نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات میلکان منتشر کرد :
ترس تجربهای فراگیر است؛ حتی کوچکترین حشره نیز آن را احساس میکند. وقتی در برکههای کنار اقیانوس تنی به آب میزنیم و انگشتمان را به بدن نرم و آزاد شقایقهای دریایی نزدیک میکنیم، آنها بسته میشوند. همهی موجودات بهگونهای غریزی چنین میکنند. اینکه هرگاه با ناشناختهها روبهرو میشویم احساس ترس کنیم چیز بدی نیست، جزئی از زندهبودن و در میان همهی ما مشترک است. ما به احتمالِ تنهایی، مرگ، و اینکه چیزی برای چنگزدن و تکیهکردن نداشته باشیم واکنش نشان میدهیم. ترس واکنشی طبیعی به نزدیکترشدن به حقیقت است. ـ از متن کتاب ـ
در لحظههای آشنایی که کنترل امور از دستمان درمیرود، که دچار اضطراب و پریشانی میشویم، که ترس ازدستدادنِ داشتههایمان همهی وجودمان را میگیرد، بهترین راهی که میتوانیم پیش بگیریم چیست؟ پاسخ پما چدرن در وقتی همهچیز از هم میپاشد احتمالاً برخلاف انتظارات و توصیههایی است که شنیدهاید. چدرن با آموزههایی که از بودیسم الهام گرفته و، با زبانی صریح و تجربیات شخصی خود، به ما میگوید که ارتباط برقرار کردن با این موقعیتهای ترسناک و دشوار میتواند بهگونهای که هرگز انتظارش را نداشتیم قلبمان را شکوفا کند و از ما شخصیتی متفاوت بسازد. او، با بهرهگرفتن از داستانها و مثالهای خود، راهکارهایی را به ما توصیه میکند که بتوانیم از دشواری و فشار لحظات زندگی برای شناخت بهتر خود و تغییر کلیشههای ذهنی استفاده کنیم. از نگاه او، ما در وجود خود استعدادی ذاتی برای شادزیستن داریم که معمولاً از دیدن آن غافل میشویم و در مقابل، رنج تنها رویکردی است که میتواند بهصورت ماندگار به ما کمک کند: اینکه بهجای بستن چشمها بر موقعیت پیش رو یا گریختن از رنج، با صمیمیت و کنجکاوی، بهسمتش حرکت کنیم.
چدرن در این کتاب راهکارها و دستورالعملهای سادهای را به ما معرفی میکند که میتوانیم در هر زمان و مکان و بدون دشواری بهکار گیریم، راهکارها و دستورالعملهایی که معتقد است میتوانند نگاهمان به رنج، سختی و ترس را بهکلی دگرگون کنند، ما را به خودمان بهتر بشناسانند و در موقعیتهای دشوار زندگی به ما آرامش و انگیزهی بیشتری بدهند.
وقتی همهچیز از هم میپاشد کتابی است برای هر کسی که خود را گرفتار رنج میبیند و مشتاق است، به روشی متفاوت از آنچه تاکنون پیش گرفته، با آن روبهرو شود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتابِ وقتی همهچیز از هم میپاشد از سایت گودریدز امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.
کتابِ وقتی همهچیز از هم میپاشد از سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب وقتی همهچیز از هم میپاشد (توصیههایی قلبی برای زمانهای سخت) اثر پما چُدرُن راهب بودایی آمریکایی است. این کتاب اولینبار در سال 1996 منتشر شد. نویسنده این کتاب را براساس تجربیات شخصی خودش در زندگی بهعنوان یک راهب نوشته است و در این کتاب به مسائلی مانند غلبه بر مشکلات زندگی، احساس معنویت و رشد شخصی پرداخته است.
«شاید چیزی که پیام پما در این کتاب را بهشدت فراگیر و محبوبِ مردم تمام ادیان کرد، جهانی بودن آن باشد. هر یک از ما شکستن دِل و درد را تجربه کردهایم. پما در کتاب وقتی همهچیز از هم میپاشد نحوهٔ تعامل ما با احساسات دردناک را نشان داده تا بتوانیم زندگی شادتری داشته باشیم.» - مجلهٔ اُپرا
«اگر در زندگی با دوران چالشبرانگیزی روبهرو شدهاید، این کتابی است که به دردتان میخورد. این کتاب به شما نشان میدهد که چگونه میتوانید با خودتان مهربان باشید و احساسات دلسوزانهای را نسبت به درد خود و دیگران پرورش دهید.» - لایون رور
«پما چُدرُن یکی از آن معلمان معنوی است که حکمت باستانی را برای پیروزیها و مصیبتهای روزانهٔ ما توصیه میکند... کتابی فوقالعاده عاقلانه و بسیار کاربردی.» - مجلهٔ معنویت و سلامت
«کتاب چُدرُن مملو از توصیههای مفیدی است در مورد اینکه چگونه بودیسم به دیگران کمک میکند با واقعیتهای تلخ زندگی مدرن از جمله ترس، ناامیدی، خشم و احساس اینکه بر زندگی کنترلی نداریم کنار بیایند... چُدرُن نشان میدهد که دیدگاه بودایی چقدر میتواند در نظم بخشیدن به زندگیهای بینظم مؤثر باشد.» - پابلیشرز ویکلی
کتاب وقتی همهچیز از هم میپاشد، اثری تأمل برانگیز دربارهٔ بهآغوش کشیدن درد و مبارزه کردن با آن همراه با صراحت و کنجکاوی است. نویسنده در این کتاب با آموزههای بودایی شما را تشویق میکند به جای فرار از تردیدها یا پرتکردن حواس خود به روشهای ناسالم، ترسهای خود را بپذیرید و با آنها روبهرو شوید. خواندن این کتاب را به همه توصیه میکنیم.
«ترس واکنشی طبیعی به نزدیکترشدن به حقیقت است. قدم گذاشتن در سفری معنوی شبیه سوارشدن در قایقی بسیار کوچک و رفتن به اقیانوس در جستوجوی سرزمینهای ناشناخته است. چنانچه با تمام وجود برای انگیزهیافتن ممارست کنیم، دیر یا زود با ترس هم مواجه میشویم. تا جایی که میدانیم، وقتی به افق برسیم، از لبهٔ جهان پرت میشویم. مانند همهٔ کاوشگران، ما نیز بهسوی کشف چیزی میرویم که در جایی انتظارمان را میکشد؛ بدون آنکه بدانیم شهامت مواجهشدن با آن را داریم یا نه. اگر به بودیسم علاقهمند شویم و تصمیم بگیریم ببینیم چه برای گفتن دارد، خیلی زود متوجه میشویم راههای گوناگونی برای ادامهٔ مسیرمان میتوانیم در پیش بگیریم. با مراقبهٔ باطنی، تمرین ذهنآگاهی را آغاز میکنیم تا بدانیم چگونه به تمامی کارها و افکارمان آگاه باشیم. با تمرینات ذن، با آموزههایی دربارهٔ پوچی آشنا میشویم و خود را به چالش میکشیم تا به شفافیتی بی حد و حصر و گشوده از ذهن متصل شویم. آموزههای وجرهیانه ما را با این ایده آشنا میکنند که از انرژی تمامی موقعیتها استفاده کنیم و هر چه بر سر راهمان میآید را جزئی جداییناپذیر از بیداردلی بدانیم. هریک از این روشها میتوانند ما را مجذوب خود کنند و موتور محرکی برای اشتیاقمان باشند تا بیشتر کاوش کنیم، اما چنانچه بخواهیم به سطوح عمیقتری برویم و بدون شک و تردید خود را به تمرین و ممارست وادار کنیم، بهناچار زمانی فرامیرسد که ترس را تجربه کنیم.»
«وقتی اوضاع از هم میپاشد و در لبهٔ چیزی که نمیدانیم قرار میگیریم، آزمون ما این است که روی همان لبه بایستیم و خود را سفت نکنیم. هدف سفر معنوی بهشت و درنهایت رسیدن به جایی رؤیایی نیست. صومعهٔ گمپو جای وسیعی است که دریا و آسمان با هم یکی میشوند. افق تا بیکران ادامه مییابد و در این فضای وسیع، کلاغها و مرغان دریایی در هوا شناور میشوند. صحنهٔ آنجا مانند آینهای بزرگ است که طوری اغراقشده به شما نشان میدهد اینکه جایی برای گریز نداشته باشید چه حسی دارد. بهعلاوه، ازآنجاکه صومعه است، راههای گریز بسیار کمی وجود دارد؛ خبری از دروغ، دزدی، الکل، رابطهٔ جنسی یا خروج نیست. صومعهٔ گمپو جایی بود که مدتها اشتیاق رفتن به آن را داشتم. ترونگا رینپوچه از من خواست متصدی صومعه شوم و همین شد که درنهایت به آنجا رفتم. بودن در آنجا مانند دعوتی بود که میتوانستم طی آن علاقهام را به چالشی خوب بیازمایم؛ زیرا سال اول طوری بود که گویی زندهزنده کباب میشدم. وقتی به صومعه رفتم، همهچیز از هم پاشید. همهٔ راههایی که از خودم محافظت میکردم، همهٔ راههایی که خود مرا با آنها فریب میدادم، همهٔ راههایی که با آن چهرهٔ ساخته و پرداختهٔ خودم را جلا میدادم؛ همهاش از هم پاشید. هرچقدر هم تلاش میکردم، نمیتوانستم وضعیت را به نفع خودم تغییر دهم. شرایطم داشت دیگران را هم دیوانه میکرد و نمیتوانستم جایی برای مخفیشدن پیدا کنم.»
«آسمان را به خاطر دارم که چقدر پهناور بود. صدای رود را به یاد دارم و بخاری که از چایم بلند میشد. از زمان، فکر، و هیچ چیز دیگر خبری نبود، فقط نور بود و سکونی عمیق و بیپایان. سپس به خود آمدم و سنگی برداشتم و بهسمتش پرت کردم. وقتی از من میپرسند چطور درگیر بودیسم شدم، همیشه میگویم چون خیلی از شوهرم خشمگین بودم. حقیقت این است که او زندگیام را نجات داد. وقتی آن ازدواج از هم پاشید، سخت تلاش کردم، خیلیخیلی سخت، که به آرامش برگردم، نوعی امنیت، جایی آشنا برای آرامشدن. خوشبختانه، هیچوقت نتوانستم موفق شویم. بهغریزه میدانستم که از بین رفتن خودِ وابسته و آویزانم یگانه راه ممکن است. همان موقع بود که آن تابلو را روی دیوار آویزان کردم. زندگی معلم و دوست خوبی است. همهچیز همواره درحال تغییر است؛ فقط اگر متوجه شویم. هیچچیز هرگز به آن شکلی که دوست داریم اتفاق نمیافتد. موقعیت خارج از مرکز و در میان بودن موقعیتی ایدئال است، موقعیتی که در آن گرفتار نمیشویم و میتوانیم قلب و ذهنمان را فراتر از همهٔ محدودیتها باز کنیم. موقعیتی بسیار لطیف، بدون پرخاش و بیپایان. ماندن با آن تزلزل، ماندن با قلبی شکسته، با دلی پرآشوب، با احساس ناچاری و بهدنبال انتقام همان مسیر بیداری واقعی است. چسبیدن به آن احساس عدمقطعیت، یادگرفتن حقهٔ آرامشدن در میانهٔ هیاهو، یادگرفتن وحشتنکردن همان مسیر معنوی است.»
چگونه وقتی که ظاهراً همهچیز در حال از هم پاشیدن است به زندگیکردن ادامه دهیم، زمانی که مدام ترس، اضطراب و درد بر ما غلبه میکند؟ پاسخ پما چُدرُن به این سؤال این است که شاید همهچیز دقیقاً برعکس آن چیزی باشد که فکر میکنیم یا انتظار داریم. او در کتاب تحسینشده و محبوبش، وقتی همهچیز از هم میپاشد، با کمک آموزهها و خِرد بودایی به شما نشان میدهد که حرکت به سمت موقعیتهای دردناک و پذیرفتن آنها میتواند قلب شما را بر روی چیزی بگشاید که اصلاً حتی تصورش را هم نمیکردید. او با اقتباس از خِرد بودایی، ابزارهایی در اختیارتان قرار میدهد که میتواند زندگیتان را برای همیشه تغییر دهد و رنجها و الگوهای منفی شما را به آسایش و شادی بی حد و حصر تبدیل کند.
• فصل اول: همآغوشی با ترس
• فصل دوم: وقتی همهچیز از هم میپاشد
• فصل سوم: همین لحظهٔ بخصوص بهترین آموزگار است
• فصل چهارم: همانگونه که هست آرام بگیر
• فصل پنجم: هرگز خیلی دیر نیست
• فصل ششم: آسیبنرساندن
• فصل هفتم: ناامیدی و مرگ
• فصل هشتم: هشت دارمای دنیوی
• فصل نهم: شش گونه تنهایی
• فصل دهم: کنجکاو دربارهٔ وجود
• فصل یازدهم: پرخاش نکردن و چهار مارا
• فصل دوازدهم: رشدکردن
• فصل سیزدهم: گسترده کردن حلقهٔ شفقت
• فصل چهاردهم: عشقی که مرگ ندارد
• فصل پانزدهم: رفتن برخلاف روند طبیعی
کتاب وقتی همهچیز از هم میپاشد با عناوین «وقتی همه چیز به هم میریزد» و «زیستن در روزگار سخت» نیز ترجمه شده است.
