نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات افق منتشر کرد:
آنجا که تاریخ و سطرهای سنگینش با افسانهها و قصهها درهم میآمیزد، فرمی خیالانگیز و خاص از ادبیات زاده میشود. انسان که بیشتر وقتها خیال میکند فرصتی برای بازگشت به گذشته دارد، به نوشتهها و داستانهای قدیمی پناه میبرد و آنهمه کلمههای محلول در زمان را میکاود. اما آیا واقعاً تمام آن نوشتهها، پارههایی جداجدا از حقیقتاند، یا یکپارچه؟
آیا در جهان پرتنش و پررنج امروز، گذر از پلی که تاریخ مینامیم، میتواند دریچۀ روشنی را نشان بدهد؟
«توماس مان» نویسنده و منتقد اجتماعی آلمانی، با نگرشی رئالیستی، گاه در رمانها و داستانهایش دست بر اهمیت تاریخ در زندگی میگذارد و تاروپود فلسفی رخدادها و چرایی افکار و احساسات را موشکافی میکند. این نویسنده گاه به اسناد و روایتهای تاریخی تکیه میکند و خواننده را با پاراگرافهایی، که ریشه در تفکرات فلسفی دارند، تنها میگذارد. توماس مان گاه تعادل میان جهان واقع و جهان ذهنی شخصیتهای داستانش را برهممیزند و روایت داستان به مرز فروپاشی باورها و عقیدهها میرسد. این فروپاشی اما نقطۀ آغازی دیگر برای تفکر میشود. میل به اندیشیدن شعلهور میشود و جهان پیشین ذهنی را پس میراند. آیا آنچه که گفتوگوهای درون انسان و دنیای آشفتۀ بیرون را میسازد، بر پایۀ واقعیت بوده، یا باورهایی قدیمی، یا خیال و افسانه؟
توماس مان بهخوبی از پس نوشتن داستانهایی که ذات آدمی را به چالش بکشاند برمیآید. او بسیار هدفمند به مفاهیمی اشاره میکند که در عین ریشه دواندن در ذات انسان، با عبور زمان و لحظه دستخوش تغییر و حتی دگرگونی کامل میشوند. او زندگی را جستوجویی برای کنده شدن از آنچه آدم به آن تعلقخاطر دارد و یافتن معناهایی جدید، میداند؛ پس، شخصیتهای داستانی مان پیوسته خود را کشف میکنند.
«خنوخ و قانون» دو داستان بلند اثر توماس مان است، با نثری اغلب فلسفی و شاعرانه، که روایتهایی باستانی را کندوکاو میکند. در سطرهای ابتدایی هر دو نوولا خواننده تصمیم میگیرد ذهن خود را از هر آنچه تاکنون در باب این داستانها خوانده، دور کند و قدم در سرزمین قصهپردازی توماس مان بگذارد.
داستان اول روایت خواب یوسفِ نوجوان است از خنوخ نوباوه، پدربزرگ نوح، که او را در روایتهایی، از پیامبران میدانستند. در این نوولا یوسف این خواب را برای بنیامین تعریف میکند. توماس مان قصهاش را با گریزهایی حرفهای و بهجا به عهد عتیق نوشته است. حتی مکانها و آدمها بیشترشان در آن برهۀ تاریخی نقش و حضوری قطعی داشتهاند. درنهایت، نگرش شخصی مان از موضوعات دخیل در هر قصه، بر بیشتر روایتهای درهمتنیده سایه میاندازد. به او از آنرو لقب نوباوه دادهاند که میگفتند از زمان کودکیاش دانایی و قدرت تفکری عجیب و ذاتی داشته است.
توماس مان در نوولای «قانون» رخدادهای متعدد زندگی حضرت موسی را بر پایۀ روایتهایی از تورات بازگو میکند. موسی که میکوشید با نوشتن و ارائۀ مفاهیمی ساده، جمعیتی را بهسختی از بیابانها عبور دهد و به آنها شیوۀ زیستن بیاموزد، گاه اسیر فضاهایی خالی از امید و احساس گمگشتگی میشد. توماس مان در این نقطهها با تکنیک خاص خودش در خلق تصویرهایی پرمفهوم و چشماندازی پیچیده در یأس و امیدواری، طوری که از محور اصلی قصه فاصله نگیرد، موسی را از این فواصل عبور میدهد.
این اثر جز ارزشهای فلسفی و تاریخی، نگرشی متفاوت نسبت به شرایط زندگی آدمها در دوران باستان نمیان میکند، بهویژه که آن شیوۀ پیچیدۀ زیستن، خود بهتنهایی ملالآور و سخت بوده. «خنوخ و قانون» داستانهایی خواندنیاند که صدها سال زیر لایههای سنگین زمان ناگفته باقی مانده بودند.
