نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات میلکان منتشر کرد:
راهنما و بیانیهی یک درونگرا برای همهی آنهایی که کمحرفاند و برای آنهایی که کمحرفها را دوست دارند. در زندگیام آن روز آخرینبار نبود که سکوتم کسی را گیج و ناامید میکرد. بیشتر عمرم حسِ جداییِ دنیای درونم و دنیای بیرون را با خودم یدک کشیدهام. آیا شما هم همیشه حس متفاوتبودن داشتهاید؟ در مدرسه ساکت بودهاید؟ آیا مردم از شما میپرسیدند: «چرا بیشتر حرف نمیزنی؟» آیا هنوز هم این سؤال را ازتان میپرسند؟ اگر اینطور باشد، شما هم مثل من درونگرایید و لابد رازهایی درونتان دارید. اندیشههایی دارید که لغتی برای بیانشان نمییابید و ایدههای بزرگی که هیچکسِ دیگری نمیبیندشان. شاید رازتان این باشد که حتی وقتی دیگران اطرافتان هستند احساس تنهایی میکنید. شاید کارهای خاصی انجام میدهید و به شیوهی خاصی رفتار میکنید، چون به گمانتان باید اینطور باشید. شاید قلبتان انتظار فردی را میکشد که خودِ واقعی شما را ببیند و بداند بهراستی در سرتان چه میگذرد. این کتاب دربارهی رازهاست؛ دربارهی اینکه درونگرایان چگونهاند. (از متن کتاب)
بهنمایندگی از همهی آنهایی که مدتهای مدیدی است بهخوبی درک نشدهاند، طرد یا نادیده گرفته شدهاند، جن گرانمنِ درونگرا، دفاعیهای دلسوزانه آماده کرده تا قدم به دنیای اسرارآمیز درونگرایان بگذارید، زوایای عجیب اما جالب آنرا کشف کنید و به تحسیناش بپردازید.
این کتاب مناسب همهی ردههای سنی است و بر پایهی تحقیقات علمی، مصاحبههای مفصل با متخصصان، نقلقولهای درونگرایان و زندگی شخصی خودِ گرانمن، به سازوکار ذهن درونگرایان میپردازد و نشان میدهد چرا بیشتر آدمها، چه در خانه و چه در محل کار، نمیتوانند ارتباط مناسبی با درونگرایان برقرار کنند.
زندگیهای پنهان درونگرایان بیانیهای نیروبخش است که باورهای غلط را میزداید و حقایق را آشکار میکند. بهکمک مطالب این کتاب درونگرایان میتوانند بهجای جنگیدن با طبیعتِ خود با آن همراه شوند و به جایگاه درست خود در جامعه دست پیدا کنند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتابِ زندگیهای پنهانِ درونگرایان از سایت گودریدز امتیاز 3.8 از 5 را دریافت کرده است.
کتابِ زندگیهای پنهانِ درونگرایان از سایت آمازون امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.
کتابِ زندگیهای پنهانِ درونگرایان اثر جن گرانمن روزنامهنگار و معلم است که زمانی کشف کرد یک درونگرا است. او با مطالعه و تحقیقات مختلف متوجهٔ دنیای پنهان درون خود و تمام درونگراها شد و در این کتاب راهنما آن دنیای پنهان را برای همه فاش کرده است. مهمترین نکتهای که جن گرانمن سعی دارد در این کتاب مطرح کند این است که شما بهعنوان یک درونگرا ایرادی ندارید و اشکالی ندارد که جمعهشب بهجای رفتن به مهمانی در خانه بمانید. درونگرانبودن پدیدهای کاملاً عادی و طبیعی است.
