نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات قطره منتشر کرد:
دایانا اوتول طبق برنامه اش میخواهد تا سی سالگی ازدواج کند، تا سی و پنج سالگی بچه دار شود به حومه ی شهر نقل مکان کند و در خانه ی حراج ساتبیز اسم و رسمی به دست آورد. او با نامزدش، فین که رزیدنت جراحی است آشنا میشود و قرار است در تعطیلاتی که پیش رو دارند درست قبل از تولد سی سالگی دایانا، به جزایر گالاپاگوس بروند و آنجا فین رسماً از او درخواست ازدواج کند. اما کرونا در شهر نیویورک همه گیر میشود و فین مجبور است در بیمارستان کار کند بنابراین دایانا باید تنها به گالاپاگوس برود. او در بدو ورود به گالاپاگوس متوجه میشود چمدانش گم شده ،است آنجا وای فای ،ندارد هتل به دلیل شیوع کرونا بسته و جزیره در قرنطینه ی کامل است دایانا که در جزیره تک و تنها مانده است تلاش میکند با خانوادهای محلی ارتباط برقرار کند و آن وقت است که دختر نوجوان خانواده رازش را با او در میان می گذارد در جزایر گالاپاگوس جایی که نظریه تکامل داروین شکل گرفت دایانا زندگی و انتخابهایش را میسنجد و به این می اندیشد که چطور به تکامل برسد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتاب کاش اینجا بودی از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب کاش اینجا بودی از سایت آمازون امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.
• پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز در سال 2021
کاش اینجا بودی رمانی از جودی پیکو نویسندۀ آمریکایی است و بر اساس یک داستان واقعی نوشته شده است. این کتاب در سال 2021 منتشر شد و داستان دختری به نام دایانا اوتول است که همه چیز در زندگیاش دارد اما در پی همهگیری ویروس کرونا، تمام برنامههایش بهم میریزد. او مجبور میشود بهتنهایی به سفر برود و به دلیل همهگیری، در یک جزیره تنها و سرگردان میماند و حالا دیگر هیچکدام از اهدافش به نظرش مهم نمیآید. او که در آستانۀ فروپاشی روانی قرار دارد با خانوادهای محلی آشنا میشود و رازی که پسر خانواده با او در میان میگذارد، تمام زندگیاش را تغییر میدهد.
«کتاب کاش اینجا بودی بسیار شگفتانگیز و تکاندهنده است... حتماً این کتاب را بخوانید.» - بوکلیست
«رمان کاش اینجا بودی روایتی رضایتبخش و قابلتأمل دارد.» - مینیاپولیس استار تریبون
«جودی پیکو یک بار دیگر ثابت کرد که استاد گفتن داستانهایی است که بتوان با آنها در تاریکی نور را یافت.» - تیلور جنگینز، نویسنده
«کاش اینجا بودی رمانی تکاندهنده در مورد جستوجوی درخششهای نور در تاریکی و دنبالکردن نور است. جودی پیکو نویسندهای است که با قلمش هم قلب شما را میفشارد و هم ذهن شما را گسترش میدهد.» - امیلی هنری، نویسنده
از آنجایی که همۀ مردم در سراسر دنیا با همهگیری کرونا دستوپنجه نرم کردهاند راحت میتوان با شخصیت اصلی این رمان همذاتپنداری کرد. نویسنده در این کتاب نشان میدهد که اهداف و رؤیاها چقدر سریع میتوانند تغییر کنند و اینکه چطور واقعاً باید با این تغییرات کنار آمد.
«شش ساله که بودم، گوشهای از آسمان را نقاشی کردم. پدرم بهعنوان مرمتگر کار میکرد و یکی از معدود بازسازیهای سقف زودیاک سالن اصلی ترمینال گِرند سِنترال را انجام میداد؛ آسمان آبیِ پوشیده از صور فلکی درخشان. دیروقت بود، خیلی از وقت خوابم گذشته بود، اما پدرم مرا سرِ کارش برده بود، چون مادرم طبق معمول خانه نبود. او به من کمک کرد تا بااحتیاط از داربست بالا بروم. از آنجا او را تماشا میکردم که تکهای یکدست از سقف را فیروزهای میکرد. من هم ستارههایی را که نشاندهندۀ لکههای کهکشان راه شیری بودند، بالهای طلایی پگاسوس، صورت فلکیِ شکارچی و صورتِ فلکی ماهی را که پیچوتاب خورده بود، نگاه میکردم. پدرم به من گفته بود نقاشی دیواری اصلی در سال 1913 کشیده شده است؛ اما نشت سقف به گچ آسیب رسانده و در سال 1944، دیوارههایی را که به سقف قوسی متصل بودند، مجدد نقاشی کردند. طرح اولیه این بود که تختهها را برای ترمیم بردارند، اما آنها حاوی آزبست بودند، بنابراین مرمتگران آنها را سرجایشان باقی گذاشتند و با گوشپاککن و محلولهای تمیزکننده دستبهکار شدند و بهاین ترتیب آلودگیهای چندین دهۀ اخیر را پاک کردند.»
«تمام مردم جلد روی آن آلبوم را میشناسند. همه میدانند که سَم این تابلو نقاشی را به عنوان هدیۀ عروسی، از مجموعهدار شخصی برای کیتومی خریده است. اما فقط تعداد کمی از مردم میدانند که کیتومی اکنون آن را در حراجی کالاهای منحصربهفرد ساتبیز برای فروش گذاشته است و من کسی هستم که این معامله را جوش دادهام. کیتومی رشتۀ افکارم را پاره میکند و میپرسد: «هنوز میری تعطیلات؟» آیا قضیۀ سفرمان را به او گفته بودم؟ شاید؛ اما سر درنمیآورم چرا این موضوع توجهش را جلب کرده است. گلویم را صاف میکنم (من حقوق نمیگیرم تا با دیدن تابلوهای نقاشی در عالم هپروت سیر کنم؛ پول میگیرم تا آنها را معامله کنم.) و لبخندی به پهنای صورت میزنم: «فقط برای دو هفته و بعد بهمحض اینکه برگردم، با تمام توان روی فروش تابلوی تو کار میکنم.» واقعاً شغلم عجیبوغریب است؛ باید مشتریها را متقاعد کنم که اثر هنری مورد علاقهشان را برای فروش عرضه کنند؛ از یکسو با دقت و احتیاط از اثر هنریشان تعریفی اغراقآمیز ارائه میدهم و از سوی دیگر صاحب اثر را تشویق میکنم که فروش آن کار درستی است. به او میگویم: «اگه نگران انتقال تابلو به دفتر ما هستی، اصلاً نگران نباش. قول میدم شخصاً روی بستهبندی تابلو نظارت داشته باشم و از اون طرف هم برای فروش تابلو حتماً حضور خواهم داشت.» دوباره به تابلو نگاه میکنم.»
«اینجا انواع کارها را انجام میدهند تا ساکنان احساس راحتی کنند. درهایی که ساکنان باید از آنها رد شوند، دارای قابهای زرد روشنی هستند که نمیتوان نادیدهشان گرفت. دیوارهای اتاق کارمندان یا انبارها مُزین به نقاشیهایی از قفسۀ کتابها یا گلوگیاهان است. از آنجاییکه تمام درهای ساختمان شبیه هم هستند، روی هریک از آنها عکسی بزرگ چسباندهاند که برای شخصی که آنجا زندگی میکند، معنایی خاص دارد؛ مثلاً عکس یکی از اعضای خانواده، مکانی خاص، یا حیوان خانگی محبوب. برای مادرم، یکی از معروفترین عکسهای خودش را انتخاب کردهاند؛ پناهندهای که با قایق از کوبا آمده است و بدن بیآب و تشنۀ پسرش را در آغوش دارد. این عکس تجلی درد، ترس و پوچی است. بهعبارت دیگر، این دقیقاً همان عکسی است که حنا اوتول به آن شهرت دارد. در ورودی ساختمان کد رمزی دارد که قفل امنیتی دو طرف در را باز میکند (معمولاً صفحه کلید از داخل به لختۀ خون ساکنانی آلوده است که سعی کردهاند از روی شانههایت سرک بکشند تا عدد رمز را ببینند و احتمالاً راهی برای فرار پیدا کنند). اتاقهای انفرادی قفل نیستند.»
