نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات قطره منتشر کرد :
ژنویو بریزاک، نویسندۀ معاصر فرانسوی، رمان افسونگران را با الهام از اندیشهها و سبک نگارش ویرجینیا وولف، براساس «جریان سیال ذهن»، نوشته است. این رمان، که از حیثِ نوع ادبی در ردیف رمانهای خوداِنگاری جای میگیرد، درواقع بازتابی از زندگی پرفرازونشیب نویسنده در دوران جوانی و میانسالی اوست. راوی داستان، بهدلیل زن بودن، در زندگیِ کاری مرتب با بیاعتنایی، تمسخر یا سرزنش روبهرو میشود و، ازاینرو، پیوسته میکوشد راهی برای رهایی از این وضع تحملناپذیر بیابد و تن به افسون دیگران ندهد. «تو نمیتوانی نویسنده بشوی، چون نمیشود که یک زن هم متأهل باشد و هم داستان بنویسد... اگر قلم به دست بگیری و شروع به نوشتن کنی، خواهناخواه روزی فرا میرسد که بهخاطر دغدغۀ کسب افتخار در صدد اغوای قدرتمندان برخواهی آمد، روزی که به اسراری که داری خیانت خواهی کرد و به افشای خصوصیترین لحظات زندگیات خواهی پرداخت و حریم خصوصی نزدیکانت را محترم نخواهی شمرد... آن وقت است که بر تو سوار خواهند شد، تو را خوار و حقیر خواهند کرد، تو را از موهایت خواهند گرفت و در لجن به دنبال خود خواهند کشید.»
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتاب افسونگران از سایت گودریدز امتیاز 3.1 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب افسونگران از سایت آمازون امتیاز 3.2 از 5 را دریافت کرده است.
افسونگران اثر ژنویو بریزاک نویسندۀ فرانسوی است. این کتاب در سال 2022 منتشر شد و در واقع بازتابی از زندگی پرفرازونشیب، ظریف و فمینیستی خودِ نویسنده است که در آن با زبانی طنز نشان میدهد در صنعت نشر و زمینۀ کاری با چه کسانی برخورد داشته است. نویسنده این کتاب را با الهام از سبک و نگارش ویرجینیا وولف و بر اساس جریان سیال ذهن نوشته است. راوی داستان بهخاطر اینکه زن است در زندگی کاری با بیاعتنایی، تمسخر و سرزنش روبهرو میشود ولی پیوسته میکوشد راهی برای نجات از وضعیتهای تحملناپذیر زندگی بیابد.
نویسنده در این کتاب از سختیها و مشکلات پنهان و ناگفتۀ زنان در مواجهه با جامعه و محیطهای کاری میگوید اما تمام مشکلات را به زبانی طنز بیان کرده و بنابراین کتاب افسونگران کتابی کاملاً متفاوت است.
«با قلبی که در سینهاش میتپد و با دلی گرفته، دارد صندوقعقب اتومبلیش را پر میکند. این اتومبیل ارزشمندترین دارایی اوست. اتومبیلی به رنگ بُرنز، متمایل به طلایی. شبیه کالسکه. کارگری که از رفقایش در کارخانۀ وتوفلَن است آن را به قیمت نازلی به او فروخته. او امروز رهسپار دانشسرای عالی نرمال دختران است که فونتنه نام دارد. فوتنته همانطور که از اسمش پیداست در شهرستان فونتنهسوبوا قرار دارد. برای رسیدن به آنجا باید از مسیر بولواری رفت که درختان زیبایی دو طرفش را احاطه کردهاند. نُوک راهش را گم میکند. نُوک نام این دختر است. بفرما! از همین حالا گم میشود. آه، خدایا، صد دفعه راهش را گم میکند. جهت مسیر بهسوی نیستی است. هنگامی میرسد که ساعتِ صرف شام است، بالاخره کالسکۀ طلاییاش را در مقابل در ورودی دانشسرای عالی نرمال پار میکند. مثل اینکه به مدرسهای شبانهروزی رسیده است. تاکنون هرگز تجربۀ زندگی در چنین جایی را نداشته. یک زندان اختیاری. ویژۀ دخترانی که داوطلبانه میخواهند در آن زندانی شوند، در شهرستانی با نامی دلفریب. شمایی که قدم به اینجا میگذارید باید هر امیدی را از سر بیرون کنید.»
«اینک این منم، نوُک. خودم را میبینم. دارم برای شام پایین میروم، نه با کسی حرف میزنم و نه کسی با من حرف میزند، هیچ چهرۀ آشنایی اینجا نیست. هیچوقت یاد نگرفتهام به آدمها نزدیک شوم. بهطور قطع ظاهرِ همیشه وحشتزدهام است که مرا در این انزوا نگه میدارد. سوپ میآورند. سوپ صومعه. خدایا. سوپ. خوراک ماکارونی. یک ظرف کوچک ماست. دلم میخواهد به کارتیه لاتن برگردم و در یک نشست حضور یابم، مهم نیست چه نشستی و از چه نوعی. مهم نیست با شرکت چه نوع آدمهایی. زندگی واقعی من اینجوری است. بدون اینکه هیچوقت مجبور به خوردن سوپ شوم. لعنت بر هر چه سوپ است! چند نخ سیگار، چند فنجان قهوه و آخرشب، صرف شام در رستورانی به نام افغان. یک بشقاب شیشهای شفاف پر از شیرینپلو افغانی. برمیگردم توی تختخواب فلزیام. بیآنکه درستوحسابی به آزمون آگرگاسیون فکر کنم، مثل بقیه در این آزمون شرکت کردم و از خوششانسی قبول شدم. این سالهای غیرواقعی را دوست داشتم، غرق در مطالعۀ کتابها، به انقلاب فکر میکردم.»
