نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات موج منتشر کرد:
پرنیان شب داستان، مینو دختری است که به طرزی عجیب نوعی خالکوبی روی کتفش شکل میگیرد؛ این خالکوبی او را مجبور به عضویت در گروهی میکند که خون آشامی هزار ساله رئیس آن است.
بخشی از متن کتاب
از بین پرده اتاق دیدمش حق با سیامند بود خالکوبی دقیقاً همون بود اما روتن یه دختر؟ از رفتارش مشخص بود هیچی نمیدونه چندبار موهای مشکیش رو کنار زد و به خالکوبی تو آینه خیره شد. حتی روی خالکوبی دست کشید، اما چطوری ممکنه هیچی ندونه؟! باید میفهمیدم اینجا خونه کیه از رو درختی که بودم آروم پایین پریدم پیرمردی که داشت از کوچه رد میشد با تعجب نگاهم کرد لبخندی زدم و به سمت ماشین. رفتم از رانندگی تو شلوغی متنفرم، اما تو روز روشن چاره دیگهای نیست زنگ زدم به سیامند، مهم نیست که دختره مهم اینه حالا که بعد از این همه سال کسی پیدا شده که این خالکوبی رو داره اون باید مال ما بشه.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
پرنیان شب از سایت گودریدز امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.
پرنیان شب اولین رمانِ عاشقانه و فانتزی از پونه سعیدی نویسندهٔ جوان ایرانی است که پس از این کتاب، با نوشتن مجموعهٔ «کوازار» به شهرت رسید. رمان پرنیان شب داستان گروهی از خونآشامهای سیاه و سپید است و شخصیت اصلی آن دختری به نام مینو است که پس از مدتی متوجه میشود هیچ چیزی از خانوادهاش نمیداند. او پس از ظاهر شدن یک خالکوبی عجیب بر روی بدنش متوجه میشود که فرشتهٔ مرگ است و پس از آن با ورود به گروهی خاص از خونآشامها، با وقایعی باورنکردنی روبهرو میشود.
کتاب پرنیان شب اولین داستانِ ایرانی با موضوع خونآشامها و جنگهای میان آنها است. اگر به داستانهای عاشقانه و فانتزی و داستانهای خونآشامی علاقه دارید خواندن این کتاب زیبا را از دست ندهید.
«نگاه سعید افتاد رو لبم. انگار دودل بود. نمیدونستم چکار کنم. دوباره به چشمهام نگاه کرد، هردو فقط لبخند زدیم. از فرصت استفاده کردم. سریع پیاده شدم. سعید صبر کرد تا در رو باز کنم و برم داخل. لحظهٔ آخر دست تکون دادیم و دور شد. وارد خونه شدم. همهٔ چراغها خاموش بود، انقدر خسته بودم که حال هیچ کاری نداشتم. فقط پیراهنم رو پرت کردم یه گوشه و موهام رو باز کردم. زیر پتو کز کردم. سرم پر از فکر اون مردم سیاهپوش شد. سیا، سیا سیاوش یا سیامک؟ نکنه سیا از سیاه! مثل موهاش و لباسهاش؟! با همین فکرها خوابم برد. سیامند: مطمئن بودم اشتباه ندیدم. خودش بود! اما چطور ممکنه؟! تا زمانی که تو مهمونی بود، حواسم بهش بود. نمیخواستم برای نیما بد بشه وگرنه حتما با خودم میبردمش! وقتی با دوستش رفتن بیرون تعقیبش کردم، خونهاش رو پیدا کردم. حالا باید به بقیه خبر میدادم. از قیافهٔ دختره معلوم بود از چیزی خبر نداره، اما چطور ممکنه؟! اسمش مینو بود! مینوی یعنی بهشت، چه ارتباط جالبی! از ورودی پشتی برج کیان وارد شدم. بهسمت آسانسورهای اختصاصی رفتم، کد مخصوص طبقهٔ کیان رو زدم. میدونم الان همه پیش کیان بودن، آسانسور داخل واحد کیان نگه داشت. صدای خنده بلند بود. همه دور میز کنج پذیرایی نشسته بودن و سرگرم بازی همیشگی بودن.»
«با این جوابش تو سکوت به هم نگاه کردیم که نگاه سعید افتاد رو لبم. از نگاهش مطمئن بودم صورتم سرخ شده. زیر لب گفتم: «فعلاً.» بدون مکث در رو بستم و رفتم سمت خونه. فردا تو دانشگاه روم نمیشد تو چشمهاش نگاه کنم. وارد خونه شدم و قبل از اینکه در رو ببندم با سعید چشمتوچشم شدیم. چشمک شیطونی زد و حرکت کرد. نفس عمیق کشیدم و سعی کردم طبیعی باشم، از حیاط گذشتم، بالای پلهها خواستم کفشم رو بیرون بیارم که پنج جفت کفش مردونه جلوی در ورودی نظرم رو جلب کرد. آروم بدون سروصدا در رو باز کردم و رفتم داخل. صدای حرفزدن میاومد. یعنی مامان و مینا کجا بودن؟! بابا چرا این وقت شب خونه بود. بدون نگاه کردن به پذیرایی، میخواستم خیلی یواش برم اتاق خودم که صدای آشنایی شنیدم. این صدا رو من قبلاً کجا شنیدم! مهمونی دیشب! آره، این صدای سیا بود! اما اینجا چکار میکرد؟! آروم برگشتم سمت پذیرایی. انگار نگاه من توجه اونها رو جلب کرد و همه برگشتن سمتم. مات و مبهوت فقط نگاهشون کردم. مامان و بابا هر دو نشسته بودن. نگاهم رو سیا ثابت شد که گفت: «خودش هم اومد!» خودم؟! نکنه راجع به مهمونی دیشبه؟ من که کاری نکردم؛ کردم؟ نکردم! نکنه چیزی تو نوشیدنیها بود؟ از ذهنم یه بخش مهمونی پاک شده! گیج شده بودم.»
«سرگرمیهای دامون همیشه عجیب بودن. دخترای عادی که از وجود واقعی اون خبر نداشتن و ارتباطهای متفاوت دامون برای کسی مخفی نبود. لذت از خشونت دلیل اصلی مربیشدن دامون بود. هر کسی نمیتونه مربی گروه مرگ باشه مگه این که مثل دامون تا سرحد مرگ بتونه به یه نفر سخت بگیره. درست تا سر حد مرگ و گاهی هم، کمی بیشتر... شاید جوون بودنش علت اصلی این علاقهٔ عجیبش به خشونت بود! بالاخره دویست سال سن نسبت به من یا کیان خیلی کم بود. حتی سیامند و مانی هم برابر دامون عمر کرده بودن. وقتی عمرت طولانی میشه جذابیتهای دنیا برات کم میشه. هرازگاهی یه دختر برات جذاب میشه و کم پیش میآد دلت گرمای آغوشی بخواد. کم پیش میآد نوازش جسمی بهت آرامش بده. یاد مینو افتادم. یعنی چطور با دنیای جدیدی که باهاش روبهرو میشه کنار میآد؟ فکر نکنم به این زودیها این دختر رو دوباره ببینم. مسئولیت تمرین و آموزش افراد با دامون بود و نظارتش هم با سیامند. من ناظر گروه محافظان بودم. مانی مسئول مکاتبات و هماهنگی با سایر گروهها و کشورها بود. کیان هم که، رییس بزرگ! نگاهی به کیان انداختم که با ظرف نوشیدنی اومد دور میز نشست. کیان خیلیوقت بود منتظر یه فرشتهٔ مرگ بود. یه فرشتهٔ مرگ پرقدرت که بتونه ما رو به هدفمون نزدیک کنه! حالا مینو اون فرد برگزیده است، اما نه از قدرتش خبر داریم نه از توانش!»
