انگشت جادویی (2)

انتشارات قیوم منتشر کرد :
انگشت جادویی
خانم و آقای شکارچی مزرعه ای کنار مزرعه ما
داشتند، آنها صاحب دو فرزند پسر به نام فیلیپ و ویلیام بود.
بعضی وقتها به مزرعه شان می رفتم تا با
آنها بازی کنم من هشت سالم است . فیلیپ هم هشت سال دارد . ویلیام سه سال دارد.
بعضی وقتها اتفاقات جالبی برای خانواده شکارچی می افتد
من در این کتاب تا جایی که بتوانم این اتفاقات را به بهترین نحو تعریف خواهم کرد.
یک روز جمعه صبح فیلیپ و ویلیام را همراه پدرشان در لابلای درختان ،دیدم، در حالی كه یك خرس جوان دوست داشتنی را با خود می آوردند.
این کار من را ناراحت کرد و شروع به جیغ زدن کردم و همه چیز جلوی چشمم قرمز شد .

فروشگاه اینترنتی 30 بوک