

انتشارات ثالث منتشر کرد:
کیومرث دوباره به عکس نگاه کرد و گفت: «این زن و این راه پله تو رو یاد چی میندازه؟»
بلند شدم و روبروی عکس ایستادم. متوجه جزئیات بیشتری شده بودم. سمت چپ راه پله، باز هم پلههایی بود که از فضای تاریکتر پایین به کف میرسید و در پاگرد، نور کمرنگ و بیروح لامپ مهتابی پاشیده بود. زن انگار آن پلهها و پاگرد را پیموده بود و حالا پلههای دیگری پیش رو داشت که به فضای پرنورتری منتهی میشد. کبوترهای هراسان، طول مسیر را اشغال کرده بودند. شقیقهام را خاراندم و گفتم: «اولش مضطربم میکنه، ولی بعد آرومم میکنه چون ته راه پله میرسه به سطح، به نور آفتاب.»
کیومرث گفت: «من رو هم مضطرب میکنه، اما اضطرابم رو از بین نمیبره؛ چون هنوز به یقین نرسیده م که اون نور، مال آفتابه یا یه لامپ مهتابی دیگه؟ شاید هم اضطراب کبوترها هم از چیزیه که میدونن، از گرفتار شدن، از پروازِ ناگزیر… نه حضور یه زن.»
دوباره به عکس دقت کردم. حس کردم در خوشبینیام به انتهای راه پله کمی عجله کردهام.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
معرفی کتاب گزارش آخرین تابستان اثر سهند ایرانمهر
چرا باید رمان گزارش آخرین تابستان را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتاب گزارش آخرین تابستان:
«درِ آهنی با نقش درهمپیچیدهٔ گلدانی رومی، التماسکنان از من میخواست، فراموششدگیاش را مثل بکارت یک دوشیزه حفظ کند. ورودی خانه، پاگردی کوچک داشت. و بعد، سه پله و بعد، دری چوبی که کمی نوتر از دیوارهای گچی اطرافش بود. رنگ روی دیوارها همان رنگهای دوگانهٔ سبز روشن و سیرِ قدیمی بود که نواری مشکی آنها را از هم جدا میکرد؛ با این همه، خوب مانده بود و ندیدم جایی از دیوار طبله کرده باشد یا رطوبت بر جایی از آن ماسیده باشد. در را باز کردم. همانی بود که میخواستم. چیزهایی که در زندگیام میخواستم چیزهای خیلی دور از دسترس یا فوقالعادهای نبودهاند. خانه هم در نظرم باید جمعوجور میبود تا آدم کنترل داشته باشد روی چهارسوی دیواری که مرز بین او و بیرون است. یکی میگفت نکبتِ زندگی تو از نداشتن جاهطلبی است. شاید راست میگفت اما من، راضی بودم. همیشه فکر میکردم چرا درست از وقتی که چهلسالگی را رد کردم، یکهو از هر چیز جدید وبراق و تازه، روگردان شدم و دلم پر کشید برای چیزهای قدیمی، برای فکر کردن به گذشتههای دور و بعد این منطق را برای خودم ساختم که هر چه جلوتر رفتهام، بیشتر احساس تنهایی کردهام. تنهایی است که چشم آدم را به جستجوی چیزهای آشنا میاندازد و گذشته است که پر است از چیزهای آشنا که باعث شود آدم احساس تنهایی نکند.»
«عکس دیگری هم بود مال دوران جوانی و دانشجوییام؛ همان موقع که فکر میکردم میشد به جنگ صاعقهها رفت. آلبومهای کیتارو را گوش میدادم. عاشق اوکارینای «دیگو مدونا» بودم. کتابهای فلسفی را میبلعیدم. متون عرفانی مسحورم میکرد. سودای آزادیخواهی، قلب را به تپش وامیداشت. در این عکس، یکی از آن روشنفکرانی را که هر حرفشان باعث گیسوگیسکشی و نقشهٔ راهشان مزهٔ اسپرسوی کافهها و موضوع رصد شبهات در حوزهها میشد، گیر آورده و صندلی پشتسرش را قبل از آغاز سخنرانی اشغال کرده بودم، جوری که انگار این منم که به آقای روشنفکر تلقین معرفت میکنم، نشسته بودم و به دوربین نگاه میکردم. عکس سوم هم، من و پسرم بودیم. رفته بودیم کیش. در ساحل، عکاسی را که آن دوروبر میپلکید، صدا کردم. پسرم را روی دوشم گذاشتم و به آسمان پریدم، عکاس هم شاتر را فشار داد. شادی در صورت جفتمان موج میزند. کیان، پسرم، سرش را بالا گرفته و دو دستش را به محاذات شانه باز کرده است و قهقهه میزند. یک هفته در خانهٔ جدید مستقر بودم. در «مؤسسهٔ آموزشی بینارشتهای ابنسینا»ی آقای کاتب، دورههای مرتبط با جامعهشناسی و تاریخ درس میدادم. عصرها در خیابانها، سیگار به لب، پرسه میزدم یا در کافه پلاس میشدم. بالای خیابان سعدی، کافه نگارستان بود. از این بناهای نماآجری قجری که کافهاش کرده بودند.»
تحلیلی بر رمان گزارش آخرین تابستان:
اگر از خواندن کتاب گزارش آخرین تابستان لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب چهرهی پنهان عشق اثر سیامک گلشیری نویسندهٔ معاصر ایرانی است. این رمان داستان پسر ثروتمندی به نام پیام است که پس از برهمزدن نامزدیاش حوادث عجیبی برایش رخ میدهد.
دربارۀ سهند ایرانمهر: نویسندهٔ کتاب گزارش آخرین تابستان



شاید بپسندید














از این نویسنده













