تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات مون منتشر کرد:
انگار از همان آغاز زندگی انسان بر روی کره زمین دستورالعمل‌هایی برای موفقیت وجود داشته، چون آموزه‌های مرتبط با «زندگی بهتر» قدمتی اندازه فلسفه دارند و همین هاست که بعدتر صاحب نظران آن را «ادبیات موفقیت» نام داده اند.
هرجا سخن از اسب سیاه می شود منظور قهرمان و برنده ای است که هیچ یک از شرایط برد را نداشته، طبق معیارهای استاندارد پیش نرفته، ولی در روندی شگفت راه خودش را تا جایگاه اول بریده و رفته و همه را مبهوت گذاشته است. باور ما این است که فردیت و تفاوتهای فردی بسیار حائز اهمیت است و فرمول استاندارد و واحدی برای رسیدن به کامیابی و موفقیت وجود ندارد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نقد و بررسی تخصصی
کتاب اسب سیاه از سایت گودریدز امتیاز 3.9 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب اسب سیاه از سایت آمازون امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب اسب سیاه حاصل همکاری نویسندۀ پرفروش تاد رز و اُگی اُگاس متخصص در عصب‌شناسی است که در سال 2018 منتشر شد. نویسندگان در کتاب اسب سیاه به مطالعۀ داستان زنان و مردانی پرداخته‌اند که هیچ‌کسی امیدی به آنها نداشت اما در زندگی به موفقیت چشمگیری رسیده‌اند. کتاب اسب سیاه داستان رسیدن به موفقیت و کامیابی است اما از مسیری کاملاً متفاوت از آنچه همه به ما می‌گویند.
«کتاب اسب سیاه تصور متعارف ما از چیستی موفقیت و چگونگی دستیابی به آن را در هم می‌شکند.» -امی کادی، نویسندۀ پرفروش نیویورک تایمز
«نمرۀ خوب گرفتن؟ اختیاری. آموزش رسمی؟ شاید اختیاری باشد. کتاب اسب سیاه روایت مردمانی است که راه‌های متعارف رسیدن به موفقیت را رد می‌کنند اما به هرحال به آن دست می‌یابند. قرار نیست داستان افراد این کتاب شما را ترغیب کند که راه آنها را دنبال کنید -این کار نقض قوانین اسب سیاه است- اما شما را با ایده‌‌های جدیدی آشنا می‌کند که می‌توانید در زندگی به کار ببرید.» - آدام گرنت نویسندۀ کتاب‌های بده و بستان و دوباره فکر کن
اگر احساس می‌کنید که انگار مناسب زندگی در این جامعه نیستید و راه خود را گم کرده‌اید، کتاب اسب سیاه برای شماست و زندگی شما را تغییر خواهد داد.
«بیست و چندساله بود که یک شب به دیدار یکی از خویشاوندانش رفت که خانه‌شان دور از شهر و در کوهپایۀ یک آتشفشان خاموش قرار داشت. همان‌جا یکی از همان خویشاوندان یک دوربین شکاری دوچشمی داد دستش و گفت نگاهی به آسمان بیندازد. دور از شهر بودند و خبری هم از نورهای مزاحم نبود و راه شیری با همۀ جلوه‌اش در آسمان نورافشانی می‌کرد. جنی گفته: «هنوز هم خاطره‌ش برام زنده‌ست. خوابیده بودم روی چمن نم خورده و دوربین به چشم آسمون رو می‌پاییدم. وای خدا! اون همه ستاره! محشر بود. زبونم بند اومد. هیچی از ستاره‌ها نمی‌دونستم، ولی حالا دیگه دلم می‌خواست بدونم.» این لحظۀ معنادار او را واداشت دست‌به‌کار مطالعه در مورد ستارگان شود. البته که از علوم سررشته‌ای نداشت، ولی با پشتکار فراوان و شکیبایی خودآموزی کرد و پا در راه مطالعۀ آسمان با تلسکوپ‌های بزرگ‌تر گذاشت. یازده سال بعد و در پی مطالعه و خودآموزی در این عرصه، در 1999 توی گلخانۀ خودش با استفاده از خرت‌وپرت و وسایل دورانداختنی یک رصدخانۀ کوچک گنبدی برپا کرد. پنج سال بعد از اینکه رصدخانۀ خودش به اسم «فارم کاو» را توی حیاط پشتی راه انداخت، توانست سیاره‌ای را کشف کند که سه برابر مشتری بود.»