«نُوک اندوختهای ندارد. این پول به او این امکان را میدهد که وقت خود را فقط و فقط صرف نوشتن اعلامیههایی کند که منجر به بازشدن چشم و گوش بسیاری از مردم میشود. بعضی از شبها، هرچند بهسختی قادر است خطوط چهرهاش را تشخیص دهد – یا دقیقاً به همین دلیل- دلباختۀ پسری میشود که در کنارش میایستد و در چرخاندن اهرم دستگاه چاپ و شمارش اعلامیهها کمکش میکند. او بلندقامت، لاغراندام، نگران و ساکت است. چشمان سبزش در مهتاب درخشش خاصی دارند. بعضی از شبها، دست دختر را در دست میگیرد و او را به هیجان میآورد. ولی نه بیشتر. دختر فکر میکند که قلبهایشان باید با ضربآهنگی یکنواخت بتپد و او این را عشق مینامد. نام این جوان بِرگ است. نُوک و برِگ دهها دسته کاغذ در رنگهای گوناگون چاپ میکنند، سپس آنها را در سپیدهدم جلوی در خروجی ایستگاههای مترو در کارخانهها پخش میکنند. دستهای یخزدۀ آنها که به نشانۀ پایبندی به وعدهشان همدیگر را میفشارند فراموششدنی نیستند. آنها سیگار میکشند. هوا روشن میشود. دود سیگار حلقههایی بالای سرشان ایجاد میکند.»
شخصیت اصلی کتاب افسونگران، زن جوانی است که از ماجراهای فعالیت و کارهای خودش در زندگی میگوید و با زبانی طنز توضیح میدهد که چطور در زمینۀ کاری مورد تحقیر و آزار قرار گرفته و با این وجود سعی کرده است از هر افسونی فرار کند. افسونگران داستانی کوبنده، شاعرانه و طنز آمیز است و خود زندگینامۀ نویسنده محسوب میشود که در آن از بازی قدرت و آزار جنسی میگوید.
شخصیت اصلی کتاب افسونگران نوُک است، نوک هجده ساله که فکر میکند میتواند دنیا را با کارهایش تغییر دهد. نوک سرکش و گستاخ است. داستان از سال 1970 شروع میشود زمانی که شخصیت اصلی داستان با داستانهای یک نویسندۀ فرانسوی آشنا میشود. او پس از مدتی حس میکند در جایی که درس میخواند راحت نیست و زندگیاش را رها میکند و پس از آن با اولاف آشنا میشود که کتابهایی در مورد دریا و ملوانان منتشر میکند. نُوک بسیار به اولاف نزدیک میشود و نمیتواند تصور کند که هرگز بتواند از او جدا شود و به هر کاری که اولاف از او میخواهد تن میدهد تا روزی که اولاف از او میخواهد از آنجا برود. پس از آن نُوک که عاشق هنر معاصر است شغل دیگری پیدا میکند و حالا ورتر رئیس اوست. او فکر میکند که ورتر مردی متفاوت است، او یک ویراستار بزرگ و عجیب و غریب است و کمکم تبدیل به بُت نوک میشود اما با وجود اینکه نوک به تمام خواستههای ورتر تن میدهد اما ورتر نیز ثابت میکند که نمیتواند از او محافظت کند.
ژنویو بریزاک در کتاب افسونگران با زبانی طنز داستانی از زندگی خودش میگوید و نشان میدهد زنان در زندگی باید با چه مشکلات زیادی دستوپنجه نرم کنند. اگر از خواندن کتاب افسونگران لذت بردید، به شما پیشنهاد میکنیم کتابهای زیر را نیز مطالعه کنید.
- دزدان تابستان اثر ترومن کاپوتی رماننویس و بازیگر آمریکایی است. این کتاب اولین رمان کاپوتی بود که منتشر شد. او در این کتاب داستان دختری سرکش را تعریف میکند که پس از رفتن والدینش به تعطیلات عاشق پسری خلافکار میشود. بسیاری شخصیت اصلی این کتاب را با شخصیت کتاب دیگر کاپوتی صبحانه در تیفانی مقایسه کردهاند و معتقدند این دو شخصیت بسیار شبیه یکدیگر هستند و هر دو به نوعی آزادی خودویرانگری دارند.
- خودنگارۀ سبز اثر ماری آندیای شناختهشدهترین نویسندۀ زن در ادبیات معاصر فرانسه است که اولین رمانش را در 17 سالگی نوشت و برندۀ جایزۀ گنکور شد. این کتاب ترکیبی از ژانرهای گوناگون است و نویسنده در آن زوایای پنهان و تاریک شخصیتهایش را در قالب یک خودنگاره بازگو کرده است.
ژنویو بریزاک در سال 1951 در پاریس به دنیا آمد. او نویسندۀ فرانسوی است که در سال 1996 برای نوشتن رمان Week-end de chasse à la mère برندۀ جایزۀ فرهنگستان فرانسه شد. پابلیشرز ویکلی این رمان را یک هنر روایی زیبا نامید. شناختهشدهترین رمان این نویسنده «یک سال با پدرم» است که در سال 2010 منتشر شد و در همان سال برندۀ جایزۀ برتر ناشران فرانسه شد. بریزاک داستانهای کوتاه نیز مینویسد و در زمینۀ ادبیات کودکان نیز فعالیت دارد و منتقد ادبی لوموند است. او که از دوران کودکی گرفتار بیاشتهایی بود یک رمان تخیلی نیز دربارۀ مبارزه با این بیماری بر اساس زندگی خودش نوشته است. او به آثار نویسندگانی همچون ویرجینیا وولف علاقۀ بسیاری دارد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.