نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات نون منتشر کرد:
رد هجده ساله و دوستانش در تعطیلات بهاره سوار کاروان میشوند تا به سفر بروند. مسیر طولانی است ولی حال همه خیلی خوب است تا این که کاروان وسط ناکجا آباد خراب میشود موبایلها آنتن نمیدهند و هیچ کس نیست که کمکشان کند وقتی به تک تک لاستیکهایشان تیراندازی می شود می فهمند این ماجرا تصادفی تریلری سرشار از هیجان نیست. یکی از اعضای گروه رازی دارد که تک تیرانداز حاضر است به خاطرش آدم بکشد. بازی موش و گربه آغاز می شود و اعضای گروه با درماندگی سعی می کنند کمک بگیرند و دریابند چه کسی هدف تک تیرانداز است. رازهای قدیمی باید در فضای تنگ و بسته ی کاروان فاش شوند و اضطراب و تنش به سطح مرگباری می رسد عده ای از این شب جان سالم به در نخواهند برد پنج بازمانده تریلر جنایی جدید و فراموش نشدنی از هالی جکسون یکی از با استعدادترین و جوانترین نویسندگان در ژانر جنایی معمایی است. او در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است و اولین رمانش را زمانی نوشت که تنها پانزده سال داشت اما امروزه بیشتر به واسطه مجموعه ی راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب شناخته می شود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
پنج بازمانده از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
پنج بازمانده از سایت آمازون امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.
• برندۀ جایزۀ بهترین رمان گودریدز برای داستان نوجوانان در سال 2023
هالی جکسون نویسندۀ رمانهای معمایی، جنایی و هیجانانگیز است. اولین کتابِ این نویسنده با عنوان «راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب» در سال 2019 منتشر شد و پس از انتشار تبدیل به پرفروشترین رمان معمایی و هیجانی نیویورک تایمز شد. پنج بازمانده رمانِ معمایی و جنایی دیگری از این نویسنده است که در سال 2022 منتشر شد و داستان یک سفر جادهای است که ناگهان تبدیل به سفری خونین میشود.
«نویسندهٔ راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب، یک بار دیگر تریلری نفسگیر نوشته است.» - ای! نیوز
«کتاب پنج بازمانده جذاب و هیجانانگیز است و بههیچ وجه نمیتوانید انتهای آن را حدس بزنید.» - فوربس
«یک داستان جذاب و مهیج و البته هوشمندانه و طنز که چیزهای زیادی برای گفتن دارد.» - کرایمریدز
«تعلیقی بسیار خواندنی و داستانی است که مانند پازل تکههای آن به زیبایی کنار هم جای میگیرند.» - کایرکاس ریویوز
کتاب پنج بازمانده یک رمان معمایی و جنایی بینهایت سرگرمکننده و جذاب برای نوجوانان است. نوجوانانی که کتابهای جنایی و معمایی خواندهاند از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. خواندن این کتاب را البته به بزرگسالانی که به رمانهای جنایی جذاب و ساده علاقهمندند نیز توصیه میکنیم.
«بود و نبود. قرمز و سیاه. یک لحظه اینجا، یک لحظه آنجا. چهرهاش در آنسوی شیشه. پنهان در نور چراغهای پیش رو، پیدا در تاریکی بیرون. محو. پنجره چهرهاش را در مشت گرفت. خوب است، میتواند مال خودش باشد. ولی برگشت، شیشه هم نخواستش. تصور رِد به او خیره شد ولی بهخاطر شیشه و تاریکی، جزئیات تار شدند. ویژگیهای اصلی آنجا بودند: پوست سفید و درخشان و چشمان آبی و درشتی که تنها مال او نبودند. قبلاً مدام میشنید: خیلی شبیه هم هستید. حالا اصلاً برایش مهم نبود. حتی فکرش را هم نمیکرد. پس نگاهش را از چهرهاش، از چهرهشان گرفت و به هر دو بیتوجهی کرد. ولی وقتی تلاش میکنی، چنین کاری سخت میشود. نگاهش را چرخاند و در عوض به ماشینهای مسیر کناری و زیری خیره شد. یک جای کار میلنگید؛ از اینجا، کنار پنجره، ماشینها زیادی کوچک به نظر میرسیدند، ولی رِد احساس بزرگی نمیکرد. یک سِدان آبی جلو آمد و او با چشمانش کمکش کرد و راندش. برو، رفیق. از این قوطی فلزی نُهونیممتری جلو بزن. در بزرگراه حرکت کن پس. اگر فکرش را بکنید، عجیب میشود؛ باید بگوییم در بزرگران حرکت کن پیش. «رد؟» صدایی آمد و رشتهٔ افکارش پاره شد. مَدی در آن فضای کمنور نگاهش میکرد. دور چشمان قهوهایاش چین افتاده بود.»
