وقتی عشق بر زن چیره گردد، مرد باید از او حذر کند. زن همه چیز را به پای عشق خود قربانی می کند. زیرا در نگاهش همه چیز عشق است و دیگر هیچ.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات آگه منتشر کرد:
در چنین گفت زرتشت محوری ترین دیدگاه فلسفی نیچه، یعنی انسان برتر و بازگشت تکرارپذیر و جاودانه مطرح شده است. زرتشت در این کتاب یک شخصیت نمادین است که نیچه از زبان او، که زبان شاعرانه و پیامبرانه و حکیمانه است، معنا و ماهیت هستی و نسبت انسان را با آن از دیدگاه خود باز می گوید. گذار از انسان، به ابر انسان برای او یک معنای بنیادی هستی شناسی دارد که با کاویدن آن، معنای نسبت خدا و دین و اخلاق و فلسفه و علم و تمامی وجه معنوی انسان در این اثر طرح می شود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
بخش اول کتاب چنین گفت زرتشت شامل پیشگفتار و مجموعهای از سخنرانیهایی است که زرتشت ایراد میکند. سخنرانی ها به گونهای نوشته شدهاند که به خطابههای پیامبران کتاب مقدس و همچنین ادبیات فلسفی کهن شباهت داشته باشند. زرتشت تأملات و رؤیاهای مختصری ارائه میدهد که به تعالیم عیسی و سقراط اشاره دارد. در این بخش نیچه موضوعات مختلفی را پوشش میدهد که همگی برای پیشبرد هدف کمک به مردم برای داشتن زندگی بهتر نوشته شدهاند.
زرتشت پس از ده سال آمادگی در عزلت کوههای آلپ احساس میکند که میخواهد شهد خرد خویش را به انسانها بچشاند و به شهر فرود میآید؛ اما مردم به صدای برخاسته از الهام گوش نمیدهند، زیرا جز به کفزدن برای بندبازیهای یک بندباز توجه ندارند و به سخنان او که آنها را نمیفهمند میخندند.
در گفتارهای کتاب، نیچه به موضوعات بسیار متنوعی پرداخته است. نویسنده با ضعفنفس آدمهای کممایهای که به رخوت آرام اخلاق پناه میبرند؛ با متافیزیک که جهان را با موعظۀ تجرید بیاعتبار میکند؛ با جمود کتابی فرهنگی که بیش از حد در خود فرو رفته است؛ با ریاضتکشی که انسان را به فکر مرگ میاندازد؛ با کیشِ دولتپرستی که انسانها را با تبدیل آنها به بردگان دستگاهی غیرشخصی خفه میکند؛ و سرانجام با ابتذال اندیشه به مبارزه برمیخیزد.
گفتارهای دیگر برعکس حاوی تصدیقاتی تهییجکننده است: یکی جنگ را به مثابۀ محرک انرژی انسانها میستاید؛ دیگری در دوگانگی شخصیت که ثمرۀ عزلت و تأمل است زیباترین صورت دوستی را مشاهده میکند؛ دیگری در مقابل ارزشهای مجرد، ارزش زندگی را مینشاند که غایت خود را در خود دارد؛ و سرانجام آخرین گفتار سخاوتمندی وافر فضیلت سالم را که دوست دارد به خود ببخشد تعلیم میدهد.
پس زرتشت باید حواریونی برای خود برگزیند که بتواند «گفتارهای» خویش را که تحقیر مبارزهجویانۀ آرمانهای کهن است و به سبکی انجیلی تقریر میشود خطاب به آنها بیان کند. نخستین گفتار نیچه، تمثیلی است با عنوان «سه دگردیسی» که در آن میتوان چگونگی تحول روح انسانی را درک کرد، از اطلاعت که با نماد شتر نشان داده میشود گرفته تا نفی شدید که با نماد شیر مجسم میشود، و تصدیق محض که کودک تجسم آن است.
زرتشت بار دیگر به عزلت کوهستان باز میگردد؛ پس از «ماهها و سالها» وعظ خویش، مخالفت با «ایدئالیستها» را از سر میگیرد؛ زندگی باید پیروز شود و انسان با پیروزی بر خویش باید خود را از غریزۀ زیانبار اطاعت خلاص کند تا به تثبیت شادمانۀ ارادۀ خویش برکشیده شود. پس مجادلات تازهای با کرنشگران ضعیف در مقابل ترس از خداوند، با نوعدوستان، کشیشان و پرهیزکاران، با کسانی که مساوات را موعظه میکنند، با دانشمندان، شاعرانی که خیالات واهی میآموزند و با سیاستمداران آغاز میشود.
نیچه برخلاف این مجادلات، به صورت نوعی میانپرده، سه ترانۀ باشکوه از رزدشت میسازد: «ترانۀ شبانه» که در آن سرشاری سعادت، که بیوقفه خواستار عطای آن است، ستایش میشود؛ «بالاد» که به ستایش زندگی در حالت طبیعی آن میپردازد؛ «ترانۀ سوگواری» که سرودی است در تعظیم قدرت طلبی. زرتشت سرانجام پس از بزرگداشت خرد انسانی، به مثابۀ غفلت الاهی، و اعتماد به زندگی، یکبار دیگر دوستانش را ترک میکند.
زرتشت پس از فهم آموزۀ «بازگشت جاودانی»، یعنی عالیترین صورت تصدیق، سومین بار خود را به انسانها مینمایاند و این بار ناخودآگاهی خوشبختی را تمجید میکند؛ به ستایش قدرتهای طبیعی که طغیانشان شکل خشن و شگفتآوری از رضایت است میپردازد، پیروزی بر غم را میستاید و انسانها را دعوت میکند تا خود را از تقل خویش رها سازند؛ زیرا در طریق خرد زرتشت باید «سبکپا» بود.
سرانجام «الواح نوین» ارزشهای خود را تقریر میکند که به افتخار «بیاخلاقی» سازندۀ زندگی، مفاهیم کهن مبتنی بر اصل خیر و شر را زیر و زبر میکنند. اما زرتشت اکنون دیگر به عزلت خویش بازگشته است. پس از سرگردانی دشوار در شک و تردید، به ستایش سرشاری روح خویش و زندگی میپردازد، و به نام شادی، ابدیت را فرا میخواند.
و سرانجام، آخرین بخش کتاب نوعی «وسوسۀ زرتشت» است. او در عزلت از فریادخواهی اضطرابآمیزی شگفتزده میشود: پس از اینکه به جستجو برمیآید به هفت مخلوق، برخورد میکند که تجسم نمادین باقی ماندن ارزشهای کهن با چهرۀ مبدل ارزشهای نویناند: یک غیبگو که تجسم بیزاری از زندگی است؛ دو شاه دلزده از دروغین بودن قدرت؛ یک «روح وسواسی» مسموم از تحصیل مذهبی خویش؛ یک جادوگر، بردۀ خیالات تمامنشدنیاش؛ آخرین پاپ که از زمانی که «خدا مرده است» بیهدف سرگردان است؛ زشتروترین مرد جهانکه از سر بغض و کینه خدا را کشته است؛ و یک فقیر در جستجوی سعادت زمینی.
این انسانهای برتر به نزد زرتشت پناه بردهاند. بدینگونه ضیافت به افتخار «ابرانسان» آغاز میشود؛ ابرانسانی که از میان تودۀ مردم سر برمیآورد و به این ترتیب به او توان تازهای میبخشد. اما همینکه زرتشت دور میشود میهمانان او خود را در چنگال نوعی اضطراب مبهم حس میکنند؛ آنها که نمیتوانند بدون خدا زندگی کنند به پرستش یک خر روی میآورند.
اما زرتشت غفلتاً بازمیگردد و این ننگ و رسوایی را پاک میکند و سپس «ترانۀ سرمستی» واپسین تصدیق ایمان به بازگشت ابدی را سر میدهد. کتاب با شعر فشرده و کوتاهی پایان مییابد که در آن، همانند ترانۀ نیمهشب، از «ابدیت ژرفِ ژرف» طلب یاری میشود. بدینگونه سرگذشت زرتشت در صبحگاه درخشان پایان میگیرد و به زودی نوبت به ظهور حواریون حقیقی او فرا خواهد رسید.
«زرتشت تنها از کوه به زیر آمد و باکسی رویارو نشد. اما چون به جنگل ها پای نهاد، ناگاه، خود را با پیرمردی رویارو دید که از کلبهیِ قُدسِ خویش پیِ یافتنِ ریشه در جنگل بیرون آمده بود. و پیرمرد با زرتشت چنین گفت: «این آواره به چشمام بیگانه نیست: سالها پیش از اینجا گذشت. ناماش زرتشت بود. اما دگر گشته است. آن زمان خاکسترت را به کوهستان بردی و امروز سرِ آن داری که آتشات را به درهها ببری؟ از کیفرِ آتش افروزی نمیهراسی؟»
اگر به کتابهای فلسفی و آثار نیچه علاقهمند هستید به هیچوجه خواندن این کتاب جذاب را از دست ندهید. دقت داشته باشید که برای درک این اثر نیچه، حتماً باید آثار دیگر نیچه را نیز مطالعه کرده باشید.