«جن گرانمن یکی از حساسترین و متفکرترین نویسندگانِ درونگرای امروزی است... کتابِ زندگیهای پنهان درونگرایان تجربیاتی از زندگی او است که با درونگرایان به اشتراک گذاشته است و به ما کمک میکند تا طبیعت آرام خود را در دنیایی بسیار پرسروصدا در آغوش بگیریم.» - سوزان کین، نویسندهٔ کتاب قدرت سکوت
«درونگراها عاشق رمزوراز هستند، و در این کتاب جن گرانمن ما را به دنیای غنی از رازها میبرد، رازهایی در مورد آنچه درونگراها فکر میکنند، آرزو میکنند و یا احساس میکنند. او در این کتاب نشان میدهد مغز درونگرایان چطور کار میکند و چگونه عشق و کار را هدایت میکنند.» - لوری هلگو، نویسندهٔ کتاب قدرت درونگرایی
«خواندن کتابِ زندگیهای پنهان درونگرایان مانند نشستن با دوستی است که متوجهٔ انگهایی که به شما به عنوان یک درونگرا میزنند، میشود. او از شما که درونگرا هستید پشتیبانی میکند و به شما نشان میدهد چطور در این دنیای پرسروصدا به پیش بروید.» - نانسی آنکوویتز، نویسندهٔ کتاب خودابرازی درونگرایان
بهنظرتان شما درونگرا هستید، میانگرا یا برونگرا؟ آیا همیشه حس متفاوتبودن داشتهاید؟ در مدرسه ساکت بودید؟ آیا مردم دائماً از شما میپرسند چرا بیشتر حرف نمیزنید؟ اگر اینطور است باید بهتان بگوییم که شما یک درونگرا هستید و با خواندن کتابِ زندگیهای پنهان درونگرایان که یک درونگرا به نام جن گرانمن آن را نوشته است، میتوانید با ویژگیها و زندگی درونگرایی بیشتر آشنا شوید. حتی اگر برونگرا هستید این کتاب میتواند به شما کمک کند تا به راز زندگی درونگرایان پی ببرید و آنها را بهتر درک کنید.
«کلاس ششم که درس میخواندم، آنقدر خوشاقبال بودم که گروه بزرگی از دختران اطرافم بودند که میشد دوست مادامالعمر شوند. شب را در خانههای همدیگر میخوابیدیم و در تاریکی با هم راز دل نجوا میکردیم. پسری را که خانهاش در آن حوالی بود و دوستانش را میپاییدیم و به اینکه از چه کسی خوشمان میآید ریزریز میخندیدیم. از رؤیاهایمان دربارهٔ آینده دفترها پر کردیم. حتی به هم قول دادیم بزرگ هم که شدیم هر سال چهارم جولای بالای تپهای نزدیک دبیرستانمان جمع شویم تا همیشه جایی در زندگی همدیگر داشته باشیم. هر کس که نظری به ما میانداخت خیال میکرد من هم یکی مثل باقی دخترها هستم. تقریباً هر کاری را با هم انجام میدادیم. مردم حتی میگفتند میخورَد خواهر باشیم. اما من در عمق وجودم حس میکردم فرق دارم. شبیه آنها نبودم. طور دیگری بودم. زمانی که آنها مجلهٔ سوِنتین میخواندند و راجع به افراد مشهور گپ میزدند، من ساکت گوشهای مینشستم و فکر میکردم آیا در سیارات دیگر حیات وجود دارد. وقتی آنها خیالشان راحت میشد که یک سال تحصیلی دیگر به پایان رسیده و تعطیلات تابستان شروع شده است، من در بحران وجودیِ عمیقی فرو میرفتم که بزرگتر شدهام. وقتی آنها میخواستند کل شب و روز بعد و پس از آن هم با همدیگر وقت بگذرانند، من سخت پی بهانهای میگشتم تا تنها باشم: «مامان، بهشون بگو من مریضم! یا اینکه میخوام برم کلیسا!» از بسیاری جهات جزئی، من غیرعادی بودم.»
