نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات کتاب پارسه منتشر کرد :
آرنت روایت خود از حاکمیت توتالیتر را از شرح یهودی ستیزی شروع کرده بود، در این مجلد به ««امپریالیسم»» می رسد. توتالیتاریسم یک شبه از زهدان تاریخ زاده نشد، بلکه می توان ریشه های آن را در پدیده های پیشا توتالیتر جستجو و دنبال کرد. آرنت در زیر عنوان کلی ««امپریالیسم»» همین پیشینه را می کاود-از اتحاد عوام و الیت تا نژادباوری اشراف، از صدور سرمایه کاپیتالیستی تا آیین اژدهاکشی ماموران گمنام، از هزارتوی بوروکراتیک کافکایی تا ولع امپریالیستی برای بلعیدن دنیا، از دماغه امید نیک تا هند... مسئله کشف قوانین تاریخ یا طبیعت بود. عصر امپریالیسم عصر پیدایش خرافه ای است که گمان می کرد اگر کسی بتواند قوانین جاودان دنیا را کشف کند، آسوده خاطر می تواند قایق خود را به جریان ابدی تاریخ بسپرد.
آرنت از این باریکه راه دور ما را به دروازه عصر توتالیتاریسم می رساند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتاب امپریالیسم از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب امپریالیسم از سایت آمازون امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.
هانا آرنت بیشک یکی از تاثیرگذارترین متفکران قرن بیستم محسوب میشود، تکتک مقالات و آثارش هر یک دریچه تازهای به جهان فهم بشری گشودهاند، از جمله مقالات متعددش دربارۀ توتالیتاریسم و ریشههای آن که همچنان راهگشا هستند. از جمله آثار قابل بحث هانا آرنت کتاب «امپریالیسم» است. آرنت در یک مجموعه کتاب به شکل پیوستاری به این سه مقوله پرداخته است: «یهودستیزی»، «امپریالیسم» و «توتالیتاریسم». هانا آرنت در امپریالیسم که بخش دوم کتاب خاستگاههای توتالیتاریسم است به مبحث امپریالیسم و ریشههای آن پرداخته است. او در این کتاب دورۀ فروپاشی دولت-ملت را توصیف میکند که با گسترش امپریالیسم جدید در اواخر قرن نوزدهم مصادف شد و در نهایت به جنگ جهانی اول منجر شد.
ما در جهانی زندگی میکنیم که آرنت آن را به رسمیت میشناسد، جهانی که در آن ظاهراً به دست کسانی افتاده که به قدرت مطلق انسان اعتقاد دارند. آرنت در کتاب امپریالیسم ما را وادار میکند که دربارۀ جهان پیرامونمان تفکر کنیم، که بپرسیم و به دنبال جواب باشیم. بنابراین اگر به کتابهای سیاسی و تاریخ علاقه داریم حتماً کتاب امپریالیسم را بخوانید.
«در خود اروپا رهایش سیاسی بورژوازی که تا آن زمان به رغم استیلای اقتصادی خود برای دستیابی به حاکمیت سیاسی حتی تلاش نکرده بود، رخداد داخلیِ محوری در عصر امپریالیسم است. قناعت پیشگی خاص این طبقه به نزدیکترین شکل با این مسئله پیوند داشت که درون و با دولت-ملت تکامل یافته بود؛ دولت-ملتی که اصل آن این بود که فراسوی طبقات (و احزاب) جای گیرد و بر آنها حکومت کند. بدینسان بورژوازی توانست طبقۀ حاکمۀ جامعه شود و در عینحال از حکومت کردن چشمپوشی کند. تا وقتی دولت-ملت کارآمد بود همۀ تصمیماتِ واقعاً سیاسی به آن واگذار میشد. تازه وقتی مشخص شد دولت-ملت از فراهم کردن چارچوبی برای گسترشیابی مورد نیاز اقتصاد کاپیتالیستی عاجز است، دعوای پنهان میان حکومت و جامعه به نبرد قدرتی آشکار بدل شد که البته برندۀ آن در دوران امپریالیسم مشخص نشد. نهادهای دولت-ملت همهجا در برابر وحشیگری و بزرگی شیفتگیِ آرزوهای امپریالیستی مقاومت میکردند، و تلاشهای بورژوازی برای اینکه حکومت و ابزارهای قهریاش را چون وسایلی برای قدرت اقتصادی خود به کار گیرد نیز همواره فقط تا حدی به موفقیت میرسید. این امر تازه زمانی تغییر کرد که بورژوازی آلمان به این امید که عوام برایش سلطهای ایجاد کند، همۀ برگهایش را روی جنبش هیتلر سرمایهگذاری کرد اما دیگر خیلی دیر شده بود.»