فریدریش ویلهلم نیچه در سال 1844 به دنیا آمد و در سال 1900 از دنیا رفت. او منتقد فرهنگی و فیلسوفی آلمانی بود که آثارش تأثیر عمیقی بر تاریخ روشنفکری مدرن گذاشته است. او پیش از روی آوردن به فلسفه، کارش را به عنوان یک لغتشناس شروع کرد. او در سال 1869 در سن 24 سالگی به جوانترین فردی تبدیل شد که صاحب کرسی لغتشناسی کلاسیک را در دانشگاه بازل بود. او بسیاری از نوشتههای اصلیاش را در دهۀ بعد به پایان رساند.
نیچه در سال 1889 و در سن 45 سالگی دچار فروپاشی و پس از آن به طور کامل قوای ذهنیاش را از دست داد، فلج شد و احتمالاً به زوال عقل عروقی مبتلا شد. در سالهای باقی ماندۀ عمرش مادرش از او مراقبت میکرد تا اینکه مادرش در سال 1897 درگذشت و پس از آن خواهرش الیزابت فورستر نیچه از او مراقبت میکرد. نیچه در سال 1900 پس از سکتۀ مغزی و ابتلا به ذات الریه درگذشت.
آثار نیچه شامل بحثهای فلسفی، شعر، نقد فرهنگی و داستان میشود و در عین حال به قصیده و کنایه نیز علاقهمند بود. از عناصر برجستۀ فلسفیاش میتوان به نقد رادیکال او از حقیقت به نفع دیدگاهگرایی؛ نقد تبارشناسی دین و اخلاق مسیحی و نظریهای مرتبط با اخلاق ارباب و برده؛ تأیید زیباییشناختی زندگی در پاسخ به «مرگ خدا» و بحران عمیق نیهیلیسم؛ مفهوم نیروهای عقلانی و دنیوی و توصیف سوژۀ انسانی به عنوان بیان ارادههای رقیب اشاره کرد که در مجموع به عنوان ارادۀ قدرت درک شده است. از آثار معروف نیچه میتوان به «این است انسان»، «انسانی زیاده انسانی»، «فراسوی نیک و بد» و «حکمت شادان» اشاره کرد.
داریوش آشوری زبانشناس، پژوهشگر ادبی و مترجم بسیار باسابقه است که عمدتاً آثار علوم سیاسی، علوم اجتماعی، فلسفه و زبانشناسی را ترجمه میکند. کتاب چنین گفت زرتشت با ترجمۀ داریوش آشوری اولین بار در سال 1349 منتشر شد، داریوش آشوری این متن را از زبان آلمانی به فارسی ترجمه کرده و طی سالهای گذشته این متن ویرایش شده و مجدداً ترجمۀ آن به چاپ رسیده است. داریوش آشوری توانسته شیوایی و لحن شاعرانۀ نیچه را به خوبی به این متن منتقل کند.
«چنین گفت زرتشت کتابيست ژرف اثرگذار. کتابی که میتوان عمری را با آن سر کرد، به آن عشق ورزید، پیوسته به آن روی آورد و از آن گریخت. اما کسی که جاناش با جان کلامِ آن در آمیخت دیگر دشوار از دایرهی نفوذ آن بیرون میتواند رفت.» - داریوش آشوری، مترجم
این اثر نیچه مستقیماً الهامبخش ریشارد استراوس، موسیقیدان آلمانی، گردید که در 1896 «پوئم سمفونیک»ی به نام چنین گفت زرتشت (اپرای 30) ساخت که از درخشانترین آثار این نوع است.
کتاب چنین گفت زرتشت از سایت آمازون امتیاز 4.6 از 5 و از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را به دست آورده است.
در طول جنگ جهانی دوم، دولت آلمان بیش از صد هزار نسخه از این کتاب را چاپ کرد و همراه با نسخههایی از کتاب مقدس در اختیار ارتش قرار داد.
