خانواده ی مارتن

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
207

علاقه مندان به این کتاب
3

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب خانواده ی مارتن

انتشارات قطره منتشر کرد:
نویسنده‌ای موفق که برای نوشتن داستان نیاز به الهام دارد در جستجوی قهرمان جدیدش راهی خیابان می‌شود. او با دستمایه‌ی شانس‌واقبال چالشی بزرگ را برای خود در نظر می‌گیرد: «شخصیت کتاب جدیدم اولین فردی است که امروز در خیابان ملاقات می‌کنم.» این‌چنین است که خانواده‌ی مارتَن و مادلن تریکوی هشتاد‌ساله، پیرزنی که به زوال عقل مبتلاست، بدل به قهرمان‌های کتاب نویسنده می‌شوند. فوئنکینوس برای نوشتن هجدهمین رمانش این رویکرد را به‌عنوان «چشم‌پوشی از داستان‌گویی» در نظر می‌گیرد. او بااینکه شیفته‌ی قصه‌گویی است معتقد است داستان ساختن از هر زندگی‌ای که پیش رویش قرار بگیرد از رمانی ساختگی جذاب‌تر خواهد بود و بر این باور است که با ورود یک نویسنده به هر خانواده‌ای رازها و شکاف‌ها به‌سرعت سر باز می‌کنند و این همان واقعیتی است که بسیار هیجان‌انگیز است.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب خانواده‌ی مارتَن اثر داوید فوئنکینوس

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

خانواده‌ی مارتَن از سایت گودریدز امتیاز 3.7 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتابِ خانواده‌ی مارتَن از سایت آمازون امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی رمان خانواده‌ی مارتَن:

کتابِ خانواده مارتَن هجدهمین اثر داوید فوئنکینوس، نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس فرانسوی است و در سال 2020 منتشر شد. این کتاب داستان نویسنده‌ای است که تصمیم می‌گیرد به خیابان برود تا بتواند موضوع رمان بعدی‌اش را پیدا کند و قصد دارد دربارهٔ اولین کسی که می‌بیند بنویسد. او در این میان با داستان‌ها و انسان‌های مختلفی آشنا می‌شود.

چرا باید رمان خانواده‌ی مارتَن را بخوانیم؟

اگر به رمان‌های ساده و جذاب علاقه دارید و دوست دارید داستانی خلاقانه بخوانید، این کتاب برای شماست.

جملات درخشانی از کتاب خانواده‌ی مارتَن:

«برای نوشتن به مشکل برخورده بودم؛ هیچ پیشرفتی نمی‌کردم. سال‌ها داستان‌های زیادی را تصور کرده بودم؛ داستان‌هایی که خیلی بعید بود درواقعیت اتفاق بیفتد. به همین خاطر روی رمانی پیرامون کارگاه‌های نویسندگی کار می‌کردم. طرح داستان در آخر هفته‌ای اتفاق افتاد که وقف کلمات شده بود. ولی کلمات در دسترسم نبودند. شخصیت‌‌ها آن‌قدر جذابیت کمی برایم داشتند که از زور بی‌حوصلگی به سرگیجه‌ام انداخته بودند. فکر می‌کردم هر نوشته‌ای که برگرفته از واقعیت باشد، جذاب‌تر خواهد بود. هر موجودیتی که ساختگی نباشد. بیشتر اوقات، هنگام جشن امضا خوانندگان به دیدنم می‌آمدند تا بگویند: «باید داستان زندگی من رو بنویسن. باورنکردنی‌ست!». قطعاً همین‌طور بود. می‌توانستم به خیابان بروم، اولین رهگذر را نگه دارم و از او بخواهم تا چیزهایی از زندگی‌اش را برایم تعریف کند، و تقریباً‌ مطمئن بودم که این بیشتر به من انگیزه می‌داد تا چیزی که به‌دنبال خلق کردنش بودم. این‌طور بود که همه‌چیز آغاز شد. واقعاً به خودم گفتم: به خیابان می‌روی، به اولین کسی که دیدی نزدیک می‌شوی و او موضوع کتاب جدیدت خواهد بود.»

«چند دقیقه بعد، تک‌وتنها در اتاق نشیمنش نشسته بودم. مادلن در آشپزخانه مشغول کارهایش بود. کاملاً غیرمنتظره، نشاطی مرا در برگرفت. دو مادربزرگم سال‌ها قبل از دنیا رفته بودند؛ خیلی وقت بود که در حال‌وهوای سال‌خوردگی قرار نگرفته بودم. نقاط مشترکی وجود داشت: سفره‌ی پلاستیکی، ساعت دیواری پرسروصدا و عکس‌ نوه‌ها در قاب‌های طلایی. با قلبی فشرده دیدارهایم را به یاد آوردم. هیچ‌چیز به هم نمی‌گفتیم ولی من گفتگوهایمان را دوست داشتم. قهرمانم با سینی در دست، که روی آن یک فنجان و شیرینی‌های کوچک بود، برگشت. فکر نکرده بود چیزی هم برای پذیرایی از خودش بیاورد، برای اینکه به او اطمینان دهم، شرایط حرفه‌ای‌ام را در چند کلمه برایش مطرح کردم، ولی به نظر نمی‌رسید او نگران باشد. این تصور که می‌توانم مردی خطرناک، شیاد یا متقلب باشم فکرش را درگیر نکرده بود. بعدها از او پرسیدم چه‌چیز باعث شده بود من را تا این حد لایق اعتماد بداند. درحالی‌که من را مبهوت به حال خودم گذاشته بود، گفته بود: «شما چهره‌ی یه نویسنده رو دارین.» به‌ نظر من بیشتر نویسنده‌ها ظاهری شهوت‌ران یا افسرده دارند؛‌ گاهی هر دو. بنابراین به نظر این زن صاحب شغل حقیقی خودم بودم. بی‌صبرانه منتظر بودم تا موضوع جدید رمانم را کشف کنم. او که بود؟»

خلاصهٔ رمان خانواده‌ی مارتَن‌:

رمانِ خانواده‌ی مارتَن داستان‌ نویسنده‌ای موفق است که برای نوشتن داستان جدیدش دچار مشکل شده و هیچ چیزی برای نوشتن به ذهنش نمی‌رسد؛ بنابراین تصمیم می‌گیرد برای الهام گرفتن و پیدا کردن قهرمان جدید داستانش راهی خیابان شود. او درواقع قصد دارد شانس و اقبال خود را مورد آزمایش قرار دهد و بدین ترتیب خانواده‌ی مارتَن و پیرزنی هشتادساله به‌نامِ «مادلن تریکو» که به زوال عقل مبتلاست، سوژهٔ جدید داستان او می‌شوند.

اگر از خواندن کتاب خانواده‌ی مارتَن لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• شارلوت سیزدهمین رمانِ داوید فوئنکینوس رمان‌نویس فرانسوی است که او را برندهٔ جایزه رنودو کرد. او این رمان را با الهام از زندگی شارلوت سالمون نوشته است؛ نقاشی آلمانی که در بیست‌وشش سالگی و درحالی‌که باردار بود به قتل رسید. منبع اصلی او شرح زندگینامهٔ این نقاش بوده است.

• کتاب شماره‌ی دو رمانی تخیلی از داوید فوئنکینوس رمان‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس فرانسوی است. این کتاب مربوط به مجموعهٔ هری پاتر می‌شود و داستان پسری است که در مقابل دنیل ردکلیف موفق به بازی در نقش هری پاتر نشد و نویسنده داستان زندگی این پسر را از زمان تولد تا سی‌سالگی تعریف می‌کند.

دربارۀ داوید فوئنکینوس: رمان‌نویس فرانسوی

خانواده ي مارتن

داوید فوئنکینوس در سال 1974 در پاریس به دنیا آمد. او رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و فیلمنامه‌نویس فرانسوی است که در پاریس ادبیات و موسیقی خواند. رمان La délicatesse او پرفروش‌ترین رمان فرانسه شد و فیلمی بر اساس آن در سال 2011 با بازی آدری توتو ساخته شد. رمان‌های او به بیش از چهل زبان دنیا ترجمه شده‌اند و در سال 2014 او جایزۀ رنودو را برای نوشتن رمان «شارلوت» دریافت کرد. فوئنکینوس نوشتن را تقریباً از دوران کودکی شروع کرد، در 16 سالگی او به دلیل عفونت مجبور شد چندین ماه را در بیمارستان بگذراند و در همین دوران بود که شروع به خواندن کتاب‌ کرد و در همین دوران نقاشی و نواختن گیتار را آموخت. او ادبیات را در دانشگاه سوربن و موسیقی را در مدرسهٔ جاز خواند و درنهایت معلم گیتار شد و عصرها در یک رستوران کار می‌کرد. پس از تلاشی ناموفق برای راه‌انداختن یک گروه موسیقی، شروع به نوشتن کرد و درنهایت سبک خود را یافت. اولین رمانش در سال 2002 منتشر و برندهٔ جایزهٔ ادبی فرانسوا موریاک شد.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی