نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات کتاب پارسه منتشر کرد :
از آنجایی که وزیر خیلی خیکی و رو به سکته بود، با نهایت احتیاط اجتناب از واردآوردن هر نوع هیجان مخاطرهآمیزی اطلاع دادند سوء قصدی بسیار جدی نسبت به او در حال شکلگیری است. با مشاهده این که وزیر خبر را به راحتی و حتی با لبخندی پذیرا شد جزئیات را هم به او گفتند: سوء قصد از قرار باید صبح فردا وقتی دارد با متن سخنرانیاش خارج میشود به وقوع بپیوندد؛
چند تروریست که پیش از این به واسطهی یک جاسوس، لو رفته و حالا دیگر تحت نظر کارآگاهان پلیساند رأس ساعت یک بعدازظهر با اسلحه و بمب دستی جلو در ورودی در کمین او خواهند بود و همانجاست که دستگیر خواهند شد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
داستان هفت نفری که به دار آویخته شدند از سایت آمازون امتیاز 3.8 از 5 را دریافت کرده است.
در این کتاب دو داستان کوتاه از لیانید آندرییف نمایشنامهنویس، رماننویس و داستاننویس روسی میخوانید: هفت نفری که به دار آویخته شدند که در سال 1908 منتشر شد و یکی بود، یکی نبود که در سال 1901 منتشر شد. لیانید آندرییف در هر دوی این آثار، تماموکمال و با مهارتی خاص و خلاقانه، سبک تالستوی را بهکار گرفته است.
«با نهایت تأسف از افزایش موارد مجازات اعدام باید بگویم داستان هفت نفر موضوعِ اصیل عشق است و رسوخ پرتوهای روشنگری مؤمونانه در آن هویداست.» - دمیتری فیلاسوفاف
«اولین بار داستانِ هفت نفر را با طرحی از چوبهٔ دار و چند بهدار آویخته دیدم. هم تصویرگر و هم نویسندهٔ رمان از کابوس روسی، سوژه ساخته بودند و از اعدام، یک صحنهٔ کوتاه و فراموشناشدنی. تأکید دارم که سنجهٔ این اثر با معیارهای زیباشناختی یک گناه کبیره است. رمان هفتنفر تأثیرگذاری بسیار شدیدی دارد، اما دشوار است بگوییم این امر مربوط به خود آقای آندرییف میشود یا صرفاً به این علت که خود زندگی، نویسنده را به این وادی کشانده است؛ زندگی وحشیانه و دهشتناکی که سرریز نیستی است، چیزی بس دهشتناکتر از هر مرگ و مجازات اعدامی...» - یوری آیخنوالد
«آقای آندرییف! نوشتهاید که آثارتان فقط در صداقت بیان آنهاست. من نهتنها بر این وقوف دارم، بلکه به مقصود نیک دیگرشان نیز معترفم که همانا میل مساعدت جاری در آثارتان است در جهت خیر و صلاح انسان.» - تالستوی
«یکی بود، یکی نبود فوقالعاده است!... شما دارید روزبهروز بهتر میشوید.» - ماکسیم گُورکی
در این کتاب دو رمان کوتاه از لیانید آندرییف منتشر شده است، دو رمان کوتاهی که شاهکار ادبیات روسیه درنظر گرفته میشوند.
«از آنجایی که وزیر، خیلی خیکّی و رو به سکته بود، با نهایت احتیاط و اجتناب از واردآوردن هر نوع هیجان مخاطرهآمیزی اطلاع دادند سوءقصدی بسیار جدی نسبت به او در حال شکلگیری است. با مشاهدهٔ اینکه وزیر خبر را بهراحتی و حتی با لبخندی پذیرا شد، جزئیات را هم به او گفتند: سوءقصد از قرار باید صبح فردا ـ وقتی دارد با متن سخنرانیاش خارج میشود ـ به وقوع بپیوندد؛ چند تروریست، که پیشازاین بهواسطهٔ یک جاسوس، لو رفته و حالا دیگر تحتنظر کارآگاهان پلیساند، رأس ساعت یک بعدازظهر، با اسلحه و بمب دستی، جلو در ورودی در کمین او خواهندبود و همانجاست که دستگیر خواهندشد.
وزیر با تعجب پرسید:
ـ صبر کنید ببینم؛ آخر آنها از کجا میدانستند که من رأس یک بعدازظهر با متن سخنرانیم خارج میشوم، درحالیکه خودم فقط دوروز پیش از این موضوع باخبر شدم؟
مسؤول حراست دستهایش را بهطرز نامعلومی حرکت داد و گفت: ـ درست رأس ساعت یک بعدازظهر، عالیجناب!
وزیر باتعجب و رضایت از عملکرد پلیس، که همهچیز را به آن خوبی تحت کنترل داشت، سری تکان داد و با لبهای کلفت و تیرهاش تبسم تلخی کرد و برای اینکه مزاحم کار آنها نشود، با همان تبسم و از سر تسلیم، بهسرعت راهی قصرِ رفیق دور و مهماننوازی شد، تا شب را در آنجا سپری کند.»
«دو هفته پیش از محاکمهٔ تروریستها، همان دادگاه نظامی بهشکلی دیگر، ایوان یانسون دهقان را محاکمه و به اعدام با چوبهٔ دار محکوم کرد. ایوان یانسون، کارگر یک مزرعهدار متمکن بود و هیچتفاوت خاصی هم با سایر رعیتهایی از این دست نداشت. یک استونیایی از شهر وِزِنبرگ بود و بهتدریج و طی سالها، برای کار از مزرعهای به مزرعهٔ دیگر تا نزدیکیهای خود پایتخت، پیش آمدهبود. این یانسون، روسی را خیلی بد صحبت میکرد و از آنجایی که اربابش ـ جناب لازارییِف ـ روس بود و در آن نزدیکی هم کسی از اهالی استونی زندگی نمیکرد، تقریباً دو سالی میشد که با هیچکسی حرف نزدهبود. در کل هم آدم پرحرفی نبود؛ چون نهتنها با مردم که با حیوانات، هم صحبتی نمیکرد. در حالیکه خیلی سست و آهسته، با گامهایی کوتاه و نامطمئن دوروبر اسب میپلکید، در سکوت، حیوان را آب میداد، و در سکوت میبستش و وقتی اسب ناراضی از سکوتش شیطنت میکرد، در همان سکوت محض با تازیانه میزدش. این کار را انگار از سر کینه و در کمال خونسردی و نهایت بیرحمی میکرد و زمانی هم که خیلی خمار بود، تا مرز جنون ادامه میداد. در چنین مواقعی صدای شلاق و ضربههای سُم وحشتزدهٔ حیوان بر کف چوبی انبار، تا خود خانه هم به گوش میرسید.»
«حکم نهایی پنج تروریست اعلام شد و در همانروز هم به تأیید رسید. زمان اعدام به محکومین اعلام نشد، اما آنها میدانستند که طبق روال معمول، همانشب و یا حداکثر شب بعد اعدام خواهندشد. وقتی هم به آنها گفته شد روز بعد ـ پنجشنبه ـ میتوانند نزدیکانشان را ببینند، دانستند مراسم اعدام سپیدهدم روز جمعه است. تانیا کاوالچوک هیچ خویشاوند نزدیکی نداشت و کسانی را هم که داشت، در مناطق دورافتادهٔ روسیهٔ صغیر زندگی میکردند و بعید هم بود که حتی از جریان دادگاه و حکم قریبالوقوع اعدام خبری داشتهباشند. دربارهٔ موسیا و وِرنر هم، که هویتشان ناشناس ماندهبود، فرض بر این بود که خویشاوندی ندارند و فقط سِرگِی گالووین و واسیلی کاشیرین بودند که باید با والدین خود ملاقات میکردند. هر دوی آنها با وحشت و اندوه به این ملاقات فکر میکردند، اما تصمیم گرفتند آخرین گفتوگو و آخرین بوسهها را از والدین پیرشان دریغ نکنند. بهخصوص سِرگِی گالُووین از ملاقاتی که در پیش رو داشت، بهشدت رنج میبرد. پدرومادرش را بسیار دوست میداشت، بهتازگی هم آنها را دیدهبود و حالا از اینکه چه اتفاقی خواهدافتاد، هراس داشت.»
مرکز داستان هفتنفری که به دار آویخته شدند باز هم موضوع محبوب آندرییف یعنی مرگ است. با این تفاوت که اینبار بحث قهرمانی و پاکی شورشیان است که مطرح میشود نه ترس از مرگ. این کتاب نه اعتراضی به اعدام، که ستایش انقلابیون است و برای همین در میان آثار آندرییف جایگاه ویژهای دارد؛ رمانی یگانه و متفاوت از هر آنچه آندرییف با نجابت و پرهیزکاریاش نوشته است. در فضای آن دورهٔ روسیه، باور آندرییف به قداست شورشیان ـ با وجود سیاسینبودن نویسنده ـ ویژگی برجستهای محسوب میشد. بنابراین شاهکار داستان هفتنفر، در یک کلام مناجاتی در رثای شهیدان بزرگ است. داستان کوتاه یکی بود، یکی نبود نیز با تأثیری مستقیم از مرگ ایوان ایلیچ نوشته شده است و از هر جهت بیهمتاست. این رمان، یکی از نمونههای قدرتمند داستان کوتاه آن دوران است، که از بهترین آثار آندرییف نیز شد و به علت اهمیتش و گرههای ساختاری مشابه با داستانِ هفتنفر در کنار هم منتشر شدند.
وزیری متوجهٔ طرح ترور خنثیشدهٔ پنج انقلابیون چپ و آسیبی که این امر به آرامش او وارد کرده است، میشود. سپس رمان به سمت دادگاهها و زندانها میرود و سرنوشت هفت نفر را دنبال میکند که حکم اعدام دریافت کردهاند: پنج قاتل شکستخورده، یک مزرعهدار استونیایی که کارفرمایش را به قتل رسانده و یک دزد خشن. این افراد محکوم در انتظار اعدام هستند و هر کدام در زندان با شیوهای متفاوت با سرنوشت خود برخورد میکنند.
کتاب داستان هفتنفری که به دار آویخته شدند در محافل دموکرات، بهعنوان اعتراض شورانگیز انقلابیون درمقابل تزاریسم ارزیابی شد و در ردیف کار اومانیستهای بزرگی چون تالستوی، گُورکی و کاراِلنکا قرار گرفت.
• زندگی واسیلی اثر دیگری از لیانید آندرییف، نویسنده و نمایشنامهنویس روسی است. این کتاب داستان شخصی به نام واسیلی است که شخصیتی پیچیده و چندوجهی دارد و در این کتاب نویسنده به سفر زندگی او پرداخته است.
• خندهٔ سرخ اثر دیگری از لیانید آندرییف نمایشنامهنویس، رماننویس و داستاننویس روسی است. این کتاب یک تکگویی پُر تبوتاب و تکهتکه از یک افسر روسی است که از قساوت قلب انسانها در جنگ به وحشت میافتد و در نهایت کارش به جنون کشیده میشود. لیانید این رمان را در دورهٔ نامشخصی پس از شکست مفتضحانهٔ روسیه از ژاپنیها نوشت.
• یادداشتهای شیطان رمانی دیگر از لیانید آندرییف نویسندهٔ روسی است. او در این کتاب در واقع با روبهرو کردن شیطان با زشتیها و پلیدیهای جامعه و بشر به محکوم کردن انسان پرداخته است. چطور ممکن است دنیا حتی از شیطان هم فاسدتر باشد؟ نویسنده در این کتاب مرزهای افکار را جابهجا کرده و باعث میشود خواننده با پلیدیهایی روبهرو شود که در حالت عادی حتی نمیداند روی زمین وجود دارد.
• کتاب دیار اجدادی اثر فرناندو آرامبورو نویسندهٔ اسپانیایی است. این کتاب داستان دو خانواده در شهری کوچک است که به واسطهٔ خشونت گروه تروریستی اِتا و ایدئولوژیهای متضاد با یکدیگر درگیر میشوند و دوستی عمیقشان تبدیل به کینهای خونین میشود.
لیانید آندرییف با نام کامل لئونید نیکولایویچ آندرییف در سال 1871 به دنیا آمد و در سال 1919 از دنیا رفت. او نمایشنامهنویس، رماننویس و داستاننویس روسی بود که به عنوان پدر اکسپرسیونیسم در ادبیات روسیه شناخته میشود. آندرییف در یک خانوادۀ متوسط روسی به دنیا آمد. او در مدرسه ژیمناستیک کار میکرد و در درسهایش بسیار ضعیف بود و حتی یک سال تمام به عنوان بدترین دانشآموز مدرسه شناخته میشد. پدرش را وقتی از دست داد که دانشجو بود و در مسکو به تحصیل در رشتۀ حقوق میپرداخت. او آنقدر بیپول بود که مجبور شد برای کمی پول کت و شلوارش را بفروشد. همان زمان وقتی که بسیار گرسنه بود اولین داستانش را نوشت. هیچکس حاضر نشد اولین داستانش را به چاپ برساند. در سال 1894 آندرییف دست به خودکشی زد که خوشبختانه نافرجام بود. در نتیجۀ این تلاش ناموفق، مقامات او را مجبور به توبه کردند و او بهخاطر فشار حوادث دچار بیماری قلبی شد. در این مدت دو داستان دیگر نوشت که باز هم موفق نشد آنها را به چاپ برساند و شروع به نقاشیکشیدن و فروختن پرترههایش کرد.
پس از فارغالتحصیلی آندرییف پلیس دادگاه مسکو شد و در همین دوران شعر میسرود اما هیچکدام از ناشران حاضر به انتشار آثار او نشدند. در سال 1898 اولین داستان کوتاهش در یک روزنامه منتشر شد. نظر ماکسیم گورکی به این داستان جلب شد و به او توصیه کرد بر خلق آثار ادبی تمرکز کند. او دست از شغلش کشید و به نویسندگی مشغول شد و خودش را کاملاً وقف ادبیات کرد. اولین داستان کوتاهش در سال 1901 منتشر شد و به سرعت به فروش چهار میلیون نسخه رسید و او را به یک چهرۀ ادبی مشهور تبدیل کرد. او یکی از با استعدادترین و پرکارترین هنرمندان عصر نقره بود. آندرییف هم در بحرانهای اجتماعی و هم انقلابهای روسیه حضور داشت و در مسیر ایدهها و جریانات اجتماعی و ادبی مختلف روسیه قرار میگرفت. او تحولی در تمام مکاتب ادبی ایجاد کرد و همواره به دنبال یافتن پاسخ برای پرسشهای بیشمار زندگی مثل سرنوشت، عشق، امید، زندگی، مرگ و غیره بود. از جمله آثار آندرییف میتوان به زندگی انسان و فرمانروای گرسنگان، یادداشتهای اینجانب و پرتگاه اشاره کرد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
ممنونم از تخفیف های خوب که از قیمت پشت جلد به صرفه تر در اومده و بار سنگینی از رو دوش با برداشتین . ممنونم از سی بوک
چقدرگرون تقریباهرصفحه دوهزار تومان تصمیم داشتم آثارآندری یف بخونم ولی کتابهاش خیلی گرون هستن
260 صفحه است، 255 تومان، چطور حساب کردید شد صفحه ای دوهزار تومان آن هم کتاب به این زیبایی و لوکسی.