«گفتۀ رودس پنداشت سیاسی نهفته در پس این تصرفات را بیان میکند و جنون نهفته در آن را فاش میگوید. خیالپردازیهای رایج امروزی دربارۀ سفرهای میان سیارهای هم برآمده از شورانهسری علوم طبیعی و هم به همان اندازه برآمده از این اصل حرکت امپریالیستی است که مرز کرۀ زمین در برابر توسعهطلبی آن چیزی بیش از یک عامل مختلکننده نیست. در هر حال، رودس در مواجهه با آذرخش افکار نومیدانهای که به یادش میآورد اصل امپریالیستی با محدودیت هستی انسانی در تضاد است، نمیداند چه کند. اما پذیرش و نومیدی در جعبۀ تواناییهای عادی تاجری بلندپرواز چون او که گرایشی واضح به خودبزرگپنداری دارد، جایی ندارد. تنها نتیجهای که او میگرفت این بود: از آنجا که «توسعه همهچیز است و سطح جهان هم محدود است، وظیفۀ ما باید این باشد که هر اندازه میتوانیم داشته باشیم از آن برداریم». اویگن ریشتر در همان برهۀ تاریخی و در ارتباط با همان پدیدۀ جدید گفت: «سیاست جهانی با سیاست همان کاری را میکند که خودبزرگپنداری با فرد میکند.» اما در زمانهای که هر نوع سیاست جهانی میرفت تا به مشکل رفعناشدۀ بزرگی تبدیل شود که دولت-ملت در حالتی درمانده با آن رویارو بود، این بینش چه دردی دوا میکرد؟»
«اینکه دولتمردان دولت-ملت به امپریالیسم درحالظهور اعتماد نمیکردند، به اندازۀ کافی موجه بود؛ تنها اینکه چیزی بیشتر و گرانبارتر از آنچه آنان «ماجراجویی فرادریایی» مینامیدند، در میان بود. آنها حدس میزدند این جنبش توسعهطلبی نوین که در قالب آن «میهنپرستی به سودمندترین و مؤثرترین شکل از رهگذر پول درآوردن فعال میشد» (هوبه ـ اشلایدز) و پرچم ملی به منزلۀ «دارایی تجاری» (سسیل رودس) ثبت میشد، تنها میتوانست به ویرانی پیکر سیاسی دولت-ملت بینجامد، آن هم به این دلیل که در اینجا «میهن وسیله و فتوحات هدف است». در تاریخ عصر جدید کشورگشایی و پایهگذاری امپراتوریها به دلایلی موجه آوازۀ بدی یافته بود. نه دولت-ملتها، بلکه حکومتهایی که مانند جمهوری روم اساساً بر قانون ]و نه بر ملت[ استوار بودند، میتوانستند امپراتوریهایی تأسیس کنند که دوام داشته باشد، زیرا در این حکومتها فرایند کشورگشایی از نوعی یکپارچهسازی واقعیِ مردمانی ناهمگون پیروی میکرد؛ یکپارچهسازی از طریق مرجعیت یک قانون معتبر برای همگان، به نحوی که در قالب این قانون نهاد سیاسیِ حامل کل امپراتوری عینیت مییافت.»