سبک تجربی کتاب باعث شد تا پیش از مرگ نیچه از دلایل عدم محبوبیت آن در محافل دانشگاهی و فلسفی باشد. سبک تقریباً مبهم کتاب با سبک فلسفی نوشتههای اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مطابقت نداشت. با اینحال، جامعۀ فلسفی پست مدرن اواخر قرن بیستم، این اثر و قالب مرزشکن آن و سبک فلسفی نیچه که با نقد، دین و جامعه را در هم آمیخته بود، پذیرفت. بسیاری از نظریههای پسامدرن ساختارشکن بر اساس کتاب چنین گفت زرتشت استوار شدهاند و با کمک این کتاب همچنان آثار جدید آکادمیک تفسیری نوشته میشود. کتاب چنین گفت زرتشت همچنان بر نسلهای جدید فلسفه تأثیر میگذارد.
کتاب چنین گفت زرتشت پس از مرگ نیچه بسیار محبوب شد و همچنان پرفروشترین اثر نیچه است.
کتاب چنین گفت زرتشت رسالهای فلسفی، سختخوان و سنگین دربارۀ آرمانهای نیچه و ایدۀ او از ابرانسان است. چندین مورد از مشهورترین مفاهیم فلسفه نیز در این کتاب معرفی شده است. از جمله این ایده که خدا مُرده است، به این معنا که پایههای قدیمی جوامع مُرده و ایدۀ خیر و شر تغییر کرده است یا همان ایده که زمان خطی ابدی است و هرچیزی ممکن است اتفاق بیفتد که قبلا برایمان اتفاق افتاده و در نهایت دوباره تکرار خواهد شد.
قهرمان نیچه در چنین گفت زرتشت نیز فیلسوف قرن پنجم قبل از میلاد، زرتشت است که با بیان داستان او عقایدش را به پیش میبرد. زرتشت از غار بالای کوه خود فرود میآید تا مردم را به ابرانسان برساند اما به زودی مورد سرزنش قرار میگیرد. کتاب عمدتاً مشتمل بر آموزههای زرتشت به مردم است و در پایان او با گناه نهایی خود مبارزه میکند.
- کتاب وقتی نیچه گریست، رمانی تاریخی - تخیلی از اروین دی.یالوم اگزیستانسیالیست آمریکایی که در آن به شرح درمان فریدریش نیچه پرداخته است.
- کتاب نقاب روشنگری اثر استنلی روزن؛ در این کتاب نویسنده كلافهای در هم تنیدۀ لحن سخنورانۀ نیچه در چنین گفت زرتشت را از هم میگشاید و به زبانی ساده و روشن به توضیح سبك او میپردازد. وی تفسیرهای شكاكانه و شالودهشكنانهای را كه امروز از نیچه ارائه میشود رد میكند و انسجامی را كه در بنیاد مقاصد گوناگون و به ظاهر ناسازگار متن نهفته است آشكار میكند. در این اثر تفسیرهای مبسوطی از آموزۀ بازگشت جاودان، سرشت پیامبر فیلسوف، و دیالكتیك انقلاب فلسفی ارائه میشود.
ـ کتاب سرخ اثر کارل گوستاو یونگ روانشناس، رواندرمان و روانپزشک سوئیسی است. کتاب سرخ بخشی از یک مجله بود، بخشی از یک رمان اسطورهای که خواننده را به افکار فانتزی یونگ میبرد ـ توهماتی که او با آنها به هستۀ ناخودآگاه خود نزدیک شد. به عنوان یک نظریهپرداز او میخواست سفر 16 سالۀ خود به ناخودآگاهاش را مستند کند بنابراین هر آنچه تجربه کرد، دید و احساس کرد در کتاب سرخ نوشت. با اینکه این کتاب یکی از مهمترین آثار یونگ در نظر گرفته میشد اما تا سال 2009 به صورت عمومی منتشر نشد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
وقتی عشق بر زن چیره گردد، مرد باید از او حذر کند. زن همه چیز را به پای عشق خود قربانی می کند. زیرا در نگاهش همه چیز عشق است و دیگر هیچ.
آدمی فضیلتهای همه جانوران را از آنان ربوده ، از این روی زندگی اش دشوارتر از زندگی هر جانور دیگری است.
در راه فضیلت باید از جهش پرهیز کرد و هرکس باید راه خود را بپوید و از راه دیگران کناره گیرد.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
کتابی که عمیقا انسان رو به فکر فرو میبره... من خدایی را میپرستم که رقصیدن را بداند. مذهبیها از چه چیز نفرت دارند از کسی که جدول ارزشهای آنان را به هم ریزد. من برای خلق ارزشهای جدید دنبال افریننده هستم نه دنباله رو.
کتابی متفاوت و روشنگر که میتوان بارها خواند
چه سود از رحمم، مگر رحم همان صلیبی نبود که بر آن، آن عاشق بشریت را میخکوب کرده اند اما در رحم من مصلوب شدننیست