

من سرگذشت یاسم و امید
انتشارات خوب منتشر کرد:
این کتاب مجموعه جستارهایی است که نویسندگان آنها به زبانی شیوا تجربهشان را از بخشی از تاریخ انسان بودن روایت میکنند؛ روایتهایی از امید، شهامت و مقاومت؛ هرآنچه در زمانه بیم، در تاریکنای یاس قلبمان را روشن میکند و یادمان میآورد چه بسیار آدمیانی که در طول این تاریخ پر از نقطههای سیاه و سفید و سرخ و خاکستری رنج بسیار کشیدهاند، اما در مسیر پاسداشت آزادی و برابری برای همگان، در مراقبت ازشان انسان و احقاق حق طبیعت، گیاه و آب و خاک و هر آنچه جان دارد و جان شیرینش خوش است پاپس نکشیدهاند.
پل روگات لوب در این کتاب جستارهایی از نویسندگانی همچون واسلاو هاول، آرونداتی روی، آریل دورفمن و… گردآوری کرده و کوشیده کتابش آنتولوژیای باشد در باب امید سیاسی.
کتابش بسیار مورد توجه همگان قرار گرفت و شد سومین کتاب سیاسی سال 2004 به انتخاب انجمن کتاب آمریکا و برنده جایزه ناتیلوس برای بهترین کتاب در زمینه تغییر اجتماعی.
فروشگاه اینترنتی 30بوک.
معرفی کتابِ من سرگذشت یأسم و امید اثر جمعی از نویسندگان
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
جوایزی که کتابِ من سرگذشت یأسم و امید از آن خود کرده است:
• برندهٔ جایزهٔ ناتلیوس برای بهترین کتاب در زمینهٔ تغییر اجتماعی
معرفی کتابِ من سرگذشت یأسم و امید:
واکنشهای جهانی به کتابِ من سرگذشت یأسم و امید:
«این کتاب مجموعهای هیجانانگیز از مقالات مختلف است که با این هدف گرد هم آورده شدهاند تا نشان دهند مردم عادی هم میتوانند جهان را تغییر دهند.» - آتلانا ژورنال
«کتابِ من سرگذشت یأسم و امید، مجموعهای از برخی از قدرتمندترین صداهای زمان ما است.» - بوستون گلوب
«کتابِ من سرگذشت یأسم و امید یک گلچین ضروری از امید است. افسردگی خود را کنار بگذارید و بهجایش این کتاب را به دست بگیرید.» - آریانا هافینگتون
چرا باید کتابِ من سرگذشت یأسم و امید را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتابِ من سرگذشت یأسم و امید:
«در یکی از اولین روزهای سنگشکنی، مسئولان زندان سبد بسیار بزرگی را گذاشتند وسط حیاط زندان و اعلام کردند تا پایان هفته باید تا نیمه پر شود. جان کندیم و تا نیمه پرش کردیم. هفتهٔ بعد، زندانبانی که مسئولمان بود، گفت این هفته باید سهچهارم سبد را پر کنیم. بیشتر جان کندیم و پرش کردیم. هفتهٔ بعد دستور دادند کل سبد را پر کنیم. میدانستیم دیگر توان تحمل این وضعیت را نداریم اما حرفی نزدیم. حتی سعی کردیم سبد را پر کنیم، اما زندانبانها خشم را در ما بیدار کرده بودند. پچپچهای مخفیانه به تصمیمی انجامید: سنگبیسنگ. هفتهٔ بعد در اولین اقدام اعتصابی ترتیب دادیم که کمکاری کنیم. با سرعتی کمتر از نصف سرعت قبل کار کردیم تا به دستورهای بیمعنی و ناعادلانه اعتراض کنیم: نگهبانها سریع متوجه ماجرا شدند و تهدیدمان کردند، ولی ما به سرعت معمول برنگشتیم و مادامی که در حیاط مشغول به کار بودیم همچنان به کمکاری ادامه دادیم. سال 1962 هم دو هفتهای را در جزیرهٔ روبن گذرانده بودم، اما این زندان حالا تغییر کرده بود. آن زمان زندانیان زیادی را اینجا نگه نمیداشتند چون دورهٔ آزمایشیاش را میگذراند و هنوز به زندانی تمامعیار تبدیل نشده بود. دو سال بعد، جزیرهٔ روبن در سیستم کیفری آفریقای جنوبی مرکزی بیشک زندانی به حساب میآمد با کمترین امکانات که فقط و فقط با سیاست مشت آهنین ادارهاش میکردند.»
«مدت کوتاهی پس از شروع کارمان در محوطهٔ استخراج سنگ، چند زندانی سیاسی معروف دیگر هم در بند ب به ما ملحق شدند. مسئولان زندان برای آنکه اثر حضور این همپیمانان جدید را خنثی کنند، تعدادی از زندانیان غیرسیاسی را هم به بند ما منتقل کردند. بعضی از این مردان مجرمانی سرسخت بودند که به جرم قتل، تجاوز و سرقت مسلحانه محکوم شده بودند. آنها جزء بیگفایوز یا توئنتیهایتز، گروههای خلافکار و بدنام در زندان جزیره بودند که حضورشان وحشت به قلب مابقی زندانیها میانداخت. تنومند و تندخو بودند و بر چهرهشان میشد جای زخم چاقو را دید، چیزی که در میان اعضای گروههای تبهکار معمول بود. آنها آشوبگران زندان بودند، با ما بدرفتاری میکردند، غذایمان را کش میرفتند و اگر میخواستیم بحث سیاسی کنیم، مانع میشدند. در محوطهٔ استخراج، دارودستهٔ آنها دور از ما کار میکردند. یکروز آوازی را دم گرفتند که شبیه آوازکار بود. در واقع، آوازکار معروفی بود که آنها متن ترانهاش را تغییر داده بودند: «بنیفونانی ایریوونیا» یعنی «تو در ریوونیا، توی محلهٔ پولدارها چی میخواستی؟» سطر بعدش هم در این مایهها بود که «به خیالت قرار بود بری قاتی دولتیها؟» با شور و شوق فراوان و لحنی مسخره آوازشان را میخواندند. معلوم بود زندانبانها به این کار تشویقشان کردهاند و امیدوارند این کارشان ما را از کوره به در ببرد.»
تحلیلی بر کتابِ من سرگذشت یأسم و امید:
در کتابِ من سرگذشت یأسم و امید چه میخوانیم؟
فهرست جستارهای کتابِ من سرگذشت یأسم و امید
• سمتوسوی دل اثر واسلاو هاول
• در ستایش صدای آدمی اثر ادواردو گالیانو
• کودکی و شعر اثر پابلو نرودا
• ناامیدی دروغی است که به خودمان میگوییم اثر تونی کوشنر
• ما همه خالد سعیدیم اثر وائل غنیم
• سپتامبر بیا اثر آرونداتی روی
• سیاهچاله اثر آریل دورفمن
• نامهای از زندان بیرمنگام اثر مارتین لوتر کینگ
• ایستادگی در برابر هراس اثر پیتر آکرمن و جک دووال
• امید علیه امید اثر نادژدا ماندلشتام
• فقط عدالت میتواند راه بر نفرین بربندد اثر آلیس واکر
• بدون بخشایش آیندهای در کار نخواهد بود اثر دزموند توتو
اگر از خواندن کتابِ من سرگذشت یأسم و امید لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• شکستن طلسم وحشت اثر آریل دورفمن نویسندهٔ اهل شیلی است. او که به مدت سه سال مشاور فرهنگی رئيسجمهور شیلی سالوادور آلنده بود، پیش از کودتای ژنرال آگوستو پینوشه که منجر به مرگ آلنده شد مجبور شد کشور شیلی را ترک کند و در این کتاب از ماجرای محاکمهٔ شگفتانگیز و پایانناپذیر ژنرال آگوستو پینوشه میگوید.
دربارۀ پل روگات لوب: گردآورندهٔ کتابِ من سرگذشت یأسم و امید


شاید بپسندید














از این نویسندهها














از این مترجم