• کتاب فرار از موقعیتهای ترسناک اثر دیگری از پما چدرُن راهب آمریکایی است. او در این کتاب از جریحهدارشدن قلب شکسته و کنار آمدن با اضطراب، ترس، خشم، نارضایتی و احساس گناهِ پس از آن میگوید و راهکارهایی برای حفظ آرامش در شرایط بحرانی به خوانندگان ارائه میکند.
• کتاب افسانهی عادی بودن اثر پزشک مشهور گبور مته است. او در این کتاب به شما نشان میدهد که چرا کشورهای غربی باوجود پیشرفت در زمینهٔ پزشکی باز هم نتوانستهاند آمار بیماریها را کنترل کنند و چرا هر روز باوجود پیشرفتِ علم پزشکی مردم بیشتر درگیر مشکلات و بیماریهای جسمی و روحی میشوند.
• کتاب نخست هیولا را زیبا میکنیم اثر سارا ویلسن نویسنده و کارآفرین است. نویسنده که خودش سالها سعی کرده است با اضطراب دستوپنجه نرم کند، پس از مصاحبه با دایی لاما متوجه میشود که تمام مشکلات روانیاش ناشی از اضطراب است. او در این کتاب از راهحلها و روشهایش برای غلبه بر مشکلات، اضطراب و نیرویی در زندگیاش میگوید.
• کتاب چگونه شخصیت سالمتر بیابیم اثری از وین دایر است که تبدیل به یکی از پرفروشترین کتابهای خودیاری تمام دوران شد. اگر گرفتار احساس گناه یا نگرانی شدهاید یا اینکه ناخواسته در الگوهای خودویرانگر افتادهاید، مدام خود را سرزنش میکنید و این احساسها تمام جنبههای مختلف زندگیتان را تحت تأثیر قرار داده و مانعی برای رسیدن شما به موفقیت و خوشبختی شده، وقت آن است که با خواندن کتاب چگونه شخصیت سالمتر بیابیم، زندگی خود را تغییر دهید.
• کتاب غمنامهی مایکل روزن داستانی مصور و تمام رنگی اثر مایکل روزن نویسندهٔ مشهور کتابهای کودکان است. نویسنده در این کتاب به موضوع سوگ و غمواندوه و البته چگونه کنار آمدن با سوگ پرداخته است و به شما نشان میدهد چگونه این احساسات پیچیده را درک و البته هضم کنید.
پما چُدرُن در سال 1936 در نیویورک به دنیا آمد و راهب آمریکایی است که در صومعهٔ گامپو در کیپ برتون فعالیت میکند. او همچنین اولین صومعهٔ بودایی تبتی در آمریکایی شمالی است. چدرُن در خانوادهای کاتولیک بهدنیا آمد و در مزرعهای در نیوجرسی بزرگ شد. او مدرک کارشناسیاش را در رشتهٔ ادبیات انگلیسی از کالج سارا لارنس و مدرک کارشناسی ارشدش را در آموزش ابتدایی از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی دریافت کرد. او در طی سفرهای مکررش به لندن در طی چندین سال با لاما چیم رینپوچه به مطالعه پرداخت و هنگامی که در ایالات متحده بود با تروگنپا رینپوچه در سانفرانسیسکو به تحصیل پرداخت. در سال 1974 او یک راهب بودایی شد و دورههای مختلفی را تحتنظر رانگونگ ریگپهدورجه گذراند. او اولین راهب آمریکاییای است که به بودیسم تانتری مسلط شد. در سال 1994 او به «سندرم خستگی مزمن» مبتلا شد اما به تدریج وضعیت سلامتیاش بهبود یافت. در همین دوره او با زیگار کنگترول رینپوچه آشنا شد و او را بهعنوان معلم خود برگزید. در همان سال او دومین کتابش با عنوان «از همان جایی که هستی شروع کن» را نوشت. در سال 2016 او برندهٔ جایزهٔ جهانی Bikkhuni از انجمن بودایی چینی شد. و تاکنون کتابهای پرفروش زیادی نوشته است که از جمله این کتابها میتوان به کتاب «با تردید و تغییر زیبا زندگی کنید» اشاره کرد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.