نیروی آرام (شوچنکو)

انتشارات گلگشت منتشر کرد:
برایدا گفت: « آندری عزیز، میلان دنبالته. خوشحالیم که با لوبانوفسکی در دیناموکیف کار کردی، او را می شناسیم و خودش و روش هایش را تحسین می کنیم . چشم ازت برنمی داریم. آها، برات یه هدیه هم آوردم» و همانطور که حرف می زد یک پیراهن از کیفش بیرون آورد. مثل در آوردن خرگوش از کلاه بود. یک جادو. چیزی غیر منتظره. قرمز و مشکی. راه راه. شیک، مثل خود کسی که او را تا آنجا آورده بود. از ایتالیا. برای من. مثل گران بهاترین جواهرات می درخشید. پشت شانه ها، نوشتهای طلایی نقش بسته بود شوچنکو نام من زیرش، شماره 10. پیراهن من بود. پیراهن میلان من. یک کارت تقدیم گم شده هم بود که مستقیما به طور شفاهی با صدای برایدا به من داده شد.
«آندری تو با این پیراهن برنده توپ طلا خواهی شد»
همه از خنده منفجر شدند. من لبخند زدم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک