نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر کولهپشتی منتشر کرد:
لایلا ریجفیلد در یک شهر زیبای دانشگاهی زندگی میکند. اما اوضاع آنطور که به نظر میرسد نیست. لایلا هم زنی که به نظر میرسد نیست. ماهها پیش دانشجویی ناپدید شده و حالا آرون شوهر لایلا نیز گم شده است. این پروندهها ابتدا تنها حوادثی ناگوار تلقی میشوند تا اینکه معلوم میشود دانشجوی گمشده در واقع سومین مورد از ناپدیدشدنهای توضیحناپذیر چند سال اخیر است. پلیس ناامیدانه در پی کشف ارتباطی میان این پروندههاست، البته اگر اصلا ارتباطی در کار باشد. اما روحش هم خبر ندارد که این تنها بخشی از حقیقت ماجراست...
در شهر ولوله میافتد و همه نگران وضعیت سلامتی دبیر محبوب دبیرستاناند؛ همه به جز همسرش، لایلا. او هم قطعاً به خاطر گمشدن شوهرش گیج شده، چون آخرین کسی است که جسد آرون را دیده، جسدی که حالا مفقود شده است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتابِ راز پروندهی ریجفیلد از سایت گودریدز امتیاز 3.9 از 5 را دریافت کرده است.
کتابِ راز پروندهی ریجفیلد از سایت آمازون امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.
رمانِ راز پروندهی ریجفیلد با عنوان اصلی Pretty Little Wife اولین رمانِ معمایی- جنایی هلناکای دیمون است. خوانندگان رمانهای جنایی و پلیسی او را با همین اسم مستعار یعنی داربی کین میشناسند، هر چند که او رمانهای عاشقانهاش را با اسم واقعیش یعنی هلناکای دیمون هم منتشر میکند. داربی کین این رمانِ معمایی را سال 2020 منتشر کرد. نویسنده در این رمان پرپیچ و خم تنها بهدنبالِ یافتن یک پرسش است: وقتی یک زن بفهمد با یک هیولا ازدواج کرده است، تا کجا پیش خواهد رفت؟ آیا خودش نیز تبدیل به یک هیولا خواهد شد؟
«من عاشقِ خواندن چنین کتابهای سرگرمکننده و هیجانانگیزی هستم. رمانِ راز پروندهی ریجفیلد را نمیتوانید زمین بگذارید.» - تیلور جنکینز رید، نویسنده
«راز پروندهی ریجفیلد رمانی هیجانانگیز و تعلیقی است و شما را وادار میکند تا صفحهٔ آخر آن به حدس زدن ادامه دهید. خواندن رمانهای داربی کین را به لیست کتابهایتان اضافه کنید!» - وندی کورسی، نویسنده
«من این کتاب را طی دو روز خواندم. رمانی که دقیقاً در سبک مورد علاقهٔ من نوشته شده است؛ یک رمانِ با حس تعلیق که با رویههای پلیس و حل پرونده درهم تنیده شده است.» - جولی کلارک، نویسنده
«نخستین رمانِ رازآلود کین، حسی پر از تعلیق دارد. او این رمان را با جزئیاتی ظریف و کشمکشهایی جذاب پیش برده است.» - بوکلیست
«رمانِ راز پروندهی ریجفیلد، رمانی جذاب و خیرهکننده است و کین شروع امیدوارکنندهای با این کتاب داشته است.» - پابلیشرز ویکلی
«رمان راز پروندهی ریجفیلد پیامدهای ترومایی ناشناخته است و نویسنده جرئت کرده به این مسئله بپردازد که آیا قاتل واقعی مجازات میشود یا خیر. رمان پایانی غافلگیرکننده دارد و نویسنده به شما نشان میدهد که واقعاً هیچ تضمینی برای خوشبختی وجود ندارد. » - بوکپیج
اگر به رمانهای هیجانی و معمایی علاقه دارید حتماً این رمان را بخوانید. این رمان تا لحظهٔ آخر ذهن شما را درگیر نگه خواهد داشت و پایان آن شما را غافلگیر میکند.
«پیش از این متوجه نشانهها نشده بود. شاید هم بیآنکه درست متوجه باشد نادیدهشان گرفته بود. حالا اما دیگر نمیتوانست آنها را نبیند. در همانحال که اتاقخوابشان را بههم میریخت، جوشش آدرنالین را در وجودش احساس میکرد. زیر سبد رختچرکها زد و محتوایش را به اطراف پرتاب کرد. تخت را هل داد و قبل از آنکه ملحفه را کنار بزند و زیرش را ببیند، با ساق پا لگدی به پایهٔ فلزی تخت زد. درد تا مغز استخوانش پیچیده بود، اما روی زانو خودش را تا سمت دیگر اتاق کشاند. حتی پشت آن پردههای ضخیم و سنگین را هم چک کرد که به اصرار او نصب کرده بودند تا نور صبح اذیتش نکند. تمام نفرت و انزجاری که سالها در خودش پنهان کرده بود تا مبادا آرامش شکنندهٔ میانشان خدشه بردارد، ناگهان در وجودش منفجر شد. موجی از گرمای سوزان در وجودش دوید و سر راهش هر خاطرهٔ خوبی را پاک کرد. پردههای ضخیم مسخره. هفتهها گشته بود تا بتواند ترکیب رنگ مناسب و زیر پردهٔ تیرهای را که او به آن گیر داده بود پیدا کند. مهم نبود که زن دلش میخواست صبحها نور به اتاقش سرریز شود و آن پارچههای ضخیم تاریکی خفهکنندهای در اتاق ایجاد کرده کرده بودند. فقط قوانین او و نیازهای او.»
«یک ساعت از آن آشوب اولیه گذشته بود. توانسته بود از حالت درازکش به نشسته دربیاید، اما بیشتر از آن نه. به لبهٔ تخت که زیر انبوه لباسها بود تکیه داده بود. لباسهای تمیز و کثیف قاطی شده بودند. در جستوجوی هر چیز پنهانی تمام کشوها را بیرون کشیده و جینها و سویشرتها را بیهوا به اطراف پرتاب کرده بود. افکار پراکنده یکباره به مغزش هجوم میآوردند و بعد به همان سرعت پاک میشدند. نمیتوانست دربارهٔ چیزی که یافته بود فکر، نظر یا توضیحی داشته باشد. هیچکدامشان با قصههایی که او بافته بود همخوانی نداشتند و منطقی بهنظر نمیرسیدند؛ حتی یکی از آنها. حقیقت در حال بمباران مغزش بود، اما او آن را پس میزد. هر بار که سعی میکرد تکهها را کنار هم بگذارد و معما را حل کند، چیزی در درونش از کار میافتاد. چه چیز معمولی و پیشپاافتادهای او را به اینجا، به این بنبست کشانده بود! یک لباس. دنبال تیشرتی گشته بود که او بابت آن سرزنشش کرده و گفته بود موقع شستن لباسها گم شده. چیزی که محال بود اتفاق بیفتد.»
«جینی نیمساعت پیش زنگ زده و گفته بود که از دفترش بیرون زده و بهزودی آنجا خواهد بود. بالاخره سروکلهاش با مردی جوانتر پیدا شد. مرد هم یونیفرمی به تن نداشت. فقط شلوار تیره و پیراهن سفید. وقتی که از لایلا پرسیده بود توالت کجاست، لایلا او را به انتهای راهرو هدایت کرده و گفته بود که هر کاری لازم است انجام بدهد. چیزی برای پنهان کردن نداشت. دلیلی هم نبود که وانمود کند چیز پنهانی دارد. جینی که سرانگشتش را روی لبهٔ طاقچهٔ بالای شومینه میکشید، گفت: «خونهٔ بزرگیه. بچه ندارید؟» در مقابل قاب عکسی که روی طاقچه بود قدری مکث کرد. لایلا در عکس بین آرون و جرد ایستاده بود. کمی بیشتر از یک سال از زمان گرفتن عکس میگذشت و یکی از معدود مواقعی بود که هر سه آنها واقعاً شاد بهنظر میرسیدند. عکس تنها چند دقیقه قبل از اینکه سوار بر قایق وارد دریاچهٔ کاگویا شوند گرفته شده بود. آسمان آبی درخشان بود و تابش خورشید اواخر تابستان انگار آنها را برنزه و شاداب کرده بود. «نه.» بچهدار شدن یا نشدن تنها تصمیمی بود که او و آرون باهم گرفته بودند.»
شخصیت اصلی و قهرمانِ دمدمیمزاج و منحصربهفرد رمانِ راز پروندهی ریجفیلد، زنی به نام لایلا است که در شهر کوچکی زندگی میکند. او پیش از این وکیل بوده و اکنون در کار مشاور املاک است. او خوشپوش و خوشحال است و ظاهراً با همسرش، معلمی جذاب به نام آرون زندگی شادی دارد. اما همه چیز آنطور که بهنظر میرسد نیست! روزی که لایلا متوجهٔ خیانت همسرش میشود، او را میکشد و جسدش را طی شب در ماشینش در دبیرستان ایتاکا، یعنی جایی که او تدریس میکند رها میکند و صحنه را طوری بازسازی میکند که انگار همسرش خودکشی کرده است. اما زمانی که جسد همسرش پیدا نمیشود همه چیز تغییر میکند. آیا آرون زنده مانده و آیا برای انتقام برمیگردد؟ یا اینکه شخص دیگری جسد آرون را پیدا کرده و قصد دارد بدون اطلاع از چیزی عدالت را اجرا کند؟
• کتاب فهرست مهمانان اثر لوسی فولی نویسندۀ بریتانیایی است. وقایع رمان در یک جزیرۀ دورافتاده در ایرلند رخ میدهد و داستان دربارۀ یک زوج معروف به نام جولز و ویل است که قصد دارند مراسم ازدواجشان را در این جزیره برگزار کنند اما در میان عروسی برق قطع میشود و وقتی دوباره وصل میشود یکی از مهمانان مُرده است و عروسی تبدیل به صحنۀ جنایت میشود.
• کتاب زوج همسایه اثر شری لاپنا و اولین رمان این نویسنده است که توانست خیلی سریع به موفقیت برسد. داستان این کتاب حول محور زوج به نامهای آنه و مارکو میچرخد که پس از کنسل شدن پرستار بچه، تصمیم میگیرند نوزاد شش ماههشان را در خانه تنها بگذارند و در مهمانی شام خانۀ همسایه شرکت کنند. آنها هر نیم ساعت به نوزاد سر میزنند اما زمانی که ساعت یک نیمهشب به خانه برمیگردند نوزاد گم شده است.
• کتاب چیزهای تیز اثر گیلیان فلین داستان زندگی کمیل پریکر است. روزنامهنگار جوانی که بعد از مرگ خواهرش بسیار زجر کشیده و حالا مجبور است برای تهیۀ گزارشی از قتل به شهر زادگاهش برگردد و به سراغ مادر و خواهر ناتنی 13 سالهاش برود. مادر کمیل زنی سختگیر است که به ندرت احساسی از خود بروز میدهد و با بچههایش مانند عروسک رفتار میکند. کمیل سعی میکند به حقیقت پشت پروندههای قتل برسد و حقیقتی باورنکردنی را مییابد.
• کتاب سایهها اثر جدیدی از الکس نورث نویسندۀ کتاب پرفروش «نجواگر» است. این کتاب داستان چند پسر نوجوان است که دست به قتلی آیینی و وحشتناک میزنند. حالا سالها از آن ماجرا گذشته و پل آدامز که به نوعی با این قتل ارتباط داشته است مجبور میشود دوباره به زادگاهاش برگردد و متوجه میشود که قتلی به همان شیوه در نزدیکی محل زندگیاش رخ داده است.
• کتاب هیچوقت دروغ نگو اثر فریدا مک فادن متخصص اعصاب و روان است. او که پیش از این نیز رمانهای روانشناختی جذابی نوشته بود، این بار شما را به دلِ عمارتی میان طوفان میکشاند. داستان کتاب در مورد زوجی به نام تریشیا و ایتن است که تازه ازدواج کردهاند و به دیدن عمارتی میروند که آدرین هیل روانشناس معروف چهار سال پیش در آن زندگی میکرده و بعد به طرز مرموزی ناپدید میشود. طوفان این زوج را در عمارت گیر میاندازد و تریشیا کمکم به رازهای مخوف این روانشناس پی میبرد.
هلنکای دیمون با نام مستعارِ داربی کین اولین رمان معمایی خود را منتشر کرده است. او پیش از اینکه نویسنده شود وکیل بود و پیش از این نیز رمانهای عاشقانه مینوشت. اولین رمان این نویسنده با نام راز پروندهی ریجفیلد پرفروشترین کتاب بینالمللی شد و نشریاتی مانند نیویورک پست، هافینگتون پست، استایل و پاپشوگر خواندن آن را توصیه کردند. داربی اصالتاً اهل پنسیلوانیا است و اکنون در کالیفرنیا زندگی میکند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.