کاش اینجا بودی داستان دختری بیستونه ساله به نام دایانا اوتول است. زندگی دایانا کاملاً در جریان است. او قصد دارد در سی سالگی ازدواج کند، در سیوپنج سالگی بچهدار بشود و به حومۀ شهر نیویورک نقلمکان کند. در حالحاضر از نردبان حرفهای در دنیای حراجهای هنری بینظیر بالا میرود و یک متخصص در ساتبیز است اما رئیسش به او قول داده که اگر بتواند با یک مشتری برجسته معامله کند، ترفیع بگیرد. او هنوز نامزد نکرده است اما میداند که دوست پسرش فین که رزیدنت جراحی است برنامه ریخته تا در تعطیلات و سفر رؤیایی پیش رویشان از او خواستگاری کند. دایانا در فرودگاه است که قضیۀ ویروس کرونا جدی میشود و فین با او تماس میگیرد و میگوید باید در بیمارستان بماند اما از دایانا میخواهد بدون او به سفر برود چون پس گرفتن پول بلیطها و هزینهها غیرممکن است؛ بنابراین دایانا، با اکراه، به سفر میرود. خیلی سریع تعطیلات رؤیایی دایانا به کابوسی تبدیل میشود، چمدان او گم میشود، دسترسی به اینترنت ندارد و هتلی که رزرو کرده بودند به دلیل بیماری همهگیر تعطیل شده است و با اینکه دایانا نمیتواند درست و حسابی اسپانیایی صحبت کند حالا بهخاطر قرنطینه مجبور است در این جزیره بماند و او تا باز شدن مجدد مرزها سرگردان میشود. او کاملاً در جزیره تنها مانده و باید از منطقۀ امن خودش خارج شود. او با یک خانوادۀ محلی ارتباط برقرار میکند و پسر نوجوان این خانواده بهرغم سوءظن پدرش به افراد خارجی، راز بزرگی را با دایانا درمیان میگذارد که او را تبدیل به فردی کاملاً متفاوت میکند.
کتاب کاش اینجا بودی یکی از معدود کتابهایی است که به داستان همهگیری کرونا و تأثیر آن بر زندگی افراد پرداخته است. اگر از خواندن این کتاب لذت بردید به شما پیشنهاد میکنیم کتابهای زیر را نیز بخوانید.
• لمس انسانی اثر میچ آلبوم نویسنده، روزنامهنگار، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس آمریکایی است که با نوشتن کتاب سهشنبهها با موری به شهرت رسید. داستان این کتاب دربارۀ بیماری کرونا یا همان کووید 19 است. زمانی که این ویروس همهگیر شد جهان پیرامون ما تغییرات زیادی کرد و اول از همه مردم از لمس کردن و دست دادن با یکدیگر منع شدند. نویسنده در این کتاب از دوستیهایی میگوید که تبدیل به بیاعتمادی شده است. شخصیت اصلی این کتاب پسرکی هشت ساله است که ظاهراً نسبت به این ویروس مصونیت دارد و سعی میکند با اینکه در قرنطینه است همچنان عشق و دوستی را حفظ کند و لمس سادۀ انسانی را عرضه کند.
• طاعون اثر آلبر کامو و یکی از شناختهشدهترین آثار او است. داستان این رمان در شهری به نام اران در الجزایر میگذرد. شاید طاعون با کرونا قابل مقایسه نباشد اما میتوان گفت که بسیار وحشتناکتر از کرونا بود و تا زمان پیدایش واکسن جان بسیاری از مردم را گرفت. داستان طاعون از زمانی شروع میشود که موشها به شهر هجوم میآورند و داستان را پزشکی روایت میکند که در شهر زندگی میکند.
جودی پیکو نویسندۀ آمریکایی است که تاکنون بیش از 25 رمان نوشته و بیش از 40 میلیون نسخه از رمانهایش در سراسر جهان به فروش رفته است. پیکو نویسندگی خلاق را در دانشگاه پرینستون نزد مری موریس خواند و در سال 1987 از این دانشگاه فارغالتحصیل شد و زمانی که هنوز در دانشگاه بود دو داستان کوتاه در مجلۀ سونتین منتشر کرد. او مدرک کارشناسی ارشدش را در رشتۀ آموزش از دانشگاه هاروارد دریافت کرد و دو مدرک دکترای افتخاری در رشتۀ ادبیات از کالج دارتموث و دانشگاه نیوهیون دریافت کرد. دوازده کتاب او از جمله آخرین کتابش «دو روش» در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفتهاند. با اقتباس از پنج رمان او تاکنون پنج فیلم ساخته شده است. تئاتر موزیکال «بین خطوط» نیز با اقتباس از رمان «دو روش» جودی پیکو ساخته شده که آن را با همکاری دخترش سامانتا ونلیر نوشته است. او تاکنون جوایز متعددی از جمله جایزۀ ادبی کتابفروشان نیوانگلند، جایزۀ اَلکس از انجمن خدمات کتابخانۀ جوانان و جایزۀ ادبی برای اثر ادبی فاخر را به دست آورده است. همچنین او یکی از نویسندگان تئاتر موزیکال نفس و کتابدزد است. او هم اکنون با همسرش در نیوهمپشایر زندگی میکند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.