«انگار همه چیز داشت، ولی هنوز حس می‌کرد یک چیزی کم دارد. چند سال بعد یک روز صبح که ایستاده بود جلوی آینه، به خودش گفت: «این من نیستم. من بیشتر از این‌هام.»و یک‌دفعه همۀ کسب‌وکارش را فروخت و رفت به بوستون و همه را شگفت‌زده کرد. دست به کاری هم زد که هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد: دوختن لباس مردانه. دگرگونی بزرگی بود، ولی همۀ جان و دل آلن همین را می‌خواست و خودش را وقف آموختن ترفندها و ریزه‌کاری‌های این کار کرد. سر سال دوم هم اولین جایزۀ ملی لباس خودش را گرفت. کار به همین‌جا ختم نشد و در اندک زمانی بوتیک او در برابر همۀ طراحان مد و لباس آمریکا قد علم کرد و برایشان بدل به رقیبی جدی شد. راهی که جن و آلن پیمودند قالب‌های ذهنی معمول ما را در مورد راه‌های رسیدن به موفقیت درهم می‌شکند. برای اینکه به یک ستاره‌شناس سرشناس بدل شوید راه معمول این است که در رشتۀ مرتبط دکترا بگیرید و توی یک دانشگاه حسابی فوق‌دکترا را هم تمام کنید و بعد تازه بیفتید به تدریس، نه اینکه در بیست‌ویک سالگی بچه بیاورید و توی حیاط خانه تلسکوپ علم کنید.»
«زمانه‌ای که شما خودتان در آن به دنیا آمده‌اید دورانی است که از نخستین سالیان سدۀ بیستم آغاز شده و جوامع غربی را به راهی انداخته است که عنوان دوران اقتصاد تولیدی شرکت‌بنیان بر آن نهاده‌اند. در منابع مختلف این دوران را «عصر صنعتی» هم نامیده‌اند، ولی بهتر همان که به آن بگوییم «عصر استانداردسازی». روزگاری که در آن خطوط گستردۀ تولید، تولید انبوه، سلسله‌مراتب سازمانی و آموزش اجباری رواج یافت و همین روند به استانداردسازی بیشتر جنبه‌های زندگی روزمره رسید و از دل آن تولیدات مصرفی، مشاغل و مدارک دانشگاهی بیرون آمدند. روزگار استانداردسازی هم به‌مانند همۀ دوران‌های دیگر تعریف خاص خودش را برای موفقیت رواج داد که بالارفتن از نردبان نهادینه‌شده برای کسب ثروت و موقعیت بود. از دل همین مفهوم‌سازی خاص سلسله‌ای از کتاب‌های خودیاری در آمد که از آن جمله می‌توان کتاب آیین دوست‌یابی دیل کارنگی در سال 1936، بیندیشید و ثروتمند شوید نوشتۀ ناپلئون هیل در سال 1937 و قدرت تفکر مثبت نوشتۀ نورمن وینسنت پیل را نام برد.»
سال‌هاست که به ما گفته‌اند که باید مثل بقیه موفق شویم و تنها کافی است در مسیر رسیدن به موفقیت کمی از دیگران بهتر باشیم. مردم فرمول استانداردی برای رسیدن به موفقیت ارائه کردند. این فرمول استاندارد می‌گوید اهداف بلندمدتی تعیین کنید، بسیار بسیار سخت برای رسیدن به هدف‌تان تلاش کنید و حتی با وجود تمام موانع در مسیر از هدف خود دست برندارید. شاید این فرمول برای برخی افراد کارآمد باشد و آنها را به هدف‌شان برساند اما بسیاری از افراد با شکست و ناامیدی مواجه می‌شوند. اما کسانی در زندگی هستند که این فرمول را نپذیرفتند و بر اساس شرایط خود پیش رفتند و موفق هم شدند، به چنین افرادی اسب سیاه می‌گویند. تاد رز و اُگی اُگاس روش این اسب‌های سیاه را مطالعه کردند و در این کتاب از تجربیات این افراد برای ما می‌گویند تا نشان دهند فرمول متفاوت و بهتری نیز برای رسیدن به موفقیت وجود دارد.
عبارت اسب سیاه اولین بار پس از انتشار کتاب دوک جوان در سال 1831 وارد فرهنگ عمومی شد و به سرعت جا افتاد. قهرمان داستان آن کتاب در صحنه‌ای روی اسبی شرط کلانی می‌بندد ولی یک اسب سیاه که هیچ‌کس گمانی به بردش نمی‌برد از همه جلو می‌زند و باعث باخت قهرمان می‌شود. بعد از آن هر جا سخن از اسب سیاه می‌شود، منظور قهرمان و برنده‌ای است که هیچ‌کدام از شرایط بُرد را نداشته، ولی در روندی شگفت راه خودش را تا جایگاه اول بریده و رفته و همه را مبهوت گذاشته است. از همان زمان، جوامع مختلف علاقۀ فزاینده‌ای به این اسب‌های سیاه داشته‌اند که تا پیش از برنده‌شدن هیچ‌کس هیچ‌توجهی به این آدم‌ها نداشته ولی بعد از پیروزی همه به سرگذشت این‌ها علاقه پیدا می‌کنند و می‌کوشند سر از کارشان در بیاورند.مهم نیست چه کسی هستید یا به چه چیزی می‌خواهید برسید، اصول دستیابی به موفقیت می‌تواند برای هر کسی متفاوت باشد. نویسندگان در کتاب اسب سیاه به شما نشان می‌دهند که رسیدن به موفقیت هیچ ارتباطی به اینکه چقدر پول دارید یا چه کسی هستید ندارد. در واقع راز آن ذهنیت افراد است که اگر آن را کمی تغییر دهند، مسیر زندگی‌شان نیز تغییر خواهد کرد. نویسندگان با بیان داستان افراد موفقی که هیچ‌کس انتظار نداشت به موفقیت برسند به شما نشان می‌دهند که چگونه چهار عنصر ذهنیت اسب سیاه به شما قدرت می‌دهند تا انتخاب‌های درستی داشته باشید و متناسب با علایق، توانایی‌ها و شرایط منحصربه‌فردتان پیش بروید و به یک زندگی پرشور، هدفمند و موفق برسید.
سخن مترجم
حرف اول
پیشگفتار: قالب‌شکنی
فصل اول: عهدنامۀ استانداردسازی
فصل دوم: خرده‌انگیزه‌هایتان را بشناسید
فصل سوم: انتخاب‌هایت را بشناس
فصل چهارم: استراتژی‌هایتان را بشناسید
فصل پنجم: بي‌اعتنایی به مقصد
میان پرده: نبرد برای توانمندی
فصل ششم: گول زدن چشم، خیانت به روح
فصل هفتم: عهدنامۀ اسب سیاه
نتیجه: جست‌وجوی خوشبختی
نام‌نامه
اسب‌های سیاهِ زندگی به ما نشان می‌دهند که راز موفقیت شخصی پول، ارتباطات، یا نمرات آزمون‌های کنکور و استاندارد نیست. بلکه باید طرز فکری خاص داشت و با انتخاب‌های درست و صحیح به موفقیت رسید. بنابراین اگر از خواندن کتاب اسب سیاه لذت بردید به شما پیشنهاد می‌کنیم کتاب‌های زیر را نیز بخوانید.
