تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات سیب سرخ منتشر کرد:
مردم محله خودمان و همسایه ها از دست ما آرام و قرار نداشتند. روزی نبود که شیشه منزلی، در خانه ای یا کله دختر پسری، به خاطر سنگ پراکنی های من و حسنی شکسته نشود یا پیر مرد و پیر زنی به خاطر بازیگوشی های ما در رنج و عذاب نباشند، از ما شاکی نشوند و آرزوی مرگ ما را نکنند. حتی مرغ و خروس های همسایه ها هم از دست ما آرامش نداشتند. نمی دانم چه مرضی داشتیم که نمی توانستیم مثل آدم زندگی کنیم. بیخود و بی جهت به دیگران گیر می دادیم، مرغ بیچاره را با سنگ میزدیم. خروس رامی گرفتیم و به هوا پرتاب میکردیم. مرغ یکی از همسایه هارا می گرفتیم و پرت می کردیم تو خانه همسایه دیگه. بعد هم به صاحب مرغ میگفتیم همسایه روبرویی مرغ تورو گرفت و برد به داخل خانه اش، ظاهرا خیلی کباب مرغ دوست داره چون کارد بزرگی هم دستش بود.
و با این گفته ، دو تا همسایه را به جان هم می انداختیم و غش غش می خندیدیم . گربه ای در محله ی ما نبود که دم داشته باشد ، دم همه ی گربه های محله را بریده بودیم ، نه تنها دم گربه های محله خودمان را بریده بودیم که حتی چند محله آن طرف تر هم شما نمی توانستید گربه ای پیدا کنید که دم داشته باشه . این قانون شامل مرغ و خروس و گوسفند و بره هم میشد ؛ البته آن ها فقط پر و پشم و موهاشان را می چیدم و کاری به جاهای دیگرشان نداشتیم ؛ البته برای اهالی هم بد نبود هر وقت حیوانی از محله ی ما یا محلات مجاور گم میشد ، هرجا پیدا میکردند ، فی الفور به منطقه ی ما می آوردند چون می دانستند که حیوان بی دم و بی پشم و مو و خلاصه بی یال و دم و کوپال ، مختص محله ی ما و اطراف ماست .
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نشر سیب سرخ
