پایم لیز خورد، افتادم توی رودخانه. لئونارد کمکش میکند تا لباسهایش را عوض کند. البته لئونارد (به گفتۀ خودش) باور نمیکند لیزخوردنی در کار بوده است. بههرحال اجرای تصمیم نهایی برای خانم وولف ظاهراً چندان آسان نبود. شاید با پرکردن جیبهای پالتوش از سنگ میخواسته به خودش رویحه بدهد که این دفعه سنگین هستی و غرق میشوی و بیشتر مقاومت کن و زیر آب بمان؛ والّا چند تا سنگ چندان نقشی در غرقشدنش نداشت. مهم زنی پالتوپوش با جیبهای پر از سنگ است. یک تصویر شمایلی تأثیرگذار. زنی با پالتو وسط رودخانه. تمثالی که توجه بسیاری از هنرمندان را به خود جلب کرده است. بدون اغراق میشود از همۀ اینها کتابی فراهم کرد. امروز عبارت «سنگ در جیب» (to put stone in one’s pocket) وارد زبان و ادبیات انگلیسی شده و به معنای دردسر پیداکردن و قصد خودکشی داشتن است.»
«واقعاً چه خیالانگیز و پرخاطره است جملۀ «فلان کتاب را در آن زمان و مکان میخواندم»، مثلاً «زمستان و روز سردی بود و برف میآمد و من زیر کرسی، درحالیکه لحاف را تا زیر چانهام بالاکشیده بودم، عاشق مترسک را میخواندم. عاشق مترسک عزیزم». اسمیت در خاطرات کتابیاش مینویسد بهسوی فانوس دریایی را در کنار پدرش که خیلی دوستش داشت و سالهاست او را از دست داده و دلش برای او تنگ شده میخوانده. «پدرم کتابش را میخواند و من در ]کتاب[ بهسوی فانوس دریایي، در کنار آقا و خانم رمزی، بودم.» پدرِ اسمیت الکلی و مردی خودآزار بود. از بیماریهای مختلف عذاب میکشید و دائم الکل را ترک میکرد و دوباره سراغش میرفت. دوران نوجوانی نویسنده در همراهی با پدر از بیمارستانی به بیمارستان دیگر گذشت، پدری که واقعاً دخترش را میپرستید. اسمیت مینویسد همۀ آن تلاشها و همراهیها بیهوده بود. انگار نقشه و فرماندهیِ جنگ را به دست ژنرالی دیوانه بسپارید. بالاخره بیماریِ سرطان پدر را از پا درآورد و در پنجاهونه سالگی مُرد. اما جای خالیاش، درست مانند حفرهای، در کنار دختر بود و پرشدنی نبود. نویسنده مینویسد روزگار بیقراری داشت و نمیتوانست به زندگیاش ادامه دهد. رفت سراغ کتاب عُمریاش، بهسوی فانوس دریایی، و بار دیگرآن را خواند.»
این کتاب بهنوعی گذشتهها را بهواسطۀ کتابها و مقولات کتابی به یاد خواننده میآورد و به نوعی خاطرهنگاری شخصی از کتاب محسوب میشود. این کتاب نشان میدهد که چطور خواندن زندگی ما را شکل میدهد و به چه صورت بر زندگی ما تأثیر میگذارد. احمد اخوت در این کتاب خود را تنها به کتابها محدود نکرده و از نویسندههای خاص یا مکانها و مؤسسههای خاص استفاده کرده است و بنابراین با این کار کتابی داستانی-خاطرهای خلق کرده است. او میگوید که خودش و دیگر نویسندگان چگونه با نویسندۀ محبوبشان آشنا شدند، اول بار کِی و کجا و در چه حال و هوایی کتاب را خواندهاند و دلبستۀ آن کتاب خاص شدهاند. احمد اخوت خود نیز در مقدمۀ کتاب چنین شرح داده است که:
«اصطلاح «خاطرات کتابی» گویا اصطلاح ابداعی جویس کرول اوتس، نویسندۀ امریکایی معاصر، است و منظور از آن، نوشتههایی است دربارۀ کتابها و امور مربوط به کتاب، مثلاً نویسندگان و کتابفروشیها و...، که بسیار شخصیتر از نقد ادبی و مقالههای تخصصی و آکادمیک و نظایر اینها است و خاطرهنگاری صِرف و معمولی دربارۀ کتاب هم نیست. آنچه «خاطرات کتابی» نامیده میشود درواقع نوعی زندگینامۀ خودنوشتِ دیگری است، یعنی نوشتن از خود از طریق نوشتن از دیگرانی که نویسنده چنان با آنها اُخت شده است که آنها را وجهی از خود میبیند و خود را در قالب آنها تجسم میکند.»
میتوان چنین نتیجه گرفت که خاطرات کتابی چیزی میان خاطرهنگاری، اتوبیوگرافی، زندگینامه، قصد و نقد است که نویسنده در آن مواجهۀ شخصی، درونی و شهودی نویسندگان با کتابها و مقولههای مربوط به کتاب را شرح داده است. احمد اخوت در مقدمۀ کتاب نمونههایی از خاطرات کتابی را به شما نشان میدهد و بعد از مقدمۀ کتاب، خاطرات کتابی خودش و دیگر نویسندگان را نقل کرده است.
• شرح و بیان خاطرات کتابی
• هنر باز کردن کتابخانه به قلم آلبرتو مانگوئل
• از لابهلای کتابها به قلم احمد اخوت
• حاشیۀ کتابی به قلم احمد اخوت
• بوهای کتابی به قلم احمد اخوت
• دستمال ورونیکا به قلم احمد اخوت
• خاطرۀ خیالی به قلم سوزان اورلئان
• بازخوانی کلاسیک به قلم احمد اخوت
• کلاسیکهای ما به قلم احمد اخوت
• سرنوشت کتابها به قلم احمد اخوت
• سرنوشت کتابدار به قلم آلبرتو مانگوئل
• ویرجینیا وولف ناشر به قلم احمد اخوت
• شکسپیر و شرکا به قلم ارنست همینگوی
• شکسپیر و شرکا به قلم جانت وینترسون
• رونماییِ کتاب اولیس به قلم سیلویا بیچ
• بارتلبی و شرکا به قلم انریکه بیلا ماتاس
• تالستوی در پایان خط به قلم انریکه بیلا ماتاس
• بابل در کالیفرنیا به قلم اِلیف بتومن
• بالغشدن، از پاافتادن به قلم ریموند کارور
• سال سلینجر من به قلم جوئنا رِیکاف
• دور و نزدیک آقای نجفی به قلم احمد اخوت
• قاصدک به قلم احمد اخوت
• برچیدن کتابخانهام اثر آلبرتو مانگل نویسنده، مترجم و ویراستار کانادایی-آرژانتینی است. او در این کتاب ماجرای جمع کردن کتابخانۀ عظیم 35 هزار جلدی را روایت میکند. چیدن کتابهایش او را به تأمل دربارۀ کتابها و کتابخانهها وا میدارد. این کتاب، کتابی متفاوت برای دوستداران کتاب و کتاببازها است.
• تا روشنایی بنویس جستار دیگری از احمد اخوت است. این کتاب گوشهای از احوال نویسندگان است و به شرح و بیان چیزهایی مثل ناخوانده، نانوشته، نرسیده، ناتوانی و مانند اینها میپردازد که با «نا» و «نه» سروکار دارند.
• به انتخاب مترجم گلچینی از داستانهای کوتاه از نویسندگان بزرگ با ترجمۀ احمد اخوت است. احمد اخوت در این کتاب داستانهای کوتاه نویسندگان بزرگ و مطرح جهان را گرد هم آورده و ترجمه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است. در این کتاب آثار نویسندگانی همچون مارسل پروست، کاترین مانسفیلد، ولادیمیر ناباکوف و کوبه آبه منتشر شده است.
احمد اخوت در سال 1330 در اصفهان به دنیا آمد. او مترجم، جستارنویس، منتقد ادبی و داستاننویس ایرانی است. اخوت مدرک دکترای زبانشناسی و نقشهشناسی دارد و عضو شورای نویسندگان فصلنامۀ «زنده رود» است. او همچنین یکی از اعضای حلقۀ ادبی «جنگ اصفهان» بوده است. از او جستارها و مقالههای بسیاری در نشریات مختلفی از جمله «سینما و ادبیات» و «شهر کتاب» منتشر شده است. از آثار دیگر او میتوان به «دو بدن شاه: تأملاتی دربارۀ نشانهشناسی بدن و قدرت»، «نشانهشناسی مطایبه» و مجموعه داستان «برادران جمالزاده» و از ترجمههای او میتوان به کتابهای «اطلس»، «کتاب موجودات خیالی»، «میس جینی و زنان دیگر»، «جنگل بزرگ» و «اقیانوس» اشاره کرد. مجموعه داستان «برادران جمالزادۀ» او در سال 1382 برندۀ جایزۀ بهترین مجموعه داستانِ جایزۀ ادبی اصفهان شد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.