«مدی با لبخند بشکن زد. «رد کِنی، تمرکز کن.» پوست مدی هیچوقت چروک نمیشد؛ حتی وقتی لبخند بزرگی میزد. پوست خامهای او، نرم و صاف بود. برای همین وقتی در عکسها کنار هم میایستادند، ککومکهای رد بیشتر به چشم میآمد. تقریباً همقد بودند. البته موهای رد بلوند تیره و موهای مدی قهوهای روشن بود؛ یعنی یکی دو درجه اختلاف رنگ داشتند. رد همیشه موهایش را میبست. چتریهایش را خودش با قیچی آشپزخانه کوتاه کرده بود. مدیر برخلاف او، موهای مرتب و نرمش را باز میگذاشت. مدی گفت: «من سؤال میکنم. تو باید به اسامی افراد، مکانها یا اشیا اشاره کنی.» رد آرام سری تکان داد. بسیار خب، شاید مدی هم میخواست در سمت چپ بخوابد. حداقل تخت چندطبقه به آنها نرسید. مدی گفت: «تا الان هفت تا سؤال کردم.»
«عالیه.» رد اسامی افراد، مکانها یا اشیای مدنظرش را به یاد نمیآورد. ولی کل روز در راه بودند. حدود دوازده ساعت پیش از خانه راه افتادند. به اندازهٔ کافی بازی نکردند؟ رد منتظر بود سفر تمام شود تا بالاخره بخوابد؛ در سمت راست یا چپ. فقط میخواست تمام شود. قرار بود فردا همین ساعت به گالفشورز برسند و بقیهٔ دوستانشان را ببینند. برنامه همین بود.»
«سروصدایی عجیب از شکم رد بلند شد و در میان صدای لاستیکهای کاروان مخفی ماند. گرسنه نبود، مگر نه؟ همین چند ساعت پیش شام خوردند. ولی آن حس شدت گرفت، پس پاکت چیپس را از جلوی مدی بلند کرد. یک مشت برداشت و با احتیاط، یکییکی در دهانش گذاشت. نوک انگشتانش پنیری شد. سایمون ایستاد و گفت: «اوه، آره.» به طرف تختش رفت که آنطرف آشپزخانه قرار داشت. «همه باید بابت خوراکیهایی که توی پمپبنزنی خریدم، هفت دلار بهم بدید.» رد به چیپسهایی خیره شد که در دستش مانده بود. مدی به جلو خشم شد. «هی، من بهجای تو پول خوراکیها رو میدم. نگرانش نباش.» رد آب دهانش را قورت داد. سرش را پایین انداخت تا نگاهش به مدی نیفتد. نمیتوانست نگران نباشد. تاریکترین لحظات زندگیاش شبهایی زمستانی بودند که مجبور بود دو تا شلوار و پنج جفت جوراب بپوشد و با کاپشن بخوابد. ولی همچنان میلرزید. گاهی آرزو میکرد مدی لاوُی بود، آن خانهٔ گرم مال خودش بود و همانجا زندگی میکرد و صاحب تمام چیزهایی بود که دیگر نداشتشان. بس کن. گونههایش قرمز شدند. شرم مثل عذابوجدان و خشم، حسی داغ و قرمز بود. چرا کِنیها نمیتوانستند با عذابوجدان و شرم، خانهشان ر اگرم کنند؟ ولی بهزودی اوضاع بهتر میشد، درست است؟ خیلی زود. درهرحال، نقشه همین بود. همهچیز عوض میشد. وقتی دستبهکار میشد یا فکر میکرد، رها میشد. دیگر مجبور نبود اسیر فکر و خیال شود یا بگوید نه ممنون، شاید دفعهٔ بعد. سرکار هم برای چند شیفت اضافه التماس نمیکرد و بیخوابی نمیکشید.»
