30بوک
کتاب عمومی
ادبیات
رمان خارجی
خاطرات دختر اوكراینی

خاطرات دختر اوكراینی

(0)

1,600,000ریال

1,440,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
183

علاقه مندان به این کتاب
2

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب خاطرات دختر اوكراینی

انتشارات هوما منتشر کرد:
و ناگهان جنگ...
بیست و چهارم فوریه 2022 برای مردم بسیاری از کشورها یک روز عادی بود. اما برای مردم اوکراین این گونه نبود این روز خاص و رعب انگیز تا ابد از یاد و خاطر یوا و دیگر کودکان اوکراینی نخواهد رفت. روزی که زندگی شان زیرورو شد و سرنوشت شان در مسیری دیگر قرار گرفت. در این روز، جنگ بین روسیه و اوکراین به یک باره آغاز شد. بسیاری از مردم اوکراین احتمال وقوع جنگ بین این دو کشور را در حد شایعه ای نامحتمل می پنداشتند و به همین علت با شروع موشک باران به شدت غافلگیر شدند. یوا، دختری دوازده ساله اهل خارکف خاطرات خود را از روزهای سختی که تجربه کرده است بیان می کند جنگ را از هر طرف که بخوانیم به درد و تلخی می رسیم اما قصه جنگ از زبان یک کودک جور دیگری تلخ است.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب خاطرات دختر اوکراینی اثر یوا اسکالیتسکا

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

خاطرات دختر اوکراینی از سایت گودریدز امتیاز 3.9 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتابِ خاطرات دختر اوکراینی از سایت آمازون امتیاز 4.6 از 5 را دریافت کرده است.

جوایزی که کتاب خاطرات دختر اوکراینی از آن خود کرده است:

• کتابِ سال 2022 ساندی تایمز
• راه‌یافته به فهرست نهایی کتاب سال کودکان
• برندهٔ جایزهٔ هفتهٔ کتاب نوجوانان

معرفی کتاب خاطرات دختر اوکراینی:

کتابِ خاطرات دختر اوکراینی، خودزندگی‌‌نامهٔ دختری دوازد‌ه‌ساله به نام یوا اسکالیتسکا است. این کتاب اولین‌بار در سال 2022 منتشر شد و یکی از مهم‌ترین، دلخراش‌ترین و درنهایت امیدوارکننده‌ترین کتاب‌ها در مورد جنگ بین روسیه و اوکراین است. این کتاب از روز  جشن تولد یوا که چند روز قبل از اولین حملهٔ روسیه بود شروع می‌شود و به روزهای اولیهٔ تهاجم و جنگ در شهر خارکف می‌رسد.

واکنش‌های جهانی به کتاب خاطرات دختر اوکراینی:

«همه باید این کتاب را بخوانند. شما عاشق یوا و خاطراتش خواهید شد.» - کریستی لِفتارِی، نویسنده

«یوا در کتابِ خاطرات دختر اوکراینی حقیقتی را می‌گوید که همهٔ ما باید به آن گوش دهیم.» - مایکل مورپورگو، نویسندهٔ کتاب اسب جنگ

چرا باید کتاب خاطرات دختر اوکراینی را بخوانیم؟

خاطرات یوا اسکالیتسکا از جنگ میان روسیه و اوکراین بسیار تکان‌دهنده و دلخراش و درعین‌حال امیدوارکننده و زیبا است. او از حقایق جنگ می‌گوید و چهرهٔ واقعی جنگ را به  رخ می‌کشد.

جملات درخشانی از کتاب خاطرات دختر اوکراینی:

خاطرات یوا اسکالیتسکا از جنگ میان روسیه و اوکراین بسیار تکان‌دهنده و دلخراش و درعین‌حال امیدوارکننده و زیبا است. او از حقایق جنگ می‌گوید و چهرهٔ واقعی جنگ را به  رخ می‌کشد.

«تولد من*زندگی من
روز چهاردهم فوریه، صبح زود از خواب بیدار می‌شوم. امروز تولدم است. دوازده‌ساله می‌شوم! دیگر دارم نوجوان می‌شوم! در اتاقم با صحنهٔ غافلگیرکننده‌ای مواجه می‌‌شوم: چندین بادکنک! پنج تا! یک بادکنک نقره‌ای، یک بادکنک صورتی، یک بادکنک طلایی و دو تا بادکنک فیروزه‌ای. چون می‌‌دانم غافلگیری‌های بیشتری در انتظارم است، حسابی هیجان‌زده‌ام. مدام از طریق موبایل پیام‌های تبریک تولد دریافت می‌کنم. قبل از اینکه عازم مدرسه شوم، هفت نفر تولدم را تبریک گفته‌اند. بی‌صبرانه منتظرم به مدرسه برسم، وقتی به کلاس می‌رسم، همهٔ هم‌‌کلاسی‌هایم در راهرو صف کشیده‌اند تا تولدم را تبریک بگویند. در تمام روز، به‌پهنای صورتم لبخند می‌زنم؛ به همین علت، آرواره‌ام درد گرفته است. قصد دارم روز شنبه تولدم را در مرکز خرید نیکولسکی، در سالن بولینگ جشن بگیرم. از دوستانم دعوت کرده‌ام و همه برای حضور در تولدم بسیار مشتاق‌اند. از مدرسه به خانه برمی‌گردم. من با مادربزرگم، ایرینا، زندگی می‌‌کنم، اما وقتی مادرم از ترکیه به دیدنم می‌آید به خانهٔ مادربزرگ و پدربزرگ مادری‌ام – مامان‌بزرگ زینا و بابابزرگ یوسیپ ـ می‌روم و مدتی آنجا می‌‌مانم. مامان برای تولدم آمده است، اما بابا خارج از کشور زندگی و کار می‌کند و این بار نمی‌تواند بیاید. مامان‌بزرگ ایرینا، خاله و دایی و پسرخالهٔ کوچکم برای صرف ناهار مخصوص تولد شامل ساندویچ و غذاهای سبک به آنجا می‌آیند.»

«خارکف پر است از مکان‌‌های زیبا: مرکز شهر، باغ‌شهر شوچنکو، باغ‌وحش و پارک گورکی. به‌خصوص باغ شوچنکو زیباست، یک فوارهٔ موزیکال شگفت‌انگیز دارد با میمون‌های اسباب‌بازی‌ای که سازهای مختلفی را مي‌نوازند. همچنین، یک آکواریم بسیار جالب در همان حوالی هست که می‌توانید در آن دلفین‌ها و نهنگ‌های بلوگا را ببینید و یک خیابان سنگ‌فرش‌شدهٔ دیدنی که به درژپروم ـ یعنی مجموعه‌ای از ساختمان‌های بلند در میدان آزادی ـ منتهی می‌شود. هروقت، من و مامان‌بزرگ می‌‌خواهیم حال دلمان را خوب کنیم به صومعه اسوایاتو ـ پکروسکی سر می‌زنیم. در مدرسه به من خوش می‌گذرد. حقیقتاً از یادگیری و بگو و بخند با دوستانم لذت می‌برم. همیشه سعی می‌کنم به‌موقع به کلاس‌هایم برسم. از زنگ‌های تفریح، به‌خصوص زنگ‌های تفریح طولانی حسابی لذت می‌برم، چون می‌توانم کلی با دوستان صمیمی‌ام یعنی یوهن و اولها خوش بگذرانم. با سرعت تمام در حیاط مدرسه می‌دویم و مثل هلیکوپترهای کوچک دور خودمان می‌چرخیم. درس‌های موردعلاقه‌ام جغرافی، ریاضیات، زبان انگلیسی و زبان آلمانی است. بعد از تعطیل شدن مدرسه، همراه با دوستانم با پای پیاده به خانه برمی‌گردیم. اتاق نشیمن آپارتمانمان را دوست دارم. اتاقی دنج با چند صندلی راحتی. تکالیف درسی‌ام را از پشت میز تحریر دوست‌داشتنی‌ام انجام می‌دهم.»

«روز اول
آغاز*وحشت*جنگ* ترس در چشم‌هایم
شب بیست‌وچهارم فوریهٔ 2022، شبی کاملاً معمولی بود. من به خواب عمیقی فرورفته بودم. اما بعد، به دلیلی، ساعت پنج صبح از خواب بیدار شدم. تصمیم گرفتم از اتاقم بیرون بروم و در اتاق نشیمن بخوابم. روی کاناپه دراز کشیدم، چشمانم را بستم و شروع کردم به چرت زدن. 
5:10 صبح. با صدای بسیار بلندی از خواب پریدم، صدایی مثل برخورد دو شب فلزی که در خیابان‌های اطراف طنین انداخت. اول، به نظرم رسید ماشینی با یک آهن قراضه برخورد کرده است که البته عجیب بود، چون در نزدیکی ما انبار زائدات فلزی وجود ندارد. به‌هرحال، مدت زیادی به این موضوع فکر نکردم. بعد، یک‌باره فهمیدم صدای انفجار شنیده‌ام. مامان بزرگ را دیدم که کنار پنجره ایستاده است و به طرف مرز روسیه نگاه می‌کند. مشغول تماشای موشک‌های گراد بود که برفراز زمین‌های خالی پرواز می‌کردند. ناگهان، یک موشک گراد عظیم از بالای سرمان عبور کرد و با چنان شدتی منفجر شد که یک لحظه قلبم از حرکت ایستاد. آژیر ماشین‌ها به صدا درآمد. مامان‌بزرگ سعی می‌کرد خونسردی‌اش را حفظ کند. به طرفم آمد و گفت: «واقعاً پوتین با اوکراین وارد جنگ شده است؟» بله. این‌طور به نظر می‌رسید. خیلی ترسیده بودم. نمی‌دانستم چه بگویم. می‌دانستم حرف مامان‌بزرگ درست است، اما باورش برایم سخت بود. همیشه دربارهٔ جنگ چیزهایی شنیده بودم، اما هرگز جنگ را از نزدیک ندیده بودم. وحشت کرده بودم. وقت فکر کردن نداشتیم. هیچ‌کس برایمان توضیح نداده بود که در شرایط جنگی چه کار باید بکنیم. هیچ‌کس برای جنگ آماده نبود. نه من، نه مامان‌بزرگ و نه همسایه‌هایمان. فقط می‌دانستیم باید آپارتمانمان را ترک کنیم و خودمان را به زیرزمین خانه‌مان برسانیم.»

تحلیلی بر کتاب خاطرات دختر اوکراینی:

همه معنی واژهٔ جنگ را می‌دانند اما فقط برخی از مردم مفهوم واقعی آن را درک می‌کنند. جنگ واقعه‌ای است هولناک و رعب‌انگیز، اما حجم ترس و وحشت ناشی از جنگ را به‌راحتی نمی‌‌توان متصور شد. پس وقتی به یک‌باره ناچار می‌شوید با آن مواجه شوید، احساس سرگشتگی خواهید کرد و در زندانی از وحشت و ناامیدی محصور خواهید شد. ویرانی‌ای که تمام نقشه‌های زندگی‌تان را برهم خواهد ریخت.

در کتاب خاطرات دختر اوکراینی چه می‌خوانیم؟

خاطرات دختر اوكرايني

کتابِ خاطرات دختر اوکراینی از دوازدهمین سالگرد تولدِ یوا اسکالیتسکا در شهر خارکف آغاز می‌شود، جایی که او از کودکی با مادربزرگش در آن‌جا زندگی می‌کرد. ده روز بعد، تنها زندگی‌ای که او می‌شناخت از هم می‌پاشد. در 24 فوریهٔ سال 2022، زمانی که روسیه تهاجم وحشتناک خود به اوکراین را آغاز کرد، شهرشان به‌طور ناگهانی مورد حمله قرار گرفت. یوا و مادربزرگش به یک پناهگاه زیرزمینی پناه بردند و در آن‌جا دخترک شروع به نوشتن خاطرات خود کرد. او از بمب‌هایی می‌گوید که بر پناهگاه‌ها آوار شد و از سفر بسیار سخت‌شان به غرب برای فرار از درگیری‌هایی که در اطراف‌شان در جریان بود. یوا و مادربزرگش پس از سفرهای جانکاه با قطار و اقامتی طولانی‌مدت در مرکز پناهندگانی شلوغ در غرب اوکراین، سرانجام به دوبلین در ایرلند پناه می‌برند و او در آن‌جا شجاعانه زندگی جدید خود را می‌سازد، و می‌گوید به این امید زنده است که بتواند روزی به خانه‌اش برگردد.

اگر از خواندن کتاب خاطرات دختر اوکراینی لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتابِ ضد خاطرات خودزندگینامهٔ آندره مالرو منتقد هنریو سیاستمدار فرانسوی است. او با شروع جنگ جهانی دوم به ارتش فرانسه ملحق شد و خدمتش در واحد زرهی را آغاز کرد و در سال 1940 اسیر شد اما توانست از دست نیروهای دشمن بگریزد. او در این کتاب از خاطرات تکان‌دهنده‌اش در دوران جنگ و بیماری‌اش می‌گوید.

• کتاب در جبهه‌ی غرب خبری نیست اثر اریش ماریا رمارک رمان‌نویس آلمانی است. این کتاب یک رمان ضدجنگ است که حوادث آن در طول جنگ جهانی اول رخ می‌دهد و براساس تجربهٔ شخصی نویسنده در جنگ نوشته شده است. او سعی کرده است تا حد امکان چهرهٔ واقعی جنگ را در این کتاب به تصویر بکشید و در درجهٔ اول به تأثیر مرگ بر مردان جوان پرداخته است.

• کتاب امپراتوری خورشید اثر جِی. جی. بالارد روایت نیمه-اتوبیوگرافیک نویسنده از اسارتش در اردوگاه زندانیان شانگهای طی جنگ دوم جهانی است. این رمان داستان پسربچه‌ای اروپایی‌ است که در جریان اشغال شانگهای توسط ارتش ژاپن، به اسارت درمی‌آید و از والدینش جدا می‌شود‌.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی