

مجمع الجزایر گولاگ (1)
نشر مرکز منتشر کرد:
مجمعالجزایر گولاگ، یکی از بزرگترین و خواندنیترین روایتهای تاریخ ادبیات جهان که برای نویسندهاش جایزهی نوبل ادبی 1970 را به ارمغان آورده، در واقع تلاشی است برای ارائهی تصویری قابل درک از گستردگی سایهی شر بر زندگی میلیونها شهروند روس در عصر اتحاد جماهیر شوروی، بهویژه دورهی حکمرانی ژوزف استالین بین سالهای 1929 تا 1953.
الکساندر سولژنیتسین، نویسندهي نامدار روس و از بازماندگان اردوگاههای کار اجباری گولاگ در شوروی سابق، این کتاب را طی ده سال و از راه گفتگو با بیش از 220 بازماندهی دیگر اردوگاهها، در سه جلد به رشتهی تحریر درآورده که آمیزهای است از نثر نویسندهای حماسهپرداز، مورخی آرمانگرا و مصلحی برآشفته، با رگههایی از طنز سیاه. آنچه میخوانید جلد اول این مجموعه است.
هیچ خوانندهی قرن بیستویکمیای که شاهکار سولژنیتسین را برای بار اول میخواند نباید تصور کند که بناست یک روایت تاریخی سرراست را بخواند. کتاب او فقط وصف تاریخ نیست، خود تاریخ است. به لطف عنایت وسواسگونهی سولژنیتسین به جزئیات و استعدادهای ادبی و جدلی او، مجمعالجزایر گولاگ به خلق همین جهانی که ما امروزه در آن زیست میکنیم کمک کرده است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
معرفی کتاب مجمعالجزایر گولاگ اثر الکساندر سولژنیتسین
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
جوایزی که مجمعالجزایر گولاگ از آن خود کرده است:
معرفی کتاب مجمعالجزایر گولاک:
واکنشهای جهانی به کتاب مجمعالجزایر گولاگ:
• «کتاب مجمعالجزایر گولاگ یک چالش عظیم و جدی برای دولت شوروی بود، مشروعیت آن را زیر سؤال برد و خواستار تغییری انقلابی شد. گولاگ، نظر کمونیستها و متحدانشان را که متقاعد شده بودند محکوم کردن رژیم عمدتاً تبلیغات بورژوایی است تغییر داد. » -مایکل اسکامل
• «قویترین کیفرخواست از یک رژیم سیاسی که در دوران مدرن به چشم دیده ایم مجمعالجزایر گولاگ است.» -دیپلمات ایالات متحده، جورج.اف کنان
• «کتاب مجمعالجزایر گولاگ یادبود سولژنیتسین برای میلیونها نفر است که شکنجه شدند و در روسیۀ شوروی بین انقلاب بلشویکی و دهۀ 1950 به قتل رسیدند.» -تام باتلر باودون، نویسنده
• جردن پیترسون روانشناس، که پیشگفتاری کوتاه بر این اثر در پنجاهمین سالگرد انتشارش در سال 2018 نوشت، مجمعالجزایر گولاگ را مهمترین کتاب قرن بیستم توصیف کرد.
چرا باید کتاب مجمعالجزایر گولاگ را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتاب مجمعالجزایر گولاگ:
«شمایل مألوف بازداشت آنچه را بعدتر رخ میدهد هم شامل میشود؛ وقتی قربانی بیچاره را با خودشان بردهاند. نیروی غریب، وحشیانه و کوبندهای که تا ساعتهای مدید، بیوقفه بر کل ساختمان مستولی است؛ شکستن و جر دادن و از دیوار کند و تخلیهی هر چه در جارختی و روی میز است بر روی زمین، و تکاندن و کلهپا کردن و ریزریز کردن ـ و کوهی از زباله را کف خانه توده کردن- و قرچقرچ اشیایی که زیر چکمهها پامال میشوند. در تفتیش، البته که هیچ چیزی مقدس نیست! حین بازداشت اینوشین، مهندس لوکوموتیو، تابوت کوچکی در اتاقش بود که جسد کودک تازه در گذشتهاش در آن قرار داشت. «حقوقدانان» ما پیکر کودک را از تابوت بیرون کشیدند و سرگرم تفتیش آن شدند. بیماران را از تخت پایین میکشند و باندپیچیها را محض تفتیش زیرشان از هم باز میکنند. در خلال تفتیش، هرکاری، هر قدر هم احمقانه، جایز است! مثلاً از چِتوروخین عتیقهشناس «چند ورق از فرامین تزارها» را ضبط کردند - که مشتمل بود بر فرمان آتشبس جنگ با ناپلئون، فرمان تشکیل اتحاد مقدس و اعلان دعای عمومی برای دفع وبا در جریان همهگیر سال 1830.»
«اصرار این آشنایا کذا آنقدر غیرمنتظره است که فقط کسانی که با قانون جنگلِ اردوگاه خو گرفتهاند شاید از قبول آن تن بزنند. مبادا فکر کنی که به فرض اگر اسمات الکساندر دی. است و کارمند سفارت آمریکا هستی، نمیشود که در روز روشن، وسط خیابان گورکی و درست نبش ادارهی مرکزیِ تلگراف بازداشتات کنند. دوست ناشناس تو سراسیمه ازدحام جمعیت را کنار میزند و دستان یغماگرش را باز میکند تا به آغوشات بکشد: «سااااشا!» راستراست در صورتات داد میزند بيآنکه تاشی برای نامحسوس جلوه کردن بکند «آهای رفیق! خیلی وقته ندیدمت! بیا اینجا ببینم؛ بیا از تو راه مردم بریم کنار.» و در همان دم، یک پوبدای چهار دَر، بیخ پیادهرو ترمز میزند... و چند روز بعد، خبرگزاری تاس بیانیهی شدیدالحنی خطاب به مطبوعات منتشر میکند از این قرار که منابع آگاه دولت شوروی هیچ اطلاعی از ناپدید شدن الکساندر دی. ندارند. چه جای تعجب؟ مسکو که چیزی نیست؛ بروبچههای ما در قلب بروکسل نیز - همانجا که ژورابلدِنوف را گرفتند- دست به اجرای چنین بازداشتهایی زدهاند.»
الکساندر سولژنیستین و کنش سیاسی:
گولاگ چه بود؟
در کتاب مجمعالجزایر گولاگ چه میخوانیم؟
با وجود تلاشهای سولژنیتسین و دیگران برای مقابله با میراث گولاگ، واقعیتهای این اردوگاهها تا دهۀ 1980 تابو باقی ماند. سولژنیتسین میدانست با اینکه بسیاری از این شیوهها متوقف شده اما ساختار اساسی سیستم باقی مانده است و ممکن است رهبران آینده آن را احیا کنند یا گسترش دهند. الکساندر سولژنیتسین در نهایت تصمیم گرفت با استفاده از خاطرات و یادداشتهای قربانیان و زندانیان گولاگ، خواننده را در کتاب مجمعالجزایر گولاک با عملیات پلیس مخفی، اردوگاههای کار اجباری و زندانهای اتحاد جماهیر شوروی آشنا کند. او از محاکمۀ نمایشیاش، انتقال به گولاگ، رفتار با زندانیان، شرایط عمومی زندگی در آنجا، گروههای بردهداری، سیستم فنی زندان اردوگاه، شورشها، اعتصابات اردوگاهی، تبعید، آزادی نهایی اما تضمیننشدۀ زندانی میگوید و اما در کنار تمام سختیها و مشقتها، شکنجهها و آزارها، سولژنیتسین از شجاعت اخلاقی حیرتانگیز افرادی نیز میگوید که با وجود اینکه بیدفاع بودند اما وحشیگری و تحقیرها را تحمل کردند.
فهرست مطالب کتاب مجمعالجزایر گولاگ:
• مقدمه
• یادداشت نویسنده
• دیباچه
• بخش ۱: صنعت حبس
فصل ۱: بازداشت
فصل ۲: تاریخچهی شبکهی دفع فاضلاب ما
فصل ۳: بازجویی
فصل ۴: کلاه آبیها
فصل ۵: سلول اول، عشق اول
فصل ۶: بهار آن سال
فصل ۷: در موتورخانه
فصل ۸: قانون که بچه بود
فصل ۹: قانون که قد کشید
فصل ۱۰: قانون که پخته و برنا شد
فصل ۱۱: اشد تدابیر
فصل ۱۲: تیورزَک
• بخش ۲: حرکت بیامان
فصل ۱: کشتیهای مجمعالجزایر
فصل ۲: بنادر مجمعالجزایر
فصل ۳: کاروانهای بردگان
فصل ۴: جزیره به جزیره
• نمایه
حواشی حول محور کتاب
میزان فروش کتاب
اگر از کتاب مجمعالجزایر گولاگ لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
ـ کتاب مجمع الجزایر گولاگ جلد دوم اثر الکساندر سولژنیتسین نویسنده و منتقد اتحاد جماهیر شوروی است. او در این جلد از این مجموعهٔ سه جلدی بر زندگی روزمرۀ زندانیان در اردوگاههای کار اجباری تمرکز کرده است و از شیوههای سازگاری زندانیان با محیط خشن اردوگاه و استراتژیهایی که برای زندهماندن به کار میبردند، صحبت کرده است.
