30بوک
کتاب عمومی
فلسفه
عمومی
مهیای رقصی در برف

مهیای رقصی در برف (خرد و حکمت زندگی)(18) (پالتویی)

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
1346

علاقه مندان به این کتاب
23

می‌خواهند کتاب را بخوانند
2

کسانی که پیشنهاد می کنند
6

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب مهیای رقصی در برف

انتشارات گمان منتشر کرد:
گفت: “آماده‌ای؟ پس خداحافظی‌هایت را بکن.”
طوری لباس پوشیده بودم که انگار می‌خواستم بروم مجلس رقص دامن صاف سیاهی که تا سر زانوهایم بود، با بلوز زیبای قرمزی که کلی دکمه‌ی کوچک داشت و کفش‌ پاشنه‌بلند. دو پلیس همراهی‌ام کردند و سایرین، طبق دستورات فرمانده، در آپارتمان ماندند تا آنجا را بگردند. هنگام پایین‌آمدن از پله‌ها دستم را به نرده گرفتم و یکی از پلیس‌ها جوری به من نزدیک شد که خودم را چسباندم به دیوار. احساس کردم یکی از جاسوسان فیلم‌های کارآگاهی هستم که دارند می‌برندش؛ موقعیت خیلی دراماتیکی بود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتابِ مهیای رقصی در برف اثر مانیکا زگوستووا

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتاب مهیای رقصی در برف از سایت آمازون امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.

جوایزی که کتابِ مهیای رقصی در برف از آن خود کرده است:

• بهترین کتاب ترجمه‌شدهٔ سال 2020 به انتخابِ World Literature Today

معرفی کتابِ مهیای رقصی در برف:

مهیای رقصی در برف: روایت زنان از دلِ زندان‌های گولاگ با عنوان اصلی Dressed for a Dance in the Snow اثر مانیکا زگوستووا نویسندهٔ اهل پراگ است. این کتاب اولین بار در سال 2020 منتشر شد و هجدمین کتاب از مجموعهٔ «خرد و حکمت زندگی» از نشر گمان محسوب می‌شود. مهیای رقصی در برف روایتی تکان‌دهنده و الهام‌بخش از رنج و تاب‌آوری زنان در اردوگاه‌های کار اجباری استالین معروف به گولاگ است. در واقع نویسنده پای حرف‌های زنان زندانی در گولاگ‌ها نشسته است، خانم زگوستووا نه تنها به شرح سختی‌های اردوگاه می‌‌پردازد، بلکه نشان می‌دهد که چطور قدرت زیبایی در مواجهه با ناملایمات زندگی به کار می‌آید.

واکنش‌های جهانی به کتابِ مهیای رقصی در برف:

«برخورد زگوستووا با زنان مسن در مسکو، ورشو، پاریس و لندن گواهی بر سادیسم، فریب و خودسری نهادینه شده در شوروی است... جالب است که بسیاری از زنان در این کتاب ترجیح داده‌اند کمتر از خود و بیشتر از دیگر زندانیان صحبت کنند. تقریباً می‌توانید در این کتاب حس کنید که دوستی و عشق و اشعار از صمیم قلب چطور به زنده‌مان فرهنگ روسی و مردم کمک کردند.» - تایمز 

«زنی برای توصیف مناظر باشکوه سیبری در اطراف خود و در آن زمانۀ طاقت‌فرسا یک دفتر خاطرات مخفی داشته. مردی ویولن خود را به جای کتش با خود به تبعید می‌برد. زندانیان در حین کار در این معدنِ وحشتناک برای یکدیگر داستان و افسانه تعریف می‌کنند. مانیکا زگوستووا با نوشتن این کتاب، یک هدیهٔ عالی به بشریت داده است و صدای زندانیان را به گوش دنیا رسانده. در این کتاب می‌توانید روزهای تکان‌دهنده و سیاه‌ترین سال‌های تاریخ شوروی را از زبان شاهدان بشنوید و در عین‌حال به قدرت انسانیت، هنر و زیبایی پی ببرید.» - اولگا گروشین، نویسنده

«چه زنان خارق‌العاده و چه داستان‌های فوق‌العاده‌ای در این کتاب فراموش‌نشدنی گردآوری شده است. مانیکا زگستووا تجربیات دردناک بازماندگان روسی از گولاگ را برای ما در کتاب مهیای رقصی در برف روایت کرده است و تاریخ در این صفحات زنده شده است.» -کلر مسود، نویسنده

چرا باید کتابِ مهیای رقصی در برف را بخوانیم؟

مانیکا زگوستووا برای نوشتنِ این کتاب، کتاب‌‌های غیرداستانیِ زیادی دربارهٔ گولاگ خوانده است و در کتابِ حاضر با روایت خاطرات نُه زنِ باهوش، بااحساس و قوی شما را با زندگی زنان در گولاگ‌ها آشنا می‌کند. این زنان از زندگیِ خودشان و دوستانشان می‌گویند، زندگی‌هایی سرشار از حادثه و تجربه. از روایت‌های این زنان در می‌یابید که آدمیزاد به‌طرز عجیب‌وغریبی می‌تواند استقامت به خرج دهد و هیچ موقعیت سهمناکی نیست که نتوان از آن جانِ سالم به‌در بُرد.

جملات درخشانی از کتابِ مهیای رقصی در برف:

«زایارا وسیولایا. 14 سپتامبر 2008، در راه اولین مصاحبه‌ام با یکی از زنان گولاگ هستم و کاغذی در دست دارم که این نام رویش نوشته شده است. در ایستگاه مایاکوفسکایا، نزدیکِ محل سکونتم در مرکز شهر مسکو، سوار مترو می‌شوم. در حومه‌ی مسکو، چیزی به ایستگاه آخر نمانده که از قطار پیاده می‌شوم. از مترو که خارج می‌شوم احساس می‌کنم در کشور دیگری هستم که هیچ ربطی به مرکز شهر مسکو ندارد. دورتادورم پر است از سردرهای پرنورِ مغازه‌ها و سینماها، و دکه‌ّایی که میوه با غذای جمهوری‌های آسیاییِ روسیه را می‌فروشند. در خیابانی عریض هستم که در دوره‌ی خروشچف ساخته شده، انگار پرت شده باشم به خاورِ دورِ روسیه در سال‌های حکومت کمونیستی. برگ‌های درختان کم‌کم دارند رنگ عوض می‌کنند و تک‌وتوک در هوا تاب می‌خورند. نیمه‌ی سپتامبر است و به‌ناچار کاپشنی خیلی گرم با یقه‌ی خز پوشیده‌ام، یا شلوار جین زمستانی و چکمه‌های بلند. از مردی که از روبه‌رو می‌آید سؤال می‌کنم که آیا دارم مسیر را درست می‌روم یا نه. راه را نشانم می‌دهد. نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم و پیش از خداحافظی از او می‌پرسم که آیا عادی است در نیمه‌ی سپتامبر هوا این‌قدر سرد باشد.»

تحلیلی بر کتابِ مهیای رقصی در برف:

واژهٔ گولاگ مخفف روسی آژانس دولتی شوروی است که بر شبکهٔ گستردهٔ اردوگاه‌های کار اجباری نظارت می‌کرد. این اردوگاه‌ها در نواحی دور افتاده اتحاد جماهیر شوروی و مناطق سردسیر و یخبندان سیبری بنا شده بود و محکومین سیاسی در دورهٔ حکومت استالین و همچنین برخی محکومین عادی  در این اردوگاه‌‌ها زندانی می‌شدند. در واقع به باور بسیاری از نهادهای حقوق‌بشری و تاریخ‌نگاران استالین بی‌سروصدا «هولوکاست دیگری» در روسیه رقم زد، در طول بیست و چهار سال حکومت او به عنوان رهبر شوروی صدها هزار نفر کشته، ناپدید و زندانی شدند، در واقع به نظر می‌رسد جان‌باختگان حاکمیت کمونیسم بسیار بیش از دوران هیتلر بوده است. مانیکا زگوستووا یکی از نویسندگانی است که همیشه در آثارش به موضوع زنان در حکومت‌های تمامیت‌خواه می‌پردازد. او در سال 2008 به مسکو سفر کرد و آن‌جا از طریق دوستِ نویسنده‌اش به گردهمایی زندانیان سابقِ اردوگاه‌‌های کارِ اجباری گولاک رفت. او در تصوراتش گمان می‌کرد این زندانیان سابق مانند سایه‌هایی بی‌روح باشند اما زمانی که آن‌ها را از نزدیک دید متوجه شد با وجود پیری و فقر، سرزنده به‌نظر می‌رسند و با خود فکر کرد این زنان چطور در آن شرایط وحشتناک تاب آورده‌اند؟ بنابراین تصمیم گرفت با برخی از بازماندگان گولاگ مصاحبه کند و آن‌ مصاحبه‌ها را در کتابِ مهیای رقصی در برف منتشر کرد.

در کتابِ مهیای رقصی در برف چه می‌خوانیم؟

در جایی که انتظار می‌رود پُر از ناامیدی و فلاکت باشد، زوگستووا داستان‌هایی از عشق، هنر و دوستی را کشف کرد که در زمان‌های سختی به دادِ بسیاری از مردم رسیدند. او در این کتاب نشان می‌دهد که چطور زنان و مردانِ زندانی در سراسر جماهیر شوروی هزاران بیت را سروده و حفظ کرده‌اند. یکی از این بازماندگان به نامِ گالیا سانووا که در گولاگ به دنیا آمده است، به یاد می‌آورد که داستان شنل قرمزی را از روی یک نسخهٔ دست‌ نویس خوانده است. زندانی دیگری به نام ایرینا املیانوا اشعاری را به یک مرد زندانی می‌دهد که عاشقش شده بود. این زنانِ روسِ تبعیدی به دوستی و شعر پناه برده بودند و بدین ترتیب بود که هنر، هوای انسانیت را به روزگار وحشی بخشید

اگر از خواندن کتابِ مهیای رقصی در برف لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• جلد اول و دوم مجمع‌الجزایر گولاگ اثر الکساندر سولژنیتسین نویسندهٔ شهیر روسی و منتقد اتحاد جماهیر شوروی است. سولژنیتسین که به‌خاطر انتقاد به ژوزف استالین در نامه‌ای به گولاگ افتاد، در این کتاب از خاطرات خودش و دیگر زندانیانِ گولاگ می‌گوید. این کتاب اثری تحقیقاتی - تاریخی و روایت  خاطرات زندگی در سیستم اردوگاه‌های کار اجباری و درواقع یک کیفرخواست وحشتناک از یک رژیم است. 

• مجمع الجزایر گولاگ جلد سوم سند روشن و محکمی از جنایات استالین و رژیم شوروی است. سولژنیتسین به پرده برداشتن از جنایات رژیم شوروی ادامه داد و در جلد سوم  مجموعهٔ مجمع‌الجزایر گولاگ از فرارها، اعتصاب‌ها، شورش‌ها و عصیان‌های زندانیان در اردوگاه‌های کار اجباری گفت و در این کتاب به این سؤال پاسخ می‌دهد که آیا مرگ استالین پایان عمر گولاگ بود یا خیر.

• فرار از اردوگاه 14 اثر بلین هاردن روزنامه‌نگار و نویسندهٔ آمریکایی است. می‌گویند اردوگاه‌های زندانیان سیاسی کرهٔ شمالی دوبرابر گولاگ‌های استالین و دوازده برابرِ اردوگاه‌های نازی‌ها عمر دارند و هیچ‌کسی تابه‌حال از آن‌ها فرار نکرده است؛ هیچ‌کس به جز شین دونگ هیوک که بلین هاردن در این کتاب روایت هولناک او از زندگی و فرار از کرهٔ‌ شمالی را روایت کرده است.

دربارۀ مانیکا زگوستووا: نویسنده و مترجم

مهیای رقصی در برف

مانیکا زگوستووا سال 1957 در پراگ به‌دنیا آمد. در سال 1968 که جنبش آزادی‌خواه معروف به «بهار پراگ» با تانک‌‌های شوروی سرکوب شدند، مقامات شوروی پدرش را که زبان‌شناسی برجسته بود به دلیل شرکت در اعتراضات تحت فشار قرار دادند. بنابراین پدر و مادر او از کشورشان فرار کردند و در ایالات متحده ساکن شدند. در دوران دانشجویی‌اش بیش از هر حوزه‌ای به زبان، ادبیات و فرهنگ روسی و همچنین تاریخ فرهنگِ اروپای شرقی علاقه‌مند شد و به تحقیق دربارهٔ جنبش‌های دگراندیش در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و کشورهای اقماری‌اش پرداخت. مدرکش را در رشتهٔ ادبیات تطبیقی از دانشگاه ایلینویز و شیکاگو اخذ کرد و سپس به تدریس زبان روسی در دانشگاه آمریکایی مشغول شد. پس از مدتی به بارسلونا نقل‌مکان کرد و به ترجمهٔ آثار ادبیات روس و چک به زبان اسپانیایی و کاتالانی پرداخت و آثار نویسندگانی همچون واتسلاف هاول، میلان کوندرا، بهومیل هرابال و بسیاری از نویسندگان مهم قرن بیستم را به زبان اسپانیایی ترجمه کرد. او در رمان‌هایش همیشه به‌نوعی به موضوع زنان در حکومت‌های تمامیت‌خواه می‌پردازد و طی سال‌ها برندهٔ جوایز زیادی شد و آثارش به ده‌ها زبان زندهٔ دنیا ترجمه شدند.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (7)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • سید مجتبی پژمان
    • 0

    آدم تا زمانی جوان است که برای آینده نقشه میکشد و آینده رازی است که او را جذب میکند و در عین حال میترساند. وقتی دیگر این چنین نباشد آدم پیر میشود

  • تصویر کاربر

    • سید مجتبی پژمان
    • 0

    بدون فکر کردن با صدای بلند نام استالینگراد را بدون تلفظ ”ر“ بگویم. طبق خواسته اش عمل کردم و شد استالین گاد ، یعنی ”استالین گه است.“ از مهدکودک مادرم را خواستند و خیلی جدی سرزنشش کردند. بعدش شدیداً مجازاتم کرد.

  • تصویر کاربر

    • سید مجتبی پژمان
    • 0

    در شوروی روستاییان نمادهای مذهبیشان را در چمدانهایی زیر تخت پنهان میکردند و میترسیدند بازشان کنند مبادا فرزندانشان آنها را ببینند و لوشان بدهند. آن روزها لو دادن والدین رفتار پسندیده ای به شمار میآمد خودداری از این کار خودش دلیلی برای مجازات شدن بود

  • 1
  • 2
  • 3
عیدی