چطور زندگی میکنید

کتاب چطور زندگی می‌کنید؟ از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.

کتاب چطور زندگی می‌کنید؟ از سایت آمازون امتیاز 4.6 از 5 را دریافت کرده است.

کتابِ چطور زندگی می‌کنید رمانی کلاسیک و فلسفی اثر گنزابورو یوشینو نویسندهٔ ژاپنی است که اولین‌بار در سال 1937 منتشر شد. اولین ترجمهٔ انگلیسی این رمان با مقدمه‌ای از نویسندهٔ شهیر «نیل گیمن» به چاپ رسید و بیش از دو میلیون نسخه از آن به فروش رفت. این رمان داستان پسری پانزده‌ساله به نام هوندا جوان‌ایچی است که همه او را کاپر صدا می‌کنند. رنج زندگی زودتر از موعد به‌سراغ این پسر می‌آید و حالا او مجبور است با قدرتی که هیچ‌گاه تصور نمی‌کرد در وجودش داشته باشد با سختی‌های زندگی روبه‌رو شود. کاپر با عمویش به سفری می‌رود و در نهایت با تجربهٔ موقعیت‌های مختلف به رشد معنوی می‌رسد و معنای زندگی را با کمک عمویش کشف می‌کند. این کتاب یک اثر ادبی محبوب در آموزش هنرهای کلاسیک است و در بخش ادبیات کودکان جای می‌گیرد.

«همهٔ کتاب‌های کلاسیک کودک و نوجوان به نوعی رگه‌هایی از فلسفه را در خود جای داده‌اند اما تعداد کمی از این آثار کلاسیک مانند رمان چگونه زندگی می‌‌کنید کاملاً فلسفی و متفکرانه هستند و برای آموزش نوشته شده‌اند. این کتاب را نمی‌توانید به راحتی فراموش کنید، برخی ممکن است پس از پایان این کتاب حس کنند به حقیقتی غیرمعمول دست یافته‌اند.» - آدام گوپنیک، نقد کتاب نیویورک تایمز

«رمانِ چطور زندگی می‌کنید؟ یک رمان بسیار کمیاب برای نوجوانان است. یک رمان فلسفی که بسیار واضح و روشن نوجوانان را به اصلی‌ترین پرسش زندگی می‌رساند؛ این‌که چطور باید زندگی کنند؟» - مجلهٔ وایِرد

رمانِ چطور زندگی می‌کنید با متن دلگرم‌کنندهٔ خود برای کمک به نوجوانان نوشته شده تا بتوانند دنیای اطراف‌شان را بهتر درک کنند. درس‌ها و نصیحت‌های این کتاب بسیار ساده است و نوجوانان را به تفکر وامی‌دارد. نویسنده در این کتاب از خوانندگان جوانش می‌خواهد فکر کنند که دوست دارند به چه شخصی تبدیل شوند و از خوانندگان بزرگسال می‌خواهد ببینند که تبدیل به چه شخصی شده‌اند. این رمان بسیار مناسب کسانی است که به داستان‌های فلسفی مانند کیمیاگر و شازده کوچولو علاقه‌ دارند، همچنین خواندن این رمان را به طرفداران انیمه‌های میازاکی توصیه می‌کنیم.

«ماجرا بعدازظهری در اکتبر پارسال اتفاق افتاد. آن موقع کاپر هنوز کلاس هفتمی بود. کاپر همراه دایی‌اش بود. آن دو روی سقف فروشگاه بزرگی در منطقه گینزای توکیو ایستاده بودند. مه رقیقی آ‌رام‌آرام و یکسره از آسمان خاکستری پایین می‌آمد و نمی‌‌شد به‌راحتی تشخیص داد داشت باران می‌بارید یا نه. تا آن‌ها به خودشان بیایند، قطره‌های ریز و نقره‌ای به جای‌جای کت کاپر و بارانی دایی‌اش چسبیده بود و آن دو انگار با برفک پوشیده شده بودند. کاپر در سکوت به بلوار گینزا که درست زیرپایش بود خیره شده بود. از طبقهٔ هفتم، گینزا شبیه کانال باریکی بود. ته آن انبوهی از اتومبیل‌ها پشت‌سر‌هم روان بودند. اتومبیل‌ها از منطقهٔ نیهونباشی در سمت راست به گینزا می‌رسیدند و از زیر پای کاپر رد می‌شدند تا برسند به منطقهٔ شینباشی در سمت چپ و از آن‌جا در جهت مخالف از سمت چپ به‌سوی نیهونباشی برمی‌گشتند. در این مسیر رفت‌وبرگشتی، اتومبیل‌ها به‌نرمی از کنار هم می‌‌گذشتند و مسیر حرکتشان گاهی پهن‌تر و گاهی باریک‌تر می‌شد. میان این دو جریان، تک‌وتوک اتوبوس برقی، با ظاهری انگار خسته از زندگی، به‌کندی غژغژکنان رد می‌شد. اتوبوس‌های برقی به کوچکی اتوبوس‌های اسباب‌بازی به نظر می‌رسیدند و سقفشان به‌خاطر باران لغزنده شده بود. از اتومبیل‌ها و آسفالت جاده و حتی درختانی که در جاده صف کشیده بودند و همهٔ چیزهای دیگری که آن‌جا به چشم می‌خورد هم آب می‌چکید و آن‌ها در نور خورشیدی که خدا می‌داند از کجا می‌تابید می‌درخشیدند.»

«جون‌ایچی، نمی‌دانی امروز که گفتی «آدم‌ها واقعاً مثل مولکولن، مگه نه؟» چه اشتیاق و جدیتی در نگاهت بود. واقعاً برای من زیبا بود. اما چیزی که عمیقاً بر من تأثیر گذاشت تنها آن نگاه نبود. وقتی پی بردم تو با جدیت به سؤالی فکر می‌کنی که ذهنت را مشغول کرده است، قلبم سخت به تپش افتاد. چون در حقیقت، همان‌طور که خودت حس کردی، تک‌تک آدم‌ها در این جهان پهناور مولکول‌هایی جدا از هم هستند. ما گرد هم جمع می‌شویم تا جهان را خلق کنیم، و به‌علاوه، ما به دست موج‌های جهان به حرکت در می‌آییم و در نتیجه جان می‌گیریم. البته معلوم است که موج‌های جهان خودشان هم از گرد هم آمدن تک‌تک مولکول‌ها به حرکت درمی‌آیند و آدم‌ها را همیشه نمی‌شود به مولکول‌های این ماده یا آن ماده تشبیه کرد. در آينده، وقتی بزرگ‌تر شوی، این موضوع را بهتر و بهتر درک خواهی کرد. اما این که خودت را مولکولی تنها در این جهان پهناور دیدی... این کار اصلاً کشف کوچکی نیست. تو کوپرنیک را می‌شناسی و با نظریهٔ خورشید محوری‌اش آشنایی، درست است؟ این تصور که زمین دور خورشید می‌گردد؟ تا پیش از آن‌که کوپرنیک نظریهٔ خودش را مطرح کند، مردم براساس چیزی که چشم‌هایشان می‌دید باور داشتند خورشید و ستاره‌های دیگر دور زمین می‌چرخند. یکی از دلایل عقیده‌شان این بود که مطابق آموزه‌های کلیسای مسیحی باور داشتند زمین مرکز همهٔ کیهان است. اما کمی که عمیق‌تر بیندیشی، انسان ذاتاً تمایل دارد نگرشش به چیزها و نحوه‌ٔ تفکرش دربارهٔ آن‌ها به‌گونه‌ای باشد که انگار خودش در مرکز همه‌چیز است.»

«کاپر شاید خود را مولکولی می‌دانست که در جهانی پهناور زندگی می‌کند، اما او هنوز پسر بچه‌ای بود که در کلاس هفتم درس می‌خواند. دوستان مدرسه‌اش تنها کسانی بودند که دوروبرش داشت، تنها آدم‌هایی که هر روز می‌دیدشان. اما این حلقهٔ دوستان خودش دنیای خاصی بود. در این دنیای کوچک‌تر، دو نفر بودند که کاپر بسیار به آن‌ها نزدیک بود. یکی میزوتانی بود: او و کاپر از مدرسهٔ ابتدایی با هم دوست شده بودند و برای بازی به خانهٔ همدیگر رفت‌وآمد داشتند. دیگری کیتامی بود که همه او را گاتچین صدا می‌کردند. کیتامی و کاپر، همان‌طور که پیش‌تر گفتیم، همیشه هم‌قد بودند. بنابراین در صف دوش‌به‌دوش هم می‌ایستادند و موقعیت‌های زیادی پیش می‌آمد که باهم صحبت کنند. اما کاپر ابتدا چندان از کیتامی خوشش نمی‌آمد. میزوتانی لاغراندام و خوش‌قیافه بود، همیشه آرام بود و نوعی شرم دخترانه داشت؛ اما کیتامی، خب، او کاملاً برعکس میزوتانی بود. کیتامی به کوتاهی کاپر بود، هیکلش به محکمی یک بولداگ بود، و مهم نبود در چه موقعیتی باشند، هیچ‌وقت پا پس نمی‌کشید. به هر چیزی که فکر می‌کرد سریع و بدون درنگ و تردید بیانش می‌کرد و وقتی حرفی می‌زد، هر چه که بود، دیگر بعید بود که آن را پس بگیرد. «هر کی هر چی می‌خواد بگه، من خوشم نمی‌آد.» وقتی کیتامی این حرف را می‌زد، دیگر کاری از کسی برنمی‌آمد. این «هر کی هر چی می‌خواد بگه...» به تکیه‌کلام معروف کیتامی تبدیل شده بود. او می‌توانست بی‌اندازه کله‌شق باشد، بنابراین زمانی فرارسید که عده‌ای از دانش‌آموزان او را گاتچین صدا کردند، چون بسیار سخت و خودرأی بود.»

رمانِ چگونه زندگی می‌کنید دو راوی متفاوت دارد. اولین راوی کاپر دانش‌آموز سال هشتم است. اسم واقعی‌اش هوندا جوان‌ایچی است. کاپر نام خودمانی اوست. او پانزده‌ساله است، اما در مقایسه با دیگر پانزده‌ساله‌ها زیادی ریزنقش است و خودش هم به کوتاهی قدش بسیار حساس است. کاپر پس از مرگ پدرش باید با تغییرات اجتناب‌ناپذیر و عظیمی از جمله خیانت بهترین دوستش روبه‌رو شود. در بین داستان زندگیِ کاپر، عمویش برای او در یک دفترچه خاطرات می‌نویسد و دانش خودش را با کاپر به اشتراک می‌گذارد و در مورد سؤالات بزرگ زندگی که کاپر به مرور با آن‌ها مواجه می‌شود به او مشاوره می‌دهد. در طول داستان کاپر، مانند کوپرنیک به ستاره‌ها نگاه می‌کند و از کشفیات خود در مورد آسمان‌ها، زمین و طبیعت انسان بهره می‌برد تا راز چطور زندگی کردن را بیابد.

• درواقع اولین بار این یوزو یاماموتو بود که این رمان را به عنوان کتابِ پایانی مجموعهٔ «نیهون شوکوکومین» نوشت اما به دلیل بیماری شدید نتوانست آن را تکمیل کند. گنزابورو یوشینو نوشتن ادامهٔ کتاب را برعهده گرفت و چگونه زندگی می‌کنید در قالب یک رمان در سال 1937 منتشر شد.

• پس از پایان جنگ جهانی دوم، این کتاب دستخوش تغییرات زیادی از جمله تغییر واژگان شد و در سال 1945 دوباره منتشر شد.

• هایائو میازاکی انیمه‌های «شهر اشباح»، «همسایهٔ من توتورو» را با الهام از این رمان ساخت.

• انیمهٔ «پسر و ماهی‌خوار» یا «پسر و حواصیل» که با عنوان «چطور زندگی می‌کنید؟» نیز شناخته می‌شود، یک کارتون ماجراجویانه، درام، خانوادگی و فانتزی محصول کشور ژاپن به کارگردانی هایائو میازاکی است که در سال 2023 بر اساس همین رمان ساخته شد. این انیمه در چندین جشنوارهٔ بین‌المللی حضور داشت و در سینماهای کشورهای انگلستان اکران شد و سرانجام در دیگر کشورها به صورت اینترنتی منتشر گردید. این انیمه نامزد دریافت جایزهٔ بهترین فیلمِ سال 2023 شد.

• دنیای سوفی اثر یوستین گوردر نویسندهٔ نروژی است. او در این کتاب به داستان دختری نوجوان پرداخته که از طریق نامه‌هایی متعدد، درس‌های مهمی دربارهٔ تاریخ فلسفهٔ غرب از معلم خود می‌آموزد. این کتاب به موفقیتی باورنکردنی در سطح جهان دست یافت و به زبان‌های متعدد ترجمه شد.

• معجزه‌های خواربارفروشی نامیا رمانی فانتزی در ژانر رئالیسم جادویی اثر نویسندهٔ مشهور ژاپنی کیگو هیگاشینو است که پیشتر با انتشار رمان معمایی «مظنون ایکس» به شهرت رسیده بود. او در این کتاب با شرح داستانی دلگرم کننده در قالب نامه‌هایی در یک خواربارفروشی اسرارآمیز، خواننده را به سفر در دلِ زمان می‌کشاند و از دغدغه‌ها، مشکلات و تقلاهای انسان‌ها می‌گوید.

• کیمیاگر  رمانِ مشهورِ پائولو کوئیلو نویسندهٔ برزیلی است. او در این رمانِ فلسفی با زبان ساده و قدرتمند خود و در خِلال ماجراجویی‌های شخصیت اصلی داستانش سانتیاگو، شما را به دل ماجراجویی‌ای حکیمانه می‌کشاند. او شما را وامی