با این حال، هیچوقت متوسط فضای اسکان کم نمیآمد ـ بلکه اینها یکجور بهینهسازی عاقلانهٔ محل اسکان بود. کاتورگاییها را دوشیفت سر کارهای دوازدهساعته میگماشتند، و روزِ تعطیل هم نداشتند؛ طوریکه همیشه صد نفر سرکار بودند و صد نفر در کلبه.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر مرکز منتشر کرد:
مجمعالجزایر گولاگ، یکی از بزرگترین و خواندنیترین روایتهای تاریخ ادبیات جهان که برای نویسندهاش جایزهی نوبل ادبی 1970 را به ارمغان آورده،
در واقع تلاشی است برای ارائهی تصویری قابل درک از گستردگی سایهی شر بر زندگی میلیونها شهروند روس در عصر اتحاد جماهیر شوروی، بهویژه دورهی حکمرانی ژوزف استالین بین سالهای 1929 تا 1953.
الکساندر سولژنیتسین، نویسندهی نامدار روس و از بازماندگان اردوگاههای کار اجباری گولاگ در شوروی سابق، این کتاب را طی ده سال و از راه گفتگو با بیش از 220 بازماندهی دیگر اردوگاهها، در سه جلد به رشتهی تحریر درآورده که آمیزهای است از نثر نویسندهای حماسهپرداز، مورخی آرمانگرا و مصلحی برآشفته، با رگههایی از طنز سیاه، آنچه میخوانید جلد سوم این کتاب است.
هیچ خوانندهی قرن بیستویکمیای که شاهکار سولژنیتسین را برای بار اول میخواند نباید تصور کند که بناست یک روایت تاریخی سرراست را بخواند. کتاب او فقط وصف تاریخ نیست، خود تاریخ است. به لطف توجه وسواسگونهی سولژنیتسین به جزئیات و استعدادهای ادبی و جدلی او، مجمعالجزایر گولاگ به خلق همین جهانی که ما امروزه در آن زیست میکنیم هم کمک کرده است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتابِ مجمعالجزایر گولاگ (۳) از سایت آمازون امتیاز 4.9 از 5 را دریافت کرده است.
• برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات در سال 1970
مجموعهٔ مجمعالجزایر گولاگ اثری سه جلدی از الکساندر سولژنیتسین نویسندهٔ روسی است که در سال 1970 او را برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات کرد. دهها میلیون نسخه از این کتاب پس از انتشار به فروش رفت و این کتاب چالشی جدی برای دولت شوروی در نظر گرفته شد. این مجموعه بین سالهای 1958 تا 1968 نوشته شد و اولینبار در سال 1973 در پاریس منتشر و سال بعد به انگلیسی و فرانسوی ترجمه شد. سولژنیتسین در جلد سوم این مجموعه، از مقاومت در اردوگاههای کار اجباری شوروی معروف به گولاگ و آزادی خود پس از هشت سال میگوید. نویسنده در جلد سوم مجمعالجزایر گولاگ فضای آزادی و مبارزه را آشکار میکند و مبارزه با رژیم کمونیستی آغاز میشود.
«کتاب مجمعالجزایر گولاگ یک امپراتوری را فرو ریخت.» - دوریس لسینگ، نویسندۀ کتاب فرزند پنجم
«کتاب مجمعالجزایر گولاگ یک چالش عظیم و جدی برای دولت شوروی بود، مشروعیت آن را زیر سؤال برد و خواستار تغییری انقلابی شد. گولاگ، نظر کمونیستها و متحدانشان را که متقاعد شده بودند محکوم کردن رژیم عمدتاً تبلیغات بورژوایی است تغییر داد.» - مایکل اسکامل
«مجمعالجزایر گولاگ قویترین کیفرخواست از یک رژیم سیاسی است که در دوران مدرن به چشم دیدهایم.» -دیپلمات ایالات متحده، جورج. اف کنان
«مجمعالجزایر گولاگ بهترین کتاب غیرداستانی قرن بیستم است.» - تایم
جردن پیترسون روانشناس، که پیشگفتاری کوتاه بر این اثر در پنجاهمین سالگرد انتشارش در سال 2018 نوشت، مجمعالجزایر گولاگ را مهمترین کتاب قرن بیستم توصیف کرد.
مجمعالجزایر گولاگ سند روشن و محکمی از جنایات استالین و رژیم شوروی است. این مجموعۀ سترگ سه جلدی، تحقیقی تاریخی دربارۀ سیستم سرکوبگری است که میلیونها نفر را طی حیات خود قربانی کرد. گولاگ کتابی روشنگر و اثرگذار است و مطالعۀ آن هم برای علاقهمندان به ادبیات و هم تاریخخوانان جالب توجه و لذتبخش خواهد بود. بهتر است پیش از مطالعهٔ جلد سوم، جلدهای اول و دوم آن را مطالعه نمایید.
سولژنیتسین در 11 دسامبر سال 1918 به دنیا آمد. خانوادۀ او در دههٔ 1920 از پیوستن به کارزار ضد مذهبی شوروی سرپیچی کردند و همچنان اعضای متدین کلیسای ارتدکسِ روسیه باقی ماندند. با اینحال سولژنیتسین ایمان خود را به مسیحیت از دست داد و پس از آن مارکسیسم _ لنینیسم را پذیرفت. او در زمان جنگ جهانی دوم فرماندۀ ارتش سرخ بود و در حین خدمت به عنوان افسر توپخانه در پروس شرقی، شاهد جنایات جنگی ارتش شوروی علیه غیرنظامیان محلی آلمانی بود. او بعداً در اردوگاه کار اجباری شعری با عنوان «شبهای پروس» نوشت و در این شعر از زنانی گفت که سربازان شوروی در پروس شرقی تا حد مرگ به آنها تجاوز کردند. در فوریهٔ سال 1945، سولژنیتسین درحالیکه در پروس شرقی خدمت میکرد به دلیل انتقاد از جوزف استالین، در نامهای خصوصی به دوستش، دستگیر شد. او همچنین با همین دوست در مورد لزوم تشکیل یک سازمان جدید برای جایگزینی رژیم شوروی صحبتهایی کرده بود. او به جرم تبلیغات ضد دولت شوروی و تأسیس یک سازمان متخاصم متهم شناخته شد. او را به زندان لوبیانکا در مسکو منتقل کردند و در آنجا از او بازجویی کردند. در 9 می سال 1945 اعلام شد که آلمان تسلیم شده است و تمام مسکو با آتشبازی جشن گرفتند و او از پنجرهٔ سلول خود در زندان به تماشای این آتشبازی نشسته بود. در 7 ژوئیهٔ سال 1945 او بدون برگزاری دادگاه مناسب، به هشت سال زندان و کار در اردوگاه کار اجباری و سپس تبعید داخلی محکوم شد و این حکم معمول برای اکثر جرائم در آن زمان بود.
سولژنیتسین در نتیجهٔ تجربهاش در زندان و اردوگاههای کار اجباری، به تدریج به یک مسیحی ارتدکس شرقی با تفکر فلسفی تبدیل شد. او بهعنوان فرماندۀ ارتش سرخ از برخی اعمال خود اظهار پشیمانی کرد و اعمال خود را با زندانبانهای گولاگ مقایسه کرد. با بهقدرت رسیدنِ خروشچف، او آزاد و البته تبرئه شد. پس از آن سولژنیتسین بهدنبال نوشتن کتابهایی دربارهٔ سرکوب در اتحاد جماهیر شوروی و تجربیاتش بود و دو رمان نیز دربارهٔ سرکوبهای استالینیستی نوشت. پس از برکناری خروشچف از قدرت، مقامات شوروی تلاش کردند سولژنیتسین را از نوشتن منصرف کنند اما او در کشورهای دیگر بر روی کتابهایش کار کرد و کتابِ مجمعالجزایر گولاگ در سال 1973 منتشر شد و انتشار آن خشم مقامات شوروی را برانگیخت. او در مجموعه کتابهای مجمعالجزایر گولاگ از تحولات و پشیمانی خود صحبت کرد و در مورد زندان و وضعیت اردوگاه کار اجباریِ گولاگ به افشاگری پرداخت.
اتحاد جماهیر شوروی با ایجاد چارچوب قانونی و عملی این اردوگاههای کار اجباری را ساخته بود تا محکومان سیاسی و مجرمان عادی را در آنجا محبوس کند. سولژنیتسین در مجمعالجزایر گولاگ از تاریخچهٔ سیستم اردوگاههای کار اجباری گفت که از سال 1918 تا 1956 در اتحاد جماهیر شوروی وجود داشتند. در جلد اول و دوم مجمعالجزایر گولاگ با وضعیت نویسنده و سیستم اردوگاههای کار اجباری آشنا میشوید. اما جلد اول، دوم و آخر مجمعالجزایر گولاگ، به یاد میلیونها قربانیِ استبداد اتحادِ جماهیر شوروی نوشته شد. نویسنده در جلد سوم از امواج پاکسازی و محاکمات نمایشیای میگوید که به توسعهٔ سیستم بزرگ گولاگ منجر شد و سپس به بازداشت زندانیان، انتقال به گولاگ، بدرفتاری با زندانیان و شرایط عمومی آنها در اردوگاههای کار اجباری میپردازد و از رویدادهای خاص و قابلتوجه در طول تاریخ نظام گولاگ از جمله شورشها و قیامهای زندانیان میگوید. سولژنیستین در این جلد به بررسی واپسین دورهٔ فرمانروایی استالین و جانشینان او نیز میپردازد. او در جلد سوم کتاب توضیح میدهد که این بازداشتگاهها، زندانها و اردوگاههای کار اجباری چطور پدید آمد و فرصت را غنیمت میشمارد و با شرح تاریخچهٔ فرارها، اعتصابها، شورشها و عصیانهای سرشار از حماسه به این سؤال پاسخ میدهد که چرا در مواجهه با ربع قرن ظلم و ستم هیچکس مقاومتی نشان نداد. او در این جلد به مسئلهٔ دیگری نیز میپردازد؛ اینکه آیا مرگ استالین پایان عمر گولاگ بود؟
• یک روز از زندگی ایوان دنیسویج اثر دیگری از الکساندر سولژنیتسین نویسندۀ معروف روسی و برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات است. حوادث این رمان در بحبوحۀ جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد و نویسنده داستان یک سرباز روسی را تعریف میکند که با اتهام جعلی به حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم شده است. نویسنده با نثری زیبا زندگی دردناک این سرباز در اردوگاه کار اجباری را به تصویر کشیده است.
• واقعۀ ایستگاه کرچیتوفکا و خانۀ ماتریونا اثر دیگری از الکساندر سولژنیتسین نویسندۀ معروف روسی است. او در این دو داستان بلند بار دیگر به جنگ جهانی دوم و روابط خشک و بیپردۀ انسانها در شوروی پرداخته است.
• بخش سرطان اثر دیگری از الکساندر سولژنیتسین نویسندۀ معروف روسی است. این کتاب یکی از مشهورترین کتابهای این نویسنده است و حوادث آن در بخش سرطان یک بیمارستان میگذرد و در آنجا با گروهی از بیماران روبهرو میشویم که هر کدام به یک نوع سرطان مبتلا هستند. الکساندر که خود هشت سال به اردوگاه کار اجباری تبعید شده بود با آثارش نارضایتی خود را ابراز میکرد.
الکساندر ایسایویچ سولژنیتسین در سال 1918 بهدنیا آمد و در سال 2008 درگذشت. بهعنوان یک نویسندهٔ روسی، او بهشدت مخالف رژیم شوروی و منتقد صریح کمونیسم بود و به افزایش آگاهی جهانی در مورد سرکوب سیاسی اتحاد جماهیر شوروی، بهویژه سیستم گولاگ کمک شایانی کرد. او که به دلیل نوشتن یک نامهٔ خصوصی و انتقاد از دولت استالین به زندان افتاده و به اردوگاه کار اجباری فرستاده شده بود، تصمیم گرفت با نوشتن کتابهایی دربارهٔ سیستم سرکوب در اتحاد جماهیر شوروی و بیان تجربیاتش در اردوگاه کار اجباری آنچه را در پشت پردۀ رژیم شوروی میگذشت افشا کند. اولین رمانش با نام «یک روز از زندگی ایوان دنیسویج» در سال 1962 با تأیید نیکیتا خروشجف منتشر شد و شرحی از سرکوبهای استالینیستی و تجربیاتش در اردوگاه بود. در اردوگاه کار اجباری اکیباستوز بود که سولژنیتسین به سرطان مبتلا شد و یکی از تومورهایش را طی عمل جراحی برداشتند اما ابتلایش به سرطان تشخیص داده نشد. در سال 1953 او پس از پایان دوران محکومیتش در اردوگاههای کار اجباری، برای گذراندن تبعید ابد به روستایی در ناحیهٔ بایدیبک در قزاقستان جنوبی فرستاده شد. سرطان ناشناختهاش گسترش یافت تا اینکه در پایان همان سال به مرگ نزدیک شد. در سال 1954 به او اجازه دادند در بیمارستانی در تاشکند تحت درمان قرار بگیرد و در همین بیمارستان سرطانش رو به بهبود رفت. تجربیات او در این بیمارستان و درمان بیماریاش اساس کتاب «بخش سرطان» شد. آخرین اثر سولژنیتسین که در اتحاد جماهیر شوروی به چاپ رسید «خانهٔ ماتریونا» بود که در سال 1963 منتشر شد. پس از انتشار کتابِ مجمعالجزایر گولاگ در خارج از شوروی، تابعیت شوروی از سولژنیتسین سلب شد و او به آلمان غربی رفت. پس از آن در سال 1976 به همراه خانوادهاش به آمریکا رفت و در آنجا به نوشتن ادامه داد. در سال 1990 اندکی قبل از انحلال اتحاد جماهیر شوروی، تابعیت او بازگردانده شد و چهار سال بعد او به روسیه بازگشت و تا زمان مرگش در آنجا ماند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
با این حال، هیچوقت متوسط فضای اسکان کم نمیآمد ـ بلکه اینها یکجور بهینهسازی عاقلانهٔ محل اسکان بود. کاتورگاییها را دوشیفت سر کارهای دوازدهساعته میگماشتند، و روزِ تعطیل هم نداشتند؛ طوریکه همیشه صد نفر سرکار بودند و صد نفر در کلبه.
معدن شمارهٔ 2 وورکوتا یک شعبهٔ اردوگاهی زنانه داشت. شمارههای زنها روی پشت و روسریشان وصله شده بود. برای همهجور کار زیرزمینیای به خدمت گرفته میشدند و ـ بله ـ برنامهشان را حتی بیش از سهمیه عملی میکردند اما از همین حالا میتوانم عربدههای خشم هموطنان و معاصرانم را بشنوم. بس کن کیاَن اینایی که جرأت میکنی راجع بهشون حرف بزنی بله
بنا به اسناد اردوگاه، که اصلاً قرار نبوده برای تاریخْ این واقعیت را محفوظ بدارند که زندانیان سیاسی تا سرحد مرگ گرسنگی میکشیدند، این زندانیها مشمول اضافهدریافتیهایی هم میشدند همچون «جیرهٔ معدنچی» و «کاسهٔ انعام» که حتی قبل از آنکه سه دزد حسابشان را برسند هم به حد کافی محقر بودند.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
همه میگن نویسنده برای انتقاد از استالین شکنجه شده و زندانی اما واقعیت اینه که برطبق جلد اول مجمعالجزایر گولاگ، اون موقع این دستگیریها کاملاً خودسرانه و غیرمنصفانه بوده و سولژنیتسین توی جلد سوم نشون میده که در واقع این دستگیریها فقط برای پر کردن سهمیههاشون و اردوگاههای کار اجباری بوده. جلد سوم این مجموعه خیلی خوندنیتره و ترجمهٔ خیلی خوبی هم داره.
یک مجموعه بسیار زیبا که به هر کتابخانه ای وزنی میدهد ترجمه بسیار خوب.از کاغذ متوسط که بگذریم بقیه موارد چاپ کتاب بسیار عالی است.ترجمه روان و کامل و جلد گالینکور و تصاویر بسیار عالی روی جلد تصویری روشن از دوران اختناق استالین به دست میدهد.خواندن این کتاب به هر جوینده ی حقیقت در تاریخ لازم است
وقتی جلد سوم مجمعالجزایر گولاگ رو میخوندم همش این جمله توی ذهنم تکرار میشد «اونهایی که تاریخ نمیخونن، محکوم به تکرار اون هستن» بهنظرم هر کسی باید این کتاب رو بخونه تا بفهمه انسانها میتونن چقدر پست و ظالم باشن و بهراحتی به هموطن و همنوع خودشون ظلم کنن.