«زمانی که باید طرح درسی ارائه میدادم، حس میکردم ناچارم دقیقاً چیزی را که میخواهم بگویم آنقدر تمرین کنم تا «عالی» شود. ازدواج هم کرده بودم. شوهرم (حالا دیگر شوهر سابقم) آدم بااعتمادبهنفس و سرزندهای بود که میتوانست با هر کسی صحبت کند. خانوادهٔ پرجمعیتش هم همینطور بودند. عاشق این بودند که در سروصدای بلند گروه بچهها، خواهر و برادرها و دوستان خانواده با هم وقت بگذرانند. اغلب به ما در آپارتمان کوچکمان سری میزدند؛ تازه وقتی راه افتاده بودند، به من خبر میدادند که دارند میآیند. ساعتها در اتاق نشیمن تنگِ هم جا میگرفتند و داستان تعریف میکردند، لطیفه میگفتند و با نکتهبینی حرفهای ونوس و سرینا ویلیامز اظهارنظرهای طعنهآمیزی ردوبدل میکردند. من بازهم گوشهای مینشستم و هرگز نمیدانستم چطور پابهپای این گفتوگوهای سریع پیش بروم یا چه بگویم. شب که میشد، اغلب میدیدم در مه مغزی کلافهکنندهای فرو رفتهام که شرکت در مکالمات را سختتر هم میکرد. بیشتر شبها چیزی که بهراستی میخواستم این بود که بهتنهایی کتاب بخوانم، بازی رایانهای کنم یا فقط با همسرم باشم. خودم را که با بستگان و هم کلاسیهای برونگرایم مقایسه میکردم، به نظر نمیآمد هیچگاه به پایشان برسم. افکار تحقیرآمیزم دوباره سراغم آمدند. چرا نمیتوانستم آسوده باشم و با جمع پیش بروم؟»
«تابهحال چنین اتفاقی برایتان رخ داده است؟ شما در مهمانی یا دورهمی هستید. اتاق پر از مهمان است، موسیقی پخش میشود، آنهم با صدای بلند. حسابی تلاش میکنید رفتاری دوستانه داشته باشید، گپ میزنید، هرچند ترجیح میدهید در خانه باشید و جدیدترین سریال محبوبتان در نتفلیکس را یکسره تماشا کنید. به نظر میرسد به همهٔ اطرافیانتان خوش میگذرد. بنابراین، شما هم لبخند میزنید و میخندید؛ دلتان نمیخواهد به چشم بیایید. اما بعد از مدتی اینهمه سروصدا و گپوگفت را تاب نمیآورید، برای همین به کاناپهای خالی در گوشهٔ خلوت اتاق میروید تا آنجا ساکت بنشینید و استراحتی کنید. از این گوشهٔ عقب همهچیز را تماشا میکنید. نوعی سرگرمی است که مشاهدهکنندهٔ ساکتی باشید. چیزهای جزئی را که قبلاً دقت نکرده بودید متوجه میشوید و ذهنتان همهٔ آن چیزها را تجزیهوتحلیل میکند. حالا که ساکت نشستهاید، حس میکنید انرژیتان برمیگردد. اگر درونگرایید، میدانید بعد چه اتفاقی میافتد. طولی نمیکشد که یکی میبیند شما تنها نشستهاید. این شخص معمولاً برونگراست. راحت کنارتان مینشیند و خلوت آرامتان را برهم میزند. بعد نوبت آن سؤال وحشتناک میرسد: «روبهراهی؟» مکث میکنید، مطمئن نیستید چگونه پاسخ دهید.»
شاید دنیایی که امروز انسانها ساختهاند، برای برونگرایان ساخته شده باشد اما درونگرایان سی تا پنجاه درصد جمعیت دنیا را تشکیل میدهند. شاید پدر، مادر، دوست، همسر یا فرد مهم دیگری از زندگیتان درونگرا باشند. درونگرایی درواقع نوعی خلقوخو است که با شخصیت فرق میکند؛ خلقوخو به ویژگیهای ذاتیتان اشاره دارد که دیدگاهتان را دربارهٔ دنیا شکل میدهد اما شخصیت بهمنزلهٔ الگویی از رفتار، افکار و عواطف است که فردیت شما را میسازد. شخصیت را میتوانید با سالها تلاش بسازید و یا تغییرش بدهید اما خلقوخو چیزی است که با آن متولد میشوید. اما فرق دنیای درونگرایان و برونگرایان چیست؟ آیا درونگرایی به معنای تنهایی است؟
آیا بخشی از شخصیت خودتان را پنهان میکنید؟ بخشی که هیچکس دیگری آن را نمیبیند؟ آیا دنیای درونی روشنی از افکار و احساسات دارید و حس میکنید با همسالان و عزیزان خود فرق دارید؟ همه به شما میگویند که بیشازحد ساکت، خجالتی، خستهکننده و ناخوشایند هستید؟ پس حتماً شما هم یک درونگرا هستید. جن گرانمن به نمایندگی از درونگرایان کتابِ زندگیهای پنهانِ درونگرایان را نوشته است تا زندگی مخفیِ درونگرایان را فاش کند و اخلاقهای خاص آنها را بررسی کند. او با کمک تحقیقات علمی، مصاحبههای مختلف با متخصصان و سایر افراد درونگرا و داستانهایی از زندگی شخصی خودش، افکار ذهنی درونگرایان را آشکار میکند و به مردم نشان میدهد که چطور طی سالیان تمام رفتارهای آنها را اشتباه متوجه شدهاند. او در این کتاب به سؤالات برونگرایان و درونگرایان پاسخ داده است، سؤالاتی مانند:
• وقتی درونگراها ساکت میشوند چه اتفاقی میافتد؟
• اگر عاشق یک درونگرا هستید برای شکوفاشدن رابطه باید چه کار کنید؟
• چگونه درونگراها میتوانند در شغل خود به رضایت برسند؟
• آیا واقعاً درونگراها حرفهای زیادی برای گفتن دارند؟
• چگونه افراد درونگرا میتوانند دنیای غنی درونی خود را بروز دهند؟
• آیا درونگراها میتوانند یک روز تمام در مهمانی باشند اما یک روز تمام هم در خانه بمانند؟
• چگونه افراد درونگرا میتوانند برای دفاع از نیازهای خود صحبت کنند؟
• مقدمه
• فصل اول: این برای همهٔ آدمهای ساکت است
• فصل دوم: علم درونگرایی
• فصل سوم: درونگرایان نسنجیدهاند (و سوءتفاهمهای دیگر)
• فصل چهارم: بله، «خماری درونگرا» واقعیت دارد
• فصل پنجم: درونگرایان غیراجتماعی نیستند، بهگونهٔ متفاوتی معاشرت میکنند
• فصل ششم: لطفاً فقط تنهایم بگذار
• فصل هفتم: بگذار با هم معذب باشیم
• فصل هشتم: بیا با هم ساکت باشیم؛ درونگرایانی که وارد رابطه شدهاند
• فصل نهم: برطرفکردن مشکل رابطهتان
• فصل دهم: بهراستی باید فردا دوباره آن را انجام دهم؟ درونگرایان و پیشه
• فصل یازدهم: برطرفکردن مشکل شغلتان
• فصل دوازدهم: درون دنیای پنهان درونگرایان
• فصل سیزدهم: بهجای جنگیدن، با درونگراییتان کنار بیایید
• منابع
• قدرت سکوت اثر سوزان کین نویسنده و مدرس آمریکایی است. او در این کتاب به شما نشان میدهد که چطور افراد درونگرا دنیا را تکان دادند و تحولاتی اساسی در جامعه بهوجود آوردند. او توضیح میدهد که چطور جامعه قدرت این افراد را دستکم گرفته است و چطور این موضوع به ضرر جوامع تمام شده است.
• درونگرا یا برونگرا اثر پیتر هالینز نویسنده، روانشناس و محقق آمریکایی است. اگر جهان را یک مهمانی تصور کنید، انگار درونگراها به دیوار تکیه دادهآند و برونگراها در مرکز آن هستند اما پیتر هالینز پردهٔ عجیب بین درونگراها و برونگراها را کنار میزند و به شما تفاوتها و شباهتهای این دو گروه را نشان میدهد.
• کتاب انعطافپذیری هیجانی اثر سوزان دیوید روانشناس و مربی مشهور است که بیش از دو دهه در زمینهٔ احساسات مختلف تحقیق کرده است. او در این کتاب رویکردی انقلابی و مبتنی بر علم را پیش گرفته تا به شما نشان بدهد چطور باید احساسات مختلف خود را بپذیرید و هیجانات خود را کنترل کنید تا در زندگی به موفقیت برسید.
جن گرانمن بزرگترین انجمن درونگرایان در جهان را اداره میکند. او در سال 2013 وبلاگی شخصی با عنوان «درونگرای گرامی» به راه انداخت تا در جامعهای که ظاهراً برای برونگرایان طراحی شده است، زندگی درونگرایانهاش را بازگو کند. مقالههای او دربارهٔ درونگرایان در انتشاراتی چون هافینگتن پست، ثاث کاتالوگ، انقلاب خاموش سوزان کین و مایتی چاپ شده است. او معلم و روزنامهنگار مجلات نیویورک تایمز، واشنگتن پست و بیبیسی است. از زمانی که پذیرفت یک درونگرا است کتابهای زیادی خواند و کتابهای زیادی در همین زمینه نوشت. او اکنون با پسرش در مینهسوتا زندگی میکند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.