- یک روز از زندگی ایوان دنیسویج اثر دیگری از الکساندر سولژنیتسین نویسندۀ معروف روسی و برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات است. حوادث این رمان در بحبوحۀ جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد و نویسنده داستان یک سرباز روسی را تعریف میکند که با اتهام جعلی به حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم شده است. نویسنده با نثری زیبا زندگی دردناک این سرباز در اردوگاه کار اجباری را به تصویر کشیده است.
- واقعۀ ایستگاه کرچیتوفکا و خانۀ ماتریونا اثر دیگری از الکساندر سولژنیتسین نویسندۀ معروف روسی است. او در این دو داستان بلند بار دیگر به جنگ جهانی دوم و روابط خشک و بیپردۀ انسانها در شوروی پرداخته است.
- شوروی ضد شوروی اثر ولادیمیر واینوویچ نویسندۀ روسی است. این اولین کتابی است که این نویسنده در تبعید نوشت. کتاب شوروی ضد شوروی مجموعهای از داستانهای کوتاه، مقالات و مطالبی از ولادیمیر واینوویچ است که برخی بر اساس واقعیت نوشته شدهاند و برخی تخیل داستاننویسانۀ نویسنده یا تجربیات دوستان و آشنایان اوست. ولادیمیر واینوویچ این کتاب را برای نشان دادن مخالفتش با کلیت نظام شوروی نوشت.
_ کتاب مهیای رقصی در برف اثر مانیکا زگوستووا نویسنده و مترجم اهل پراگ است. این کتاب روایتی تکاندهنده و الهامبخش از رنج و تابآوری زنان در در اردوگاههای کار اجباری استالین معروف به گولاگ است. این زنان واقعاً چطور توانستند در یک محیط خشن و وحشتناک دوام بیاورند؟
دربارۀ الکساندر سولژیتسین: برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات

او در طول جنگ جهانی دوم کاپیتان ارتش سرخ بود که دستگیر شد و به دلیل انتقاد از جوزف استالین، رهبر وقت شوروی در نامهای خصوصی، محکوم به هشت سال کار اجباری در گولاگ و سپس تبعید داخلی محکوم شد. در نتیجۀ تجربهاش در زندان و اردوگاهها، او به تدریج به یک مسیحی ارتدوکس شرقی با تفکر فلسفی تبدیل شد. پس از دورۀ سرکوب و سانسور که با سیاست استالینزدایی نیکیتا خروشچف کاهش پیدا کرد، او آزاد و تبرئه شد.او به دنبال نوشتن آثاری دربارۀ سرکوب در اتحاد جماهیر شوروی و تجربیاتش رفت. اولین رمانش با نام «یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ» در سال 1962 با تأیید خروشچف، رهبر وقت شوروی منتشر شد، این کتاب شرحی از سرکوبهای استالینیستی بود.
آخرین اثر او که در اتحاد جماهیر شوروی منتشر شد، «خانۀ ماتریونا» بود، این کتاب در سال 1963 به چاپ رسید. پس از برکناری خروشچف از قدرت، مقامات شوروی تلاش کردند تا سولژنیتسین را از نوشتن منصرف کنند اما او به کار بر روی آثار بیشتری ادامه داد و آنها را در کشورهای دیگر منتشر کرد. انتشار کتاب مجمعالجزایر گولاگ خشم مقامات شوروی را برانگیخت و در سال 1974 نویسنده تابعیت شوروی خود را از دست داد و به آلمان غربی رفت. در سال 1976 به همراه خانوادهاش به آمریکا رفت و در آنجا به نوشتن ادامه داد. در سال 1990 و اندکی قبل از انحلال اتحاد جماهیر شوروی، تابعیت او بازگردانده شد و چهار سال بعد او به روسیه بازگشت و تا زمان مرگش آنجا ماند.
• شمعی در باد
• ما هرگز اشتباه نمیکنیم
• بهخاطر مصلحت
• بخش سرطان
• شبهای پروسی
• نامه به رهبران شوروی (نقد سیاسی)
• لنین در زوریخ
• چرخ سرخ
• جشن پیروزی
• پرسش روسی (نقد سیاسی)
















شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