• کتاب روانشناسی حماقت حاوی جستارهایی است به قلمِ جمعی از متخصصان علوم مختلف اعم از روان‌شناسان، روان‌پزشکان، استادان حوزة ارتباطات، عصب‌شناسان، متخصصان علوم‌شناختی، روان‌درمانگران و جز آن. این افراد می‌کوشند به پرسش‌هایی پیرامون جنبه‌های گوناگون حماقت (یا خصائل هم‌خانوادۀ آن از جمله: بلاهت، سفاهت، بی‌شعوری و...) پاسخ دهند.
• ذهن برنده اثر مگان فرچایلد نویسندۀ آمریکایی است. او در این کتاب به علاقه‌مندان نشان می‌دهد که چطور می‌توانند محدودیت‌های ذهن‌شان را کنار بزنند و از زندگی تک بُعدی دوری کنند و در عرصۀ شغلی رقابت طلب و کم‌نظیر باشند.
• از شکست تا موفقیت اثر مارتین میدوز است که در این کتاب به شما نشان می‌دهد چطور باورها و اعتماد به نفس خود را تقویت کنید تا بتوانید به موفقیت برسید. با مطالعۀ گام به گام این کتاب می‌توانید در مسیر موفقیت پیش بروید و با ماهیت واقعی شکست آشنا شوید.
• کتاب تفکر سریع و کُند کتابی علمی اثر روانشناس و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد دنیل کانمن است. نویسنده در این کتاب ما را با ذهن‌مان بیشتر آشنا می‌کند و دو سیستمی را توضیح می‌دهد که طرز تفکر ما را هدایت می‌کنند. سیستم ۱ به طور خودکار و بسیار سریع عمل می‌کند، تلاش زیادی نمی‌طلبد یا در مواردی بی‌نیاز به هرگونه تلاشی است و هیچ‌گونه حس کنترل ارادی بر آن نداریم. سیستم ۲ توجه را به فعالیت‌های ذهنی پرتلاشی که لازم دارد، نظیر محاسبات پیچیده معطوب می‌کند و بسیار کندتر، بحث‌برانگیزتر و منطقی‌تر است.
• کتاب روانشناسی تصویر ذهنی اثر ماکسول مالتز جراح زیبایی و نویسندۀ آمریکایی است. دکتر مالتز به قدرت عظیم ذهن در شکل دادن به تصور ما از خود اعتقاد داشت و معتقد بود این تصویر در نهایت رفتارها و اعمال ما را هدایت می‌کند. او در کتاب روانشناسی تصویر ذهنی چنین استدلال می‌کند که این تصور ما از خویش است که توانایی ما را برای موفقیت یا شکست هدایت می‌کند و معتقد بود که با طرز فکر درست می‌توانیم به هر چیزی که در ذهن‌مان است دست پیدا کنیم.
• کتاب خرده عادت‌ها اثر جیمز کلیر نویسنده و روزنامه‌نگار آمریکایی است. این کتاب راهی آسان و اثبات‌شده برای ایجاد عادت های خوب و از بین بردن عادت های بد است. نویسنده در این کتاب داستان زندگی خودش را می‌گوید و به شما نشان می‌دهد چطور می‌توانید با ایجاد عادت‌های کوچک اما مستمر زندگی خود را تغییر دهید.
• کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رولف دوبلی نویسنده و کارآفرین سوئیسی است. دوبلی در این کتاب از رایج‌ترین خطاهای فکری، سوگیری‌های شناختی و تحریف‌های اجتماعی صحبت کرده است و به شما نشان می‌داد چطور با تغییر طرز فکرتان و آشنایی با این خطاهای فکری می‌توانید پروسهٔ تصمیم‌گیری‌تان را متحول کنید.
تاد رز در سال 1974 به دنیا آمد. رز مدرک کارشناسی‌اش را در رشتۀ علوم روانشناسی از دانشگاه ایالتی وبر در سال 2000 دریافت کرد و همچنین مدرک کارشناسی ارشدش را در رشتۀ ذهن، مغز و آموزش و مدرک دکترایش را در رشتۀ توسعۀ انسانی از دانشگاه هاروارد اخذ کرد. او یکی از بنیان‌گذاران و رئیس شرکت مشاورۀ کاری و فکری پاپیولِس و استاد دانشگاه هاروارد است. او در دانشگاه هاروارد مدیر برنامۀ ذهن و آموزش بود و همچنین رهبری آزمایشگاه علم فردیت را برعهده داشت. او دانشمند رشتۀ روانشناسی رشد است که برای به کار‌گیری اصول سیستم‌های پویا در مطالعۀ رشد، هوش و یادگیری و برای کمک‌هایش در حوزۀ علوم اعصاب آموزشی به شهرت رسید. او در حال حاضر بر حوزۀ علم فردیت تمرکز کرده است و تأکید دارد که باید بینش در فردیت را در موضوعاتی مثل پتانسیل انسانی، رشد استعدادها و طراحی نهادهای اجتماعی به کار برد.
اُگی اُگاس استاد رشتۀ علوم اعصاب محاسباتی دانشکدۀ تعلیم و تربیت دانشگاه هاروارد است. او معتقد است که علم، ریاضیات و هنر رویکردهای مشابه‌ای دارند و هر کدام برای درک واقعیت مورد نیاز هستند.
اینقدر که کاغذ و چاپ برای این کتاب های مسخره ی انگیزشی حروم میشه ، جاش کتاب ها و رومان های پرفروش دنیا رو ترجمه یا تجدید چاپ کنید . خفه شدیم از اینهمه کتاب های انگیزشی از چهار اثر تا پونه مقیمی و این و کتابخانه نیمه شب . بسته دیگه آقا ما غورباقه نخواییم چیکار کنیم ؟
او یکی از مهم‌ترین ستاره‌شناسان امروز دنیاست، بدون تحصیلات دانشگاهی. راستش را بخواهید حتی دبیرستان را هم تمام نکرده. سایۀ پدر بر سرش نبوده و در شهر کوچک وانگانویی بزرگ شده و خودش می‌گوید «اصلاً مدرسه جای من نبود. کلی شروشور بودم و هیچ از سرووضعم خوشم نمی‌آمد. آدم لجبازی بودم و مادرم هم جلودارم نبود.»
البته که پشتکار اسب‌های سیاهی چون جنی و آلن را می‌ستاییم، ولی این دگرگونی از فروشندۀ فست‌فود و میخانه‌چی تا ستاره‌شناس و طراح مد، آن‌قدر خارق عادت و استثنایی است که نمی‌شود تقلیدش کرد و سرمشق محض قرارش داد. به همین خاطر است که وقتی حرف از راه موفقیت می‌شود، ما ترجیح می‌دهیم رد کار تایگر وودزها، موتزارت‌ها و وارن بافت‌ها را بگیریم.
نشر مون
تاد رز بنظر من یک نافرمان اصولگراست اگر بخوایم با ادبیات خودش صحبت کنیم یک اسب سیاه که سعی کرده پرده از موفقیت کسانی بداره که از مسیر متفاوتی به این مهم دست پیدا کردن نقدی که میتونم بکنم از این کتاب اینکه یجاهایی با تکرار زیاد موجب اذیت مخاطب میشه اما در کل مناین کتاب و رویکرد رو نسبت به موفقیت دوست داشتم و همیشه به کسانی که علاقمند به این حوزه هستند پیشنهاد میکنم
خوندن این کتاب به من امیدواری داد که شاید همۀ کسانی که توی مدرسه به دنبال برنامه‌های استاندارد هستن و اذیت می‌شن، روزی راهی پیدا کنن که بتونن به هدف واقعی خودشون برسن، چیزی که هیجان‌زده‌شون کنه. واقعاً این کتاب خیلی الهام‌بخش بود.
این کتاب می‌تونه واقعاً زندگی آدمو تغییر بده. نویسندگان توی این کتاب روش کاملاً متفاوتی از تفکر در مورد یه زندگی موفق رو به خواننده نشون می‌دن و در واقع باعث شدن به تعریفی کاملاً متفاوت از موفقیت برسید. مثلاً بعد خوندن این کتاب دیگه رتبه‌بندی کنکور اون‌قدر به نظرتون مهم نمیاد و شاید حتی برید دنبال یه کار فنی.