آرنت معتقد است توتالیتاریسم دچار زایش یک شبه نشده است، بلکه برای یافتن دلایل ظهورش باید به عقبتر رفت و ریشههایش را در پدیدههای پیشا توتالیتر جست. او در این کتاب دقیقا همین پیشینه را دنبال میکند و از اتحاد عوام و الیت تا نژادباوری اشراف، از صدور سرمایه کاپیتالیستی تا آیین اژدهاکشی ماموران گمنام، از هزارتوی بوروکراتیک کافکایی تا ولع امپریالیستی برای بلعیدن دنیا، از دماغه امید نیک تا هند رد این تفکر را دنبال میکند. به باور او نخستین کوششی که برای درک ماهیت امپریالیسم در نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم صورت گرفت از سوی مارکس و انگلس بود و با اینکه در آن دوره هنوز ویژگیهای اقتصادی و سیاسی امپریالیسم به روشنی بیان نشده بود، این دو با همان روشی که به تحلیل و نقد اقتصاد سرمایهداری پرداخته بودند گرایشها و مسیر اصلی تکامل آن را نشان دادند. هانا آرنت نیز در بخش دوم کتاب خاستگاه توتالیتاریسم، به امپریالیسم پرداخت. در این بخش آرنت توتالیتاریسم را به امپریالیسم پیوند میدهد و رابطۀ بین بورژوازی و ظهور جنبشهای توتالیتر را نشان میدهد. این دوران برای آرنت نه تنها به دلیل شباهتهای فراوانش به تمامیتخواهی بعدی، بلکه به این دلیل که پایان بسیاری از ویژگیهای قرن نوزدهم را رقم زد دارای اهمیت بود. به عقیدۀ آرنت، امپریالیسم دو ابزار را برای توتالیتاریسم به ارث گذاشت که بدون آنها جنبشهای نازی و کمونیستی به وقوع نمیپیوست: از نظر آرنت یکی از آنها بوروکراسی دولتها و دیگری حکومتهای نژادی بود.
بورژوازی در جستوجوی ثروت سرمایهداری به بیرون از دولت-ملت نگاه میکرد. امپریالیسم به بورژوازی اجازه داد تا با بوروکراسی در کشورهای دیگر حکومت کند، آنها را استعمار کند و از ارعاب برای پیشبُرد پیشرفت مالی خود استفاده کند. آرنت در کتاب امپریالیسم نشان میدهد که چگونه یهودیستیزی و نژادپرستی میتوانند برای اعمال کنترل استفاده شوند و راه را برای توتالیتاریسم هموار کنند و پیششرطی برای گسترش قدرت فراتر از مرزهای ملی باشند. آرنت همچنین در کتاب امپریالیسم توضیح میدهد که این مستعمرات به بسیاری از نخبگان نازی خشونت را یاد دادند و به آنها آموختند که چگونه از طریق بوروکراسی و ایدئولوژی قدرت را به دست آورند و اعمال کنند. در بخش دیگر کتاب امپریالیسم، آرنت به امپریالیسم قارهای پرداخته که منجر به جنبشهای پان (یعنی پان ناسیونالیسم) شد و توضیح میدهد که بیش از هر مشارکتکنندۀ تاریخی دیگری برای جنبشهای توتالیتر استالین و هیتلر نفع داشتند. جنبشهای پان مانند امپریالیسم خارج از قلمرو حکومت عمل کردند و بر حرکت و رشد مستمر تأکید داشتند. با اینحال، جنبشهای پان از این جهت با امپریالیسم تفاوت داشتند که لزوماً به دنبال رشد سرمایه نبودند.
آرنت در مقالههای خاستگاههای توتالیتاریسم به دنبال درک این بود که چگونه فردی به هوشمندی هایدگر میتواند تسلیم تبلیغات نازیها شود. او این مجموعه آثار غنی را از خود به جای گذاشت تا با خواندن آنها بتوانید با تکنیکها و مکانیسمهای توتالیتاریسم آشنا شوید. بنابراین اگر از خواندن کتاب امپریالیسم لذت بردید به شما پیشنهاد میکنیم کتابهای زیر را نیز بخوانید.
- یهودی ستیزی جلد اول کتاب خاستگاههای توتالیتاریسم است. آرنت در این بخش به یهودی ستیزی و علت آن پرداخته است. او توضیح میدهد که چرا یهودیان هدف آلمان نازی قرار گرفتند و چرا یهودی ستیزی چیزی بیش از نفرت از یهودیان بود.
- توتالیتاریسم جلد آخر خاستگاههای توتالیتاریسم است. آرنت در این بخش پایانی به توصیف مکانیزم جنبشهای توتالیتر با تمرکز بر آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی پرداخته است. در اینجا آرنت در مورد تبدیل طبقات به تودهها، نقش تبلیغات در برخورد با جهان غیر توتالیتر و استفاده از ترس و وحشت صحبت کرده که از نظرش برای این شکل از حکومتها ضروری است.
_ کتابِ آزادی آزاد بودن و چند مقالهٔ دیگر، مجموعهای از سه مقالهٔ مهیج و الهامبخش از فیلسوفِ معروف هانا آرنت است که پیش از این منتشر نشده بود و برای اولین بار در سال 2018 به چاپ رسید. این فیلسوف سیاسی قرن بیستم در این کتاب نشان میدهد که بدون سیاست نمیتوان به آزادی رسید و بدون آزادی هیچ سیاستی وجود ندارد.
_ کتاب لیبرالیسم یکی از مهمترین آثار لودویگ فون میزس اقتصاددان مکتب اتریشی و متفکر آزادیخواه است. او در این کتاب به مسائل اصولی سیاست و اقتصاد لیبرال پرداخته و از پایهایترین مسائل آن مانند مالکیت خصوصی، آزادی، دموکراسی، روابط بینالملل، جنگ و جامعهٔ ملل میگوید.
هانا آرنِت در سال 1906 در شهر هانوفر آلمان به دنیا آمد. او فیلسوف سیاسی، نویسنده و بازماندۀ هولوکاست است. او را یکی از تأثیرگذارترین نظریهپردازان سیاسی قرن بیستم میدانند. آرنت در لیندن و در خانوادهای یهودی به دنیا آمد که این منطقه بعداً به منطقۀ هانوفر تبدیل شد. در سه سالگی خانوادهاش به پایتخت پروس شرقی نقلمکان کردند تا بیماری پدرش را درمان کنند. پل آرنت در جوانی به بیماری سیفلیس مبتلا شده بود و پس از تولد هانا فکر میکردند که بیماری پدرش در حال بهبودی است. اما وقتی هانا هفت ساله بود پدرش را از دست داد. او در یک خانوادۀ سیاسی و سکولار بزرگ شد. مادرش از طرفداران سرسخت سوسیال دموکراتها بود. او در دانشگاههای معتبری مثل ماربورگ و فریبورگ به تحصیل در رشتۀ فلسفه پرداخت و شاگرد فیلسوفانی همچون هایدگر، ادموند هوسرل و کارل یاسپرس بود. مدرک دکترای فلسفهاش را از دانشگاه هایدلبرگ دریافت کرد. هانا آرنت در سال 1929 با گانتر استرن ازدواج کرد اما خیلی زود تبعیض ضد یهودی در آلمان نازی شروع شد.
در سال 1933 یعنی سالی که آدولف هیتلر به قدرت رسید، گشتاپو، آرنت را به دلیل انجام تحقیقات غیرقانونی دربارۀ یهودی ستیزی در آلمان نازی دستگیر و برای مدت کوتاهی زندانی کرد. او پس از آزادی از آلمان گریخت و قبل از اقامت در پاریس، مدتی در چکسلواکی و سوئیس زندگی کرد. او در سال 1937 از همسر اولش جدا شد و در سال 1940 با هاینریش بلوچر ازدواج کرد اما زمانی که آلمان در سال 1940 به فرانسه حمله کرد با سلب تابعیت آلمانیاش به عنوان یک بیگانه بازداشت شد. او فرار کرد و به ایالات متحده رفت. او در نیویورک اقامت گزید و تا آخر عمر همانجا ماند و به تدریس در دانشگاههای پرینستون و کالیفرنیا پرداخت. با انتشار کتاب توتالیتاریسم در سال 1951 شهرتش به عنوان یک متفکر و نویسنده تثبیت شد و آثار قابلتوجهی پس از این کتاب منتشر کرد. هانا آرنت کتاب وضع بشر را در سال 1958 و کتاب آیشمن در اورشلیم را در مورد دادگاه آدولف آیشمن نوشت و این کتاب را در سال 1963 منتشر کرد. آرنت در سال 1975 در سن 69 سالگی و بر اثر سکتۀ قلبی درگذشت و آخرین اثرش به نام حیات ذهن ناتمام ماند.
مهدی تدینی مترجم و پژوهشگر در زمینۀ تاریخ و اندیشۀ سیاسی است و در سال 1359 در تهران به دنیا آمد. او کارشناسی ارشدش را در رشتۀ زبان آلمانی از دانشگاه تهران اخذ کرد و معمولاً آثاری را ترجمه میکند که در آن به فاشیسمپژوهی پرداخته شده باشد. مهدی تدینی کتابهای بسیاری را دربارۀ فاشیسم، توتالیتاریسم، هولوکاست و موضوعاتی از این دست ترجمه کرده است.
دیگر آثار ترجمه شدۀ مهدی تدینی: · بولشویم از موسی تا لنین اثر دیتریش اکارت · قرن بیستم ایدئولوژی خشونت اثر ارنست نولته · بوروکراسی اثر لودوینگ فون میزس · دموکراسی بدون دموکراتها اثر هندریک تُس
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.