پرنیان شب داستان دنیایی متفاوت از دنیای ماست، دنیایی که هیچ مرزی بین واقعیت و خیال آن پیدا نمیشود. شخصیت اصلی این داستان مینو است که یک روز به طرز عجیبی خالکوبیای روی کتفش پیدا میشود. خالکوبی بسیار متفاوت است و انگار میخواهد به او بگوید که نه خودش فردی عادی بوده، نه خانوادهاش و او پس از مدتی متوجه میشود که این خالکوبی مرموز نشانی از دنیایی فراتر از حقایق است و در حقیقت خونآشامهای سیاهی در دنیا به اینطرف و آنطرف میروند و خودش نیز یک فرشتهٔ مرگ است. ظاهراً سالهاست که گروهِ خونآشامها منتظر یک فرشتهٔ مرگ هستند و حالا مینو برگزیده است و وارد گروهی میشود که سالهاست فرزندان پسر خانوادهاش بخشی از آن بودهاند. گروه مردانهای به ریاست کیان، رئيس بزرگ و یک خونآشام هزارساله که حالا مینو نیز قرار است عضوی از آنها باشد. مینو رفتهرفته به کیان دل میبندد و کیان و گروهاش وظیفه دارند تا مینو را به عنوان فرد برگزیده پرورش دهند تا در زمان مناسب بتواند با اتفاقات خطرناک روبهرو شود اما مینو تصمیم میگیرد تمام ممنوعهها را زیرپا بگذارد و با قدرت سیاهی که هزاران سال در خفا رشد کرده روبهرو شود.
• کتاب توکا پرندهی کوچک داستانِ عاشقانه و فانتزی دیگری اثر پونه سعیدی است. این کتاب داستان یک پادشاهی و پادشاه پرقدرتش و سیاهی است که تصمیم میگیرد دختری عادی به نام توکا را ملکهٔ خود کند اما توکا رازی دارد که همه از آن بیخبر هستند.
• کتاب ال آی داستان فانتزی دیگری از اثر پونه سعیدی نویسندهٔ ایرانی است. این کتاب داستان دختری است که گرگینه شده و در یک گله گرگ بزرگ شده است و شجاع بودن را از این گله آموخته است. حالا او مجبور میشود برای زندگی به قبیلهٔ دیگری برود و رئيس آلفای آن به تازگی جفتش را از دست داده است.
• مجموعه کتابهای خُردم کن اثر طاهره مافی نویسندهٔ ایرانی-آمریکایی است. خردم کن یک رمان دیستوپیایی بسیار جذاب است و داستان آن در دنیایی روایت میشود که جامعه از هم جدا شده و یک دولت دیکتاتوری کنترل آن را به دست گرفته است. داستان این کتاب حول محور دختری به نام جولیت میچرخد که قدرتی مرگبار دارد و همین او را تبدیل به هدفی برای دولت میکند.
پونه سعیدی نویسندۀ کتاب فانتزی کوازار است که در سال 1364 به دنیا آمد. او نویسنده و مهندس عمران است و نویسندگی را از سال 1390 شروع کرد. پونه سعیدی در هر شرایطی مشغول نوشتن کتاب است و هدفش این است که کتابهایی فانتزی مناسب برای تمام سنین بنویسد و تمام زمانش را به نوشتن اختصاص داده است. کتاب پرنیان شب اولین کتاب پونه سعیدی است که در سال 1398 به چاپ رسید و پس از آن کتابهای توکا پرنده کوچک، آلای و کوازار در دو جلد از او منتشر شدند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
عالی. قلم بسیار توانمندی دارن
عالی😍👍🏻
از همون موقع که انلاین مینوشتین تا امروز حداقل بیست بار خوندمش 😍 بلاخره میتونم تو کتابخونم داشته باشمش 😍😍