نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات ماهی منتشر کرد:
کتاب حاضر تاریخچهی مکتب فرانکفورت است با بیانی فهمیدنی و لذتبخش. نویسنده بیوگرافی، فلسفه و قصهگویی را درهم میبافد تا نشان دهد چگونه متفکران این مکتب به امید درک سیاست فرهنگ در گیرودار برآمدن فاشیسم گرد هم آمدند، و فرهنگ عامه را موضوع مطالعهی جدی خود -چه در فیلم، موسیقی، اندیشه و چه در مصرفگرایی- قرار دادند. جفریز با شرحهای نظری و دیدی انتقادی فضایی میگشاید تا این استادان دیالکتیک را در پرتویی تازه ببینیم. خواننده همچنین در این کتاب تئودور آدورنو را میبیند که در یک مهمانی شام پیانو مینوازد و چارلی چاپلین با ادا و اطوار تفسیر موسیقی را بر عهده دارد؛ آرتور کوستلر و والتر بنیامین مشغول فرارند؛ جروبحث اریش فروم و هربرت مارکوزه بالا میگیرد؛ توماس مان نبض دکتر فاستوس را در دست دارد؛ برشت، هورکهایمر، هابرماس و دیگران نتهایی از این بیوگرافی جمعی پرشورند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتابِ گراند هتل مغاک از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
کتابِ گراند هتل مغاک از سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 را دریافت کرده است.
گراند هتل مغاک (زندگی متفکران مکتب فرانکفورت) اثر استوارت جفریز نویسنده و روزنامهنگار بریتانیایی است. گراند هتل مغاک سال 2016 منتشر شد، روایتی از تاریخ مکتب فرانکفورت و داستان زندگی و سرگذشت متفکران برجسته و اثرگذار این مکتب با زبانی داستانی که علاقمندان بسیاری پیدا کرد. گراند هتل مغاک را منتقدان ادبی و تحلیلگران سیاسی و تاریخنگاران بسیاری ستودند.
«کتابِ گراند هتل مغاک بهطرز شگفتانگیزی سرگرمکننده، هیجانانگیز و آموزنده است.» - گاردین
«کتابی تاریخی، جذاب و قابل لمس از زندگی و ایدههای اصلی متفکران برجستهٔ مکتب فرانکفورت.» - نقد کتاب نیویورک
«این بیوگرافی گروهی بسیار جذاب است و یک «معرفی انتقادی برجسته» از آثار و میراث مکتب فرانکفورت و متفکران بزرگ قرن بیستم محسوب میشود.» - واشنگتن پست
«جفریز در سراسر کتابِ گراند هتل مغاک نشان میدهد که با ایدههای غالباً متفاوتِ فلسفی سوژههایش راحت و آشناست. شما با یک اثر بسیاری غنی روبرو هستید..» - کایرکاس
این کتاب به زبانی ساده نوشته شده و بنابراین مخاطبان غیرمتخصص که به تاریخ فلسفه و آشنایی با جریانها و مکاتب فلسفی علاقه دارند میتوانند از خواندن این کتاب بهره ببرند. این کتاب تبدیل به دریچهای خواهد شد تا بتوانید راحتتر وارد مباحث فکری و فلسفی مکتب فرانکفورت شوید.
«تئودور آدورنو، کمی پیش از مرگ در سال 1969، به مصاحبهگری گفت: «من مدلی برای تفکر نظری پایهریزی کردم. از کجا بایست میدانستم که شاید مردم بخواهند آن را با کوکتل مولوتف عملی کنند.» خیلیها همین را مشکل اصلی مکتب فرانکفورت میدانستند: هیچوقت تن به انقلاب نمیداد. مارکس گفته بود: «فلاسفه تاکنون فقط جهان را به شیوههای مختلف تفسیر کردهاند؛ بحث بر سر تغییر آن است.» اما روشنفکران مکتب فرانکفورت تز یازدهم مارکس دربارهی فوئرباخ را وارونه کردند. این انجمنِ پژوهشهای مارکسیستی که بعدها به نام مکتب فرانکفورت معروف شد، از همان آغاز شکلگیری در سال 1923 حساب خود را از سیاست حزبی جدا کرد و به مبارزات سیاسی مشکوک بود. اعضای اصلی این مکتب ـ تئودور آدورنو، ماکس هورکهایمر، هربرت مارکوزه، اریش فروم، فریدریش پولاک، فرانتس نویمان و یورگن هابرماس ـ در نقدِ درندهخوییهای فاشیسم و تأثیرات ویرانگر و خردکنندهی سرمایهداری بر جامعه و روح و روان مردم حرف نداشتند، اما وقتی نوبت به تغییر همان چیزی میرسید که نقد میکردند، دیگر کاری ازشان ساخته نبود. این وارونه کردن فاحش تز مارکس سایر مارکسیستها را از کوره به در کرده بود.»
«معترضان در عملی نمادین گروه جامعهشناسی دانشگاه را مدتی تحت اشغال خود درآوردند و نامش را تغییر دادند و آن را گروه اسپارتاکوس نامیدند؛ این نام را از جنبش رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت گرفته بودند، انقلابیون آلمانی که پنجاه سال قبل به قتل رسیده بودند. این تغییرِ نام هم تذکر بود و هم نهیب: نهیب بود زیرا اسپارتاکیستها در سال 1919 کاری کرده بودند که اعضای مکتب فرانکفورت از قرار معلوم جرئت نداشتند انجامش بدهند. تذکر بود زیرا مکتب فرانکفورت تا حدودی به این دلیل شکل گرفته بود که نظریهپردازان مارکسیست میخواستند بفهمند چرا اسپارتاکیستها نتوانستند در آلمان کاری را تکرار کنند که بلشویکها دو سال قبل در روسیه انجام داده بودند. در سال 1969، رهبران جنبش دانشجویی، دانیل کوهن بندیت و رودی دوچکه، باور داشتند که زمان متحدکردن نظریه و عمل، زیر و رو کردن انقلابیِ دانشگاه و نابودکردن سرمایهداری فرا رسیده است. درست در این زمان بود که روشنفکران آلمانی نباید در روز حساب خود بار دیگر شکست میخوردند. آدورنو با این نظر مخالف بود. ناراحتی وجدان و افسوسهای او بهدرستی روشن میکند مکتب فرانکفورت چه بود و چه هست و چرا بسیاری از چپها به دیدهی شک بدان مینگریستند و چرا هنوز هم گاهی چنین نظری دربارهی آن دارند.»
«به همین قیاس، شاید انتقامجویانی که در اواخر دههی شصت در پاریس به خیابانها ریختند و سنگر ساختند، همبستگی خود را با انقلابیونی بیان میکردند که حدوداً دو قرن پیش میزیستند. اما این خیز سبعانه خطرناک بود و احتمال داشت به شکست منجر شود. بنیامین در مقام توضیح میگوید: «این جهش در صحنهای تحقق میپذیرد که در آن همهی فرامین از سوی طبقهی حاکم صادر میشود.» با اینهمه، اضافه میکند که مارکس انقلاب را چنین جهشی میدانست. این جهش جهشی دیالکتیکی بود زیرا به لطف آن، گذشته با کار و کنش امروز و زمان حال با پیوندخوردن به همتای خود در گذشته رستگار میشد. این نکته بدین معناست که اگر بنیامین در سال 1940 نمیمرد و میتوانست شاهد قیام دانشجویان در اواخر دههی شصت باشد، از آنهایی که سنگر گرفته بودند، علیرغم حماقت کذاییشان، دفاع میکرد. شاید او بیشتر از دوست خود، تئودور آدورنو، به عملیکردن نظریه با بمب روی خوش نشان میداد. سادهانگاریِ بیش از حد است که فکر کنیم بنیامین به عمل خصلتی رمانتیک و خیالپردازانه میبخشید و آدورنو به نظریه، ولی حقیقتی در این معنی نهفته است. بیتردید مکتب فرانکفورت که آدورنو در مقام مهمترین نیروی فکریاش بر آن سلطه داشت، نظریه را مقدس میشمرد و آن را عرضهکنندهی تنها فضایی میدانست که میشد در آن نظم موجود را، اگر نگوییم برانداخت، به محکمه کشاند.»
