راز هیولای چیچست

انتشارات فنی ایران منتشر کرد:

هزاران حباب سطح آب را پوشاندند و آب قل قل کنان بالا آمد.
چیسچست از ترس چشم هایش را بست و جیغ زد، اما موجی عظیم بدن ناتئانش را به عقب هل داد و به ساحل نزدیک کرد. دوباره برای بلند شدن تقلا کرد اما با دیدن آنچه از آب بیرون می آمد سرجایش خشکش زد.حتی دیگر نمی تونست فریاد بزند. زبانش بند آمده بود. نمی توانست چیزی را که می دید باور کند. وحشتناک بود. چیچیست دوباره سعی کرد بدنش را که انگار فلج شده بود از آب بیرون بکشد، اما بی فایده بود. تنها توانست فریاد بزند کمک، هیولای دریاچه و بعد همه چیز سیاه شد.

فروشگاه اینترنتی 30 بوک