این دو نوولا را «محمود حدادی»، مترجم توانمند زبان آلمانی، به فارسی برگردانده. محمود حدادی، مترجم آثار توماس مان در نشر افق، که بهخوبی با بازیهای زبانی مان آشناست، این نثر سخت را به شاعرانگی و زیبایی ترجمه کرده است.
نشر افق کتاب «خنوخ و قانون» را با خرید حق انحصاری اثر (کپیرایت) در ایران و به زبان فارسی در جهان منتشر کرده است. دیگر آثار توماس مان با ترجمۀ محمود حدادی در نشر افق، «تریستان و تونیو کروگر» و «مرگ در ونیز» است که پیشتر منتشر شدهاند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتاب خنوخ و قانون از سایت گودریدز امتیاز 3.5 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب خنوخ و قانون از سایت آمازون امتیاز 4.8 از 5 را دریافت کرده است.
خنوخ و قانون مجموعهای از دو رمان کوتاه اثر نویسندۀ آلمانی توماس مان است که در سال 1944 به زبان آلمانی منتشر شد و در سال 1945 به انگلیسی ترجمه شد. این کتاب یک بازگویی دراماتیک از داستان یوسف و موسی است. داستان موسی در سفر خروج یا شموت (دومین کتاب مقدس که داستان خروج بنیاسرائیل از مصر با هدایت موسی را نقل میکند) نیز آمده است. مان این داستان را طی هشت هفته نوشت.
«کتاب خنوخ و قانون درخشان و یک شاهکار کوچک است.» -شیکاگو سان تایمز
«زیبا... کتاب خنوخ و قانون یکی از بهترین رمانهای کوتاهی است که نوشته شده.» -نیویورک تایمز
کتاب خنوخ و قانون دو داستان کوتاه و شگفتانگیز از کتب مقدس است. مان سعی کرده است در این دو داستان کوتاه، شکاف روایتهای مختلف را با داستانی قابل قبول پُر کند.
«آن زمان هنوز برادرانْ یوسف را «رؤیازده» نمیخواندند. اما بسی برنیامد که کار به این کنایه کشید. و اگر در آغاز تنها اوتناپیشتیم یا طالعبین لقبش میدادند، علت این نامگذاریهای بیغرضانه فقط فقر الهام این جوانانِ نازنین بود، وگرنه مراد آنان دشنام بود و بهراستی نیز دشنامهای تندتر را خوشتر داشتند، اما بیشتر چیزی بهخاطرشان نمیرسید. و روزی که از ذهنشان گذشت او را خیالباف بنامند، بسیار خوشحال بودند. چه، این واژه به هرروی عتابی تندتر در خود داشت. هنوز آن روزها نیامده بود و پرگویی یوسف در تعبیر خواب - خوابی که به تسلی دل پیرمرد نوید به آسمانی پربرکت میداد - هنوز نمیرسید تا آنان را بهکفایت بر این خصلت گستاخانۀ او هوشیار کند و گذشته از این، یوسف با برادران از خوابهای خود، خوابها پرشکوهترش، که دیر بود میدید تا حال چیزی نگفته و زبانش را نگه داشته بود.»
«یوسف باری خویشتن را خنوخ میگرفت و این ـ چنانکه در بالا رفت ـ شاید پذیرفتنی بود اگر که او برای این باز ـ هر چند نه زیاده، اما به هر روی کمی ـ بزرگ نمیبود. در هفدهسالگی، آنهم با بلوغ نامعمول روحی او، چنین بازی بچگانهای را باید دیرهنگام خواند. در چنین موقعیتی این بازی دیگر آن معصومیت و شادمانگی معمول و بحق را ندارد، بلکه رنگ شیدایی به خود میگیرد. بازی جدی میشود، بیآنکه به این خاطر جنبۀ بازی در آن بمیرد. و این نوعی آمیزه است که قلب را تسخیر میکند و توضیحِ راستینِ آن درنگآوردن و رنگباختنی است که شاهدش بودیم. طبیعی است، این تغییر حال از چشم یعقوب پنهان ماند. پدر از رابطۀ هیجانانگیز یوسف با خنوخ، پسر یارد، هیچچیز نمیدانست. دراینباره هیچکس چیزی نمیدانست مگر بنیامین که یوسف جستهگریخته آگاهش ساخته بود.»
«خنوخ چنین کودکی از نسل آدم بود. او به کتاب دستیافته بود. کتاب از دست شیث، انوش و مهللئيل به او رسیده بود، و از آن پس سرلوحۀ کار وی آن که این صحیفه را بخواند و از آن، با پر و قلم، گزیدههایی مفصل بازنویسی کند. چنین، و در پرتو این سعی ادبی، از روح توشه برگرفته بود و از عقل و خرد نیز. چندانکه میتوانست با هر انسانی، حتی با دام و حیوان آسمانی، همزبان شود. و سخن دان او به دل مینشست. نهتنها اینکه از غُره تا سَلخ به تمامی رویدادهای هر ماه آگاهی داشت و میدانست چیزی را که ممکن بود در فاصلۀ شب تا به روز رخ دهد، بلکه هر نکتهای بر او روشن بود. قادر بود از پیش بگوید آیا گرسنگی یا بالا در راه است؛ آیا گندم بسیار خواهد بود یا کم؛ آیا باران در پیش است یا خشکسالی؛ آیا ملخ، مگس یا آفت دیگر خواهد آمد؛ آیا درخت میوۀ خود را از دست خواهد داد؛ آیا خوره بر انسانها خواهد افتاد.»
خنوخ و قانون داستان زندگی موسی، تدارکات او برای هدایت قومش در مصر، خروج و حوادث نبرد کادش (یکی از بزرگترین نبردهای عصر برنز و احتمالاً بزرگترین نبرد ارابهای در تاریخ بشر) است و همچنین نویسنده داستان حکاکی جدول سنگی قانون در شبه جزیرۀ سینا را بازگو کرده است. توماس مان بین سالهای 1925 تا 1943 روی رمان چهارگانۀ «یوسف و برادرانش» کار میکرد. مجموعه داستانهای «یعقوب» در سال 1933، «یوسف جوان» در سال 1934، «یوسف در مصر» در سال 1936 و «یوسف روزیده» در سال 1943 منتشر شدند. او این اثرش را سرود انساندوستانۀ نوع بشر خواند و این اولین اثر او در حوزۀ اسطورهشناسی، تأویل تورات، تاریخ و دینپژوهی بود. کتاب خنوخ و قانون، حاصل همان دوره از زندگی توماس مان است.
داستان اول این کتاب روایت خواب یوسف نوجوان دربارۀ «خنوخ نوباوه» است، روحانیای در حاشیۀ رمان «یوسف و برادرانش» و پدربزرگ نوح که او را از پیامبران میدانستند. مان داستان «خنوخ نوباوه» را بر اساس عهد عتیق، در سالهای مهاجرتش نوشت. داستان این کتاب از مجموعۀ یوسف گرفته شده و موضوع آن افتادن یوسف در چاه و فروختهشدنش به مصریان است. در این داستان یوسف خوابش را برای بنیامین تعریف میکند و به شخصیت اصلی آن به این دلیل «نوباوه» میگویند چون از زمان کودکی دانایی و قدرت تفکری عجیب و ذاتی داشته است. داستان دوم این کتاب «قانون» است که نویسنده اندیشۀ فروید دربارۀ حضرت موسی را در این بخش توضیح داده است. این بخش شامل رخدادهای متعدد زندگی حضرت موسی بر پایۀ روایتهای تورات است. راوی این قصه از موسی، تلاشهایش و احساساتش برای نوشتن و ارائۀ مفاهیم ساده میگوید و اینکه سعی داشت جمعیتی را به سختی از بیانها عبور دهد و به آنها شیوۀ زیستن بیاموزد.
• موسی و یکتاپرستی اثر زیگموند فروید روانپزشک و نویسندۀ معروف اتریشی است که روانکاوی را بنیان نهاد. فروید این کتاب را در جهت روشنکردن خاستگاههای یکتاپرستی نوشت. این آخرین اثر فروید است که در تابستان سال 1939 تکمیل شد و فروید عملاً آن را از بستر مرگش نوشت.
پل توماس مان در سال 1875 به دنیا آمد و در سال 1955 از دنیا رفت. او رماننویس، نویسندۀ داستان کوتاه، منتقد اجتماعی و مقالهنویس آلمانی بود که در سال 1929 برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات شد. رمانهای حماسی نمادین و کنایهآمیز او و رمانهای کوتاهاش بسیار مورد توجۀ هنرمندان و روشنفکران قرار گرفت. او داستانهایآلمانی و همچنین روایتهای کتابهای مقدس را با استفاده از ایدههای یوهان ولفگانگ فون گوته، فردریش نیچه و آرتور شوپنهاور تحلیل و نقد میکرد. مان خانوادۀ بزرگش را در اولین رمانش «بودنبروکها» به تصویر کشید. برادر بزرگترش هاینریش مان نویسندهای رادیکال بود و سه تا از فرزندانش نیز نویسندگان برجستۀ آلمانی شدند. زمانی که آدولف هیتلر در سال 1933 به قدرت رسید، مان به سوئیس گریخت. زمانی که جنگ جهانی دوم در سال 1939 شروع شد، او به ایالات متحده نقلمکان کرد و در سال 1952 به سوئیس بازگشت.
آثار توماس مان:
· کوه جادو
· میراثداران گوگول (چهار مقاله از توماس مان)
· نابغهی خردسال پیشخدمت و شعبدهباز
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.