سال ۱۹۱۸ است، گروهی از متفکران و روشنفکران جوان رادیکال آلمانی در خیابان ویکتوریا در فرانکفورت گرد هم آمدند و تصمیم گرفتند که از راههایی برای خروج از وضعیت بنبست سیاسی و اقتصادی حاکم بر آلمان و اروپا هستند. در میان برجستهترین اعضای این گروه که بعدها تبدیل به مکتب فرانکفورت شد فیلسوفانی نظیر والتر بنیامین، تئودور آدورنو، مکس هورکهایمر و هربرت مارکوزه حضور داشتند. این گروه نهتنها به اندیشه و تفکر عصر خود اثر گذاشتند، بلکه تا امروز نیز همچون شبکهای مویرگی تاثیرگذاریشان را در ساحتهای گوناگون فرهنگ و فلسفه و حتی سیاست حفظ کردهاند. زندگی این گروه درست مانند ایدههایشان، عمیق و گاهی اوقات غمانگیز بود اما آنها بودند که وقایع تکاندهندهٔ قرن بیستم را منعکس کردند و شکل دادند.
استوارت جفریز در کتابِ گراند هتل مغاک زندگینامه، فلسفه و داستانسرایی را با هم ترکیب کرده است تا نشان دهد که چگونه متفکران مکتب فرانکفورت به امیدِ درکِ سیاستِ فرهنگ، در طول ظهور فاشیسم گرد هم آمدند. در کتابِ گراند هتل مغاک میخوانید که چه بلایی بر سر این متفکران آمد. برخی از آنها از وحشت آلمان نازی مجبور به فرار به ایالات متحده شدند. بنیامین با آخرین اثر سترگش در چمدانش، در اسپانیا دستگیر شد و زمانی که با تهدید به تبعید به فرانسه تحت اشغال نازیها مواجه شد، دست به خودکشی زد. در آن سوی اقیانوس، آدورنو در تلاش برای تبدیل شدن به یک فیلمنامهنویس هالیوودی، شکست خورد، موسیقی جاز را محکوم کرد و حتی با چارلی چاپلین در مالیبو ملاقات کرد.
• مقدمه: خلاف جریان
• فصل ۱. وضعیت بحرانی
• فصل ۲. پدران و پسران و سایر کشمکشها
• فصل ۳. دنیای واژگونشده
• فصل ۴. ذرهای از دیگری
• فصل ۵. راه میخانهی بعدی از کدام طرف است؟
• فصل ۶. قدرت تفکر منفی
• فصل ۷. در میان آروارههای تمساح
• فصل ۸. مدرنیسم و آنهمه جاز
• فصل ۹. دنیایی نو
• فصل ۱۰. جادهای که به پورتیو میرسید
• فصل ۱۱. همعهد با شیطان
• فصل ۱۲. نبرد علیه فاشیسم
• تئودور آدورنو اثر لبمرت زویدروارت استاد فلسفهٔ مؤسسهٔ مطالعات مسیجی دانشگاه تورنتو است. او در این کتاب از زندگی این متفکر برجسته و تغییراتی میگوید در مسیر فرهنگ و تاریخ پدید آورد.
• مکتب فرانکفورت و نیچه اثر هانس گئورگ گادامر و تئودور آدورنو است. این کتاب توضیحی بر تاریخچهٔ مکتب فرانکفورت و ارتباط آن با نتیچه است و نویسندگان در این کتاب نگاهی به متفکران حوزهٔ فلسفی فرانکفورت از دیدگاه نیچه میآندازند و بخشی از کتاب نیز به مناظرهٔ بین گادامر و آدورنو و هورکمهایر اختصاص داده شده است.
استوارت جفریز روزنامهنگار و نویسندهٔ انگلیسی است و در سال 1962 به دنیا آمد. او سالها سردبیر جایگزین و منتقدِ روزنامهٔ گاردین بود و مدتی نیز سردبیرِ «فرایدی ریویو» و مجلهٔ «پاریس» بود. او اکنون به عنوان نویسندهٔ مستقل بیشتر برای روزنامههای گاردین، اسپکتیتور، فایننشال تایمز و لندن ریویو بوکز کار میکند و تاکنون دو کتاب از این نویسنده منتشر شده است.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.