پنج بازمانده داستان سفرِ هشت ساعتهٔ شش دوست است که اصلاً آنطور که فکر میکنند پیش نمیرود و در انتها تنها پنج نفر از آنها زنده میمانند. رِد کِنی هجدهساله، در یک سفر جادهای برای تعطیلات بهاری با پنج دوست خود است: بهترین دوستش، برادر بزرگترش، دوست دختر بینظیرش، دوستی که مخفیانه به او علاقه دارد، یک همکلاسی و البته هیچکدام نمیدانند، اما یک قاتل تکتیرانداز! شب اول سفر سیگنال مسیریاب آنها قطع میشود و در جادهای خاکی و شنی گم میشوند. آنها ناگهان بنزین خالی میکنند و وقتی به هر چهار لاستیک آنها شلیک میشود میفهمند که این قضایا اتفاقی نیست. حالا کاروان آنها در میانهٔ ناکجاآباد خراب شده و موبایل هیچکدام از آنها نیز آنتن نمیدهد. این گروه کمکم متوجه میشوند که این حادثه اتفاقی نبوده است. شخصی آنها را آنجا گرفتار کرده است، آنها هیچ دسترسی به جایی ندارند و کسی به وضوح میخواهد که یکی از آنها بمیرد. هشت ساعت مانده به سحر، آن شش نفر باید فرار کنند یا بفهمند کدام یک از آنها هدف بعدی گلولهٔ تکتیرانداز است. اما ظاهراً یک دروغگو در میان آنهاست و اسراری که آنها سالیان سال از هم مخفی نگه داشته بودند آشکار میشود و فضای کاروان نیز هر لحظه مرگبارتر میشود.در هر صورت یک نفر قرار نیست از این سفر جانِ سالم بدر ببرد.
• کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب اولین و معروفترین اثر هالی جکسون نویسندهٔ آمریکایی است. این کتاب داستان پیپ فیتز آموبی 17 ساله است که در شهر خیالی لیتل کلیتون زندگی میکند و عاشق تحقیقات در مورد پروندههای قتل است. این بار او به سراغ پروندهٔ قتلی میرود که سالها پیش در مدرسهشان رخ داد تا بفهمد واقعاً ماجرای این قتل چه بوده است.
• کتاب دختر خوب، خون بد اثر دیگری از هالی جکسون و دنبالۀ داستان راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب است. پیپ هفده ساله، این بار پروندهای که بسته شده بود را دوباره باز میکند و میخواهد پادکست پروندۀ قتلی که حل کرده را منتشر کند اما یکی از نزدیکانش گم میشود و همه چیز بهم میریزد.
• کتاب خوب مثل مردهها دنبالۀ داستان راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب و دختر خوب، خون بد است. پیپ در این کتاب میخواهد به دانشگاه برود ولی هنوز درگیر تحقیقات است. پس از محبوبیت پادکست جناییاش، با فردی ناشناس روبهرو میشود که مدام او را تهدید میکند. او متوجه میشود که این فرد با یک قاتل زنجیرهای در ارتباط است که شاید اشتباهی به زندان افتاده باشد.
• کتاب بازی قتل کتابی کوتاه دربارۀ ماجراهای پیپ از هالی جکسون است. این بار پیپ قصد دارد یک معمای قتل خیالی را حل کند. پیپ در این کتاب به یک مهمانی مخصوص دعوت میشود که قرار است شخصیت کارآگاهی تخیلی به نام سلیا بورن را در آن بازی کند و باید تا پیش از شب معمای قتل مهمانی را حل کند.
هالی جکسون در سال 1992 به دنیا آمد. او نویسندۀ بریتانیایی رمانهای نوجوانان است که بیشتر بهخاطر مجموعه کتابهای راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب شناخته شد. جکسون در باکینگهامشایر انگلستان بزرگ شد و اولین رمانش را در سن 15 سالگی نوشت. بعدها، او در دانشگاه ناتینگهام حضور یافت و در آنجا ابتدا به زبانشناسی ادبی علاقهمند شد و بعد نوشتن خلاقانه خواند و توانست دانشجوی ممتاز دانشگاه شود و با مدرک کارشناسی ارشد در رشتۀ زبان انگلیسی فارغالتحصیل شد. مجموعه کتابهای راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب، از چهار رمان به نامهای «کشف قتل از یک دختر خوب (2019)»، «دختر خوب، خون بد (2020)»، «خوب مثل مردهها (2021)» و «بازی قاتل (2021)» تشکیل شده است. کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب نامزد منتخب گودریدز برای داستانهای نوجوانان در سال 2020 ، برندۀ بهترین کتابهای سال 2020، بهترین رمان کتابفروشی بارنز و نوبل شد و در فهرست نهایی جایزۀ کتاب نوجوانان در سال 2021 قرار گرفت.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.