

انسان عشق عدالت
انتشارات چشمه منتشر کرد:
کاخ کالیگولا.
نجیب زاده هام که یکی از آنها بسیار سال خورده است، دریکی از تالارهای کاخ گرد هم آمدهاند و نشانههای آشوب وعصبانیت در حالت هاو: حرکتهایشان پیداست.
نجیب زادهی اول هنوز هیچ خبری نیست.
نجیب زادهی سال خورده نه صبح خبری هست و نه شب.
نجیب زادهی دوم سه روز تمام است که هیچ خبری نیست.
نجیب زادهی سال خورده پیام رسانها میروند و پیامرسانها برمی گردند. همه سری تکان میدهند ومی گویند: «هیچ»
نجیب زادهی دوم همه جارا به دنبالش گشتهاند. دیگر کاری از کسی ساخته نیست.
نجیب زادهی اول چرا پیش از آن که اتفاقی بیفتد دلواپس شویم؟ صبر کنیم. همان طور که رفته است برمی گردد.
نجیبزادهی سال خورده کاخ را که ترک میکرد، دیدمش. نگاه غریبی داشت.
نجیب زادهی اول من هم آن جا بودم. از او پرسیدم که چه اتقاقی برایش افتاده؟
نجیب زادهی دوم پاسخی هم داد؟
نجیب زادهی اول تنها یک کلمه: «هیچ.»
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













