انسان‌شناسی در مریخ

(0)
نویسنده:

3,750,000ریال

3,375,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
896

علاقه مندان به این کتاب
18

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب انسان‌شناسی در مریخ

انتشارات سایلاو منتشر کرد:
انسان‌شناسی در مریخ یکی از مهم‌ترین آثار الیور ساکس، این قصه‌گوی سرشناس جهان مغز به شمار می‌آید. ساکس در این اثر هفت روایت کاملا متناقض از طبیعت و روح بیماران خود را بازگو می‌کند. شخصیت‌های واقعی داستان‌های این کتاب به حالات عصبی گوناگونی نظیر سندروم تورت ، اوتیسم فراموشی و کوررنگی کامل دچار شده‌اند و با این‌حال هر یک از آنها با تکیه بر قدرتهای شگفت‌انگیز و گاه خطرناک مغز خود به اشکال تکامل یافته‌ی حیات دست یافته‌اند. به تعبیر ساکس، آنها هفت «خود» تغییر یافته و منحصر‌به‌فردند که در دنیای خود ساخته‌ی خویش زندگی می‌کنند.
بسیاری از منتقدان این اثر ساکس را با مردی که زنش را با کلاه اشتباه می‌گرفت مقایسه می‌کنند، با این همه دو تفاوت مهم بین این دو اثر وجود دارد. نخست آنکه ساکس با افزودن توضیحات علمی بسیار داستان‌سرایی و آموزش نکات علمی را با هم تلفیق کرده است. از سوی دیگر داستان‌های این کتاب به وضوح طولانی‌ترند؛ بدین ترتیب ساکس فرصت پرداختن هر چه بیشتر به هر بیمار و کاوش در دنیایی از اختلالات و بیماران مشابه را داشته است. به علاوه، ساکس این بار بیماران خود را خارج از بیمارستان و در محیط‌های گوناگون مطالعه کرده است تا مواجهه بیمار با محیط خارج را به بهترین شکل به تصویر بکشد.
«ساکس در خلال روایت این داستان‌ها نشان می‌دهد، نقص‌ها اختلالات و بیماری‌ها... می‌توانند با آزادسازی قدرت‌های پنهان و اشکال تکامل یافته حیات، نقشی کاملا متناقض در زندگی فرد ایفا کنند - نقش‌هایی که در غیاب این نقص‌ها و محدودیت‌ها به هیچ‌وجه قابل دستیابی نیستند و حتی تصورشان هم ناممکن است. سرگرم‌کننده... گرم و صمیمی ... آموزنده ... ساکس در تلفیق علم مدرن با شیوه‌های کهن داستان‌سرایی یک استاد به تمام معناست. او عملاً سرگذشت بیمارانش را به یک اثر هنری تبدیل می‌کند.» - تایم
«الیور ساکس کارل سیگن و استفان جیگولدِ جهان مغز است. آثار او به مرجع کلاسیک نوشتار علمی و وسعت ذهن آدمی تبدیل شده‌اند.» - ماری الن کورتین
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب انسان‌شناسی در مریخ اثر الیور ساکس

امتیاز در گودریدز:  ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتابِ انسان‌شناسی در مریخ از سایت گودریدز امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون:  ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتابِ انسان‌شناسی در مریخ از سایت آمازون امتیاز 4.6 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی کتابِ انسان‌شناسی در مریخ:

الیور ساکس پزشک و عصب‌شناس سرشناسی است که به خاطر تلفیق علم و داستان‌سرایی در جهان به ملک‌ الشعرای پزشکی معروف شده است. او استعداد عجیبی در به تصویرکشیدن داستان‌های تکان‌دهندهٔ بیماران خود دارد. بسیاری از منتقدان معتقدند او سرگذشت بیمارانش را به آثار ادبی و هنری گرانمایه‌ای تبدیل کرده است. انسان‌شناسی در مریخ اولین بار در سال 1995 منتشر شد و بلوغ ساکس در عرصۀ تلفیق علم مدرن و داستان‌سرایی و پرداختن به کیستی و چیستی انسان‌هاست. او در کتابِ انسان‌شناسی در مریخ هفت داستان متناقض از بیمارانش را روایت می‌کند.

چرا باید کتاب انسان‌شناسی در مریخ را بخوانیم؟

کتابِ انسان‌شناسی در مریخ اثر متخصص مغز و اعصاب الیور ساکس است که جایگاه ویژه‌ای در مطالعاتِ انبوه ذهن و مغز دارد. او بسیار تلاش کرده تا افراد غیرمتخصص را با ذهن انسان آشنا کند و داستان‌هایش در کتابِ انسان‌شناسی در مریخ گزارش‌های موردی پزشکی هستند که چندان تفاوتی با آثار کلاسیک برتون روچه ندارند.

جملات درخشانی از کتاب انسان‌شناسی در مریخ:

«نه‌تنها رنگ‌ها ازدست‌رفته بودند، بلکه آنچه او می‌دید ظاهری ناخوشایند و «کثیف» داشت، سفیدها، درخشان و خیره‌کننده، اما بی‌رنگ و مایل به خاکستری و سیاه‌ها، توخالی و ژرف بودند. همه‌چیز اشتباه، غیرطبیعی و لک‌دار و ناخالص بود. آقای آی. به‌سختی می‌توانست این ظواهر تغییریافته‌ افراد («مثل مجسمه‌های خاکستری متحرک») را تحمل کند، به همان اندازه که می‌توانست ظاهر خودش را در آینه تحمل کند: او از رابطه‌ اجتماعی دوری کرد و رابطه‌ جنسی برایش غیرممکن شده بود. او رنگ پوست بدن مردم، همسرش و خودش را به رنگ خاکستری منزجرکننده‌ای می‌دید؛ حالا «رنگ پوست انسان» برای او مثل «رنگ پوست موش» به نظر می‌رسید. حتی وقتی چشمانش را می‌بست، این‌چنین بود، چراکه علیرغم حفظ شدن تصاویر بصری واضح، حالا آن‌ها نیز بدون رنگ بودند.«نادرستی» همه‌چیز آزاردهنده بود، حتی منزجرکننده و این برای هر شرایطی از زندگی روزمره اعمال می‌شد. او احساس می‌کرد غذاها به دلیل ظاهر خاکستری و مرده، چندش‌آورند و مجبور بود برای خوردن آن‌ها چشمانش را ببندد. اما این کار فایده‌ای نداشت، زیرا تصویر ذهنی گوجه‌فرنگی به‌اندازه‌ ظاهرش سیاه بود.  سگ قهوه‌ای‌رنگ او برای خودش آن‌قدر عجیب به نظر می‌رسید که حتی به فکر گرفتن یک سگ دالماسین افتاده بود.»

«گِرگ در سال دوم با کریشناها به مشکل برخورد. او از ضعیف شدن بینایی‌اش ابراز ناراحتی کرد اما این موضوع توسط سوامی و دیگران به روشی معنوی تفسیر شد. آن‌ها به او گفتند که او «یک روشن‌بین» است و این «نور درونی» در حال شکوفایی است. گِرگ در ابتدا نگرانِ بینایی خود بود اما بعد با توضیحات معنوی سوامی اطمینان‌خاطر پیدا کرد. بینایی او بازهم ضعیف‌تر شد اما دیگر ابراز ناراحتی نکرد. و درواقع، به نظر می‌رسید که او روزبه‌روز پارساتر می‌شود، آرامش شگفت‌انگیز جدیدی او را فراگرفته بود. او دیگر  بی‌حوصلگی و بی‌اشتهایی پیشینی که داشت را نشان نمی‌داد و گاهی اوقات نوعی گیجی را تجربه می‌کرد، همراه با لبخندی عجیب (به قول بعضی‌ها «ماورایی») که بر چهره‌اش نقش می‌بست. سوامیِ او گفت این سعادت واقعی است و این‌که او در حال تبدیل‌شدن به یک قدیس است. ازنظر معبد، در این مرحله باید از او محافظت می‌شد: او دیگر بیرون نمی‌رفت یا هیچ کاری را بدون همراه انجام نمی‌داد و از تماس با دنیای بیرون به‌شدت منع شده بود.»

تحلیلی بر کتاب انسان‌شناسی در مریخ‌:

ساکس در این اثر، هفت روایت کاملا متناقض از طبیعت و روح بیماران خود را بازگو می‌کند. شخصیت‌های واقعی داستان‌های این کتاب به حالات عصبی گوناگونی نظیر سندرم تورت، اوتیسم، فراموشی و کوررنگی کامل دچار شده‌اند و با این‌حال، هر یک از آن‌ها با تکیه بر قدرت‌های شگفت‌انگیز و گاه خطرناک مغز خود، به اشکال تکامل‌یافته حیات دست یافته‌اند. به تعبیر ساکس آن‌ها هفت انسانِ خود تغییریافته و منحصربه‌فردند که در دنیای خودساختهٔ خویش زندگی می‌کنند. عبارت هفت داستان متناقض به همین مسئله اشاره دارد. الیور ساکس در خلال روایت این داستان‌ها نشان می‌دهد نقص‌ها، اختلالات و بیماری‌ها و… می‌توانند با آزادسازی قدرت‌های پنهان و اشکال تکامل‌یافتۀ حیات نقشی کاملا متناقض در زندگی فرد ایفا کنند - نقش‌هایی که در غیاب این نقص‌ها و محدودیت‌ها به هیچ‌وجه قابل دستیابی نیستند و حتی تصورشان هم ناممکن است.

سرگذشت نقاش کور رنگ

الیور ساکس در فصل نخست کتاب، سرگذشت نقاشی کوررنگ را به تصویر می‌کشد؛ هنرمندی موفق که در اثر ضربۀ مغزی در 65 سالگی دچار کوررنگی کامل می‌شود. کوررنگی شاید مصیبت بزرگی به نظر برسد اما برای یک نقاش موفق که رنگ‌ها تمام جهانش را شکل می‌دهند یک پایان تلخ و تمام عیار است. به بیان ساکس: «مسئلۀ جالب‌تر، بروز این بیماری در یک هنرمندِ نقاش است که رنگ برای او اهمیت ویژه‌ای دارد و به همان خوبی که توصیف می‌کند چه بر سرش آمده، می‌تواند بی‌درنگ نقاشی بکشد و بدین ترتیب ناشناختگی، درماندگی و واقعیت این عارضه را به‌طور کامل انتقال دهد.»

ساکس، هنرمندانه در کنار بازگوکردن زندگی این نقاش کوررنگ و کوربخت، فلسفۀ رنگ و جهان رنگارنگ مغز انسان را به تصویر می‌کشد و خواننده را با موهبت بازشناسی رنگ در این جهان آشنا می‌سازد. جاناتان، دانش عصبی رنگ را برای همیشه از دست داده بود و حالا به گفته خودش در دنیایی «ساخته شده از سرب» زندگی می‌کرد. اگرچه هویت جاناتان به‌عنوان یک نقاش برای همیشه از بین رفته بود و او در انتظار مرگ ناشی از این درماندگی به سر می‌برد اما غریزۀ بقا در مغز او هنوز وجود داشت. ساکس با افزودن توضیحات علمی در کنار مهارت ادبی خود نشان می‌دهد مغز جاناتان چگونه هویت جدیدی برای او خلق کرد تا با دنیای خاکستری اطرافش کنار بیاید. مغز جاناتان به او دید شبانهٔ قدرتمندی بخشید و ساختارها و الگوهای ظریفی که به دلیل غرق‌شدن در رنگ‌ها برای ما مبهم است را برای او آشکار کرد. مغز جاناتان، موهبت جدیدی از آگاهی و هستی به او بخشیده بود. الیور ساکس، دنیای کاملا جدیدی که از بینایی، تخیل و احساس در جاناتان پدید آمده بود را به خوبی به تصویر می‌کشد. دنیایی که برای او، خلق بهترین آثار هنری تمام عمرش را به همراه داشت.

آخرین هیپی

ساکس در فصل دوم کتاب انسان‌شناسی در مریخ، داستان تاثربرانگیز زندگی گِرگ را به تصویر می‌کشد: پسری جذاب و عاشق موسیقی راک که تغییر مذهب داد و به معبدی در نیواورلئان فرستاده شد. گِرگ در سال دوم حضور در معبد به تدریج بینایی خود را از دست داد و با اطرافیان خود در معبد دچار مشکل شد. اطرافیان از دست رفتن بینایی او را به عنوان سعادتی واقعی قلمداد می‌کردند و آن را نشانه‌ای از تبدیل‌شدن او به یک قدیس می‌دانستند. ساکس می‌نویسد: «پس از چند سال و با وخامت اوضاع گِرگ، او سرانجام به بیمارستان منتقل شد. در آنجا مشخص شد او تومور مغزی بسیار بزرگی به اندازۀ یک پرتقال در سر دارد. حالا گِرگ در 25 سالگی کاملا نابینا شده بود و تومور، علاوه بر بینایی، سیستم حافظۀ او را نیز از بین برده بود. گِرگ تنها، رویدادهای دهۀ شصت را به خاطر می‌آورد و برای همیشه در دهۀ 60 گرفتار شده بود. او غرق در عمیق‌ترین فراموشی بود و ادراک زمان و تاریخ را از دست داده بود. ساکس در این فصل با هنرمندی هرچه تمام‌تر در خلال داستان تلخ زندگی گِرگ، ارتباط مغز، حافظه، خاطرات و بینایی را تشریح می کند.

«و همین اختلال در هویت ـ به‌جای نابینایی، یا ضعف، یا سرگردانی یا فراموشی او ـ پدر و مادرش را وقتی سرانجام او را در سال 1975 دیدند، وحشت‌زده کرده بود. مسئله فقط آسیب دیدن او نبود، بلکه تغییر او فراتر از تشخیص‌پذیری و به قول پدرش «تسخیر» فرزندش توسط نوعی شبح یا بدل بود که صدا و حالت و شوخ‌طبعی و هوش گِرگ را داشت اما هیچ ردی از «روح» یا «واقعیت» یا «درایت» او را نداشت؛ بدلی که شوخی و سبک‌سری‌اش، نقطۀ‌ مقابل افسردگی وحشتناکی بود که رخ ‌داده بود. (صفحه 74)»

گِرگ برای همیشه هویت فردی خود را از دست داده بود و مغز او در جبران فقدان اطلاعات هویت جدیدی به او بخشیده بود؛ هویتی عجیب و خطرناک: یک احمق مقدس.

دیدن و ندیدن

الیور ساکس در فصل چهارم کتاب انسان‌شناسی در مریخ، با عنوان «دیدن و ندیدن» تمام کلیشه‌های فکری ما دربارهٔ تجربۀ دیدن را زیرورو می‌کند. او داستان مردی 50 ساله به نام ویرجیل را روایت می‌کند که از دوران کودکی نابینا بوده است و در 50 سالگی به واسطۀ یک عمل جراحی بینایی به او بازمی‌گردد. ساکس در بخشی از کتاب می‌پرسد:
«بینایی در چنین بیماری‌ چگونه خواهد بود؟ آیا از لحظه‌ای که بینایی بازگشت، «طبیعی» خواهد بود؟ این همان چیزی است که ممکن است در مرحلۀ‌ اولیه تصور شود. این یک تصور عامیانه است که چشم‌ها باز می‌شوند، ناگهان با واقعیت روبه‌رو می‌شوند و (به تعبیر عهد جدید) فرد نابینا، بینایی «دریافت» می‌کند. اما آیا می‌تواند به همین سادگی باشد؟ آیا برای دیدن تجربه لازم نیست؟ آیا انسان نباید دیدن را یاد بگیرد؟»

ساکس در صفحات پیش رو به تفصیل به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد و دنیای بعد از بینایی ویرجیل را با جزئیات تکان‌دهنده‌ای به‌تصویر می‌کشد. مغز ویرجیل هرگز دیدن را نیاموخته بود و جهان بصری از همین رو برایش عذاب‌آور شده بود. زندگی ویرجیل پس از بینایی یک تراژدی کامل بود و با یک تراژدی هم به پایان رسید.

اگر از خواندن کتابِ انسان‌شناسی در مریخ لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب توهمات اثر دیگری از الیور ساکس عصب‌شناس بریتانیایی است. ساکس در این کتاب ارواح را به زبانی سحرانگیز و ملموس تداعی کرده است و با روایت داستان‌های جذاب، سرگرم‌کننده، عجیب و گاهی وحشتناک نشان می‌دهد مغز ما در حال ساختن دنیایی است که هیچ‌کس دیگری نه می‌تواند آن را ببیند و نه بشنود. کتاب توهمات یکی از کتاب‌های برتر در حوزهٔ مطالعات میان رشته‌ای به حساب می‌آید.

• کتاب تو بودن اثر آنیل ست متخصص برجستهٔ علوم اعصاب است. او در کتاب تو بودن نشان می‌دهد که ما جهان را آن‌طور که هست درک نمی‌کنیم بلکه ماشین‌های پیش‌بینی هستیم که دائماً جهان خود را می‌سازیم و اشتباهات خود را در میکروثانیه تصحیح می‌کنیم. با کمک این کتاب می‌توانید با علم جدید خودآگاهی آشنا شوید و مکانیسم‌های بیولوژیکی مغز را درک کنید.

دربارۀ الیور ساکس‌: عصب‌شناس و مورخ

انسان‌شناسي در مريخ

الیور ساکس عصب‌شناس، طبیعت‌شناس، مورخ و نویسندهٔ بریتانیایی در سال 1993 به دنیا آمد و در سال 2015 درگذشت. او مدرک پزشکی خود را در سال 1958 از کالج کوئینزِ آکسفورد دریافت کرد و سپس به ایالات متحده نقل‌مکان کرد و بیشتر دوران حرفه‌ای خود را در آنجا گذراند. او دورهٔ کارآموزی‌اش را در بیمارستانی در سانفرانسیسکو گذراند و دورهٔ رزیدنتی‌اش را در رشتهٔ نورولوژی و نوروپاتولوژی در دانشگاه کالیفرنیا، لس‌آنجلس به پایان رساند. بعدها او متخصص اعصاب مرکز مراقبت‌های مزمن بیمارستان «بث آبراهام» در برانکس شد و در آنجا بر روی بیمارانی با مشکل التهاب خواب‌آور مغز یا انسفالیت بی‌حالی کار کرد که برای چندین دهه قادر نبودند به تنهایی حرکت کنند. درمان او با این بیماران اساس کتاب بیداری شد؛ این کتاب در سال 1973 منتشر شد و در سال 1990 فیلمی با بازی رابین ویلیامز و رابرت دنیرو بر اساس این کتاب ساخته شد و این فیلم نامزد جایزهٔ اسکار فیلم‌های اقتباسی شد. کتاب‌های پرفروش دیگر او عمدتاً مجموعه‌ای از مطالعات موردی در مورد افراد مبتلا به اختلالات عصبی است. او همچنین صدها مقاله در مورد اختلالات عصبی، تاریخ علم، تاریخ طبیعی و طبیعت منتشر کرده است. نیویورک تایمز الیور ساکس را یکی از نویسندگان بزرگ بالینی قرن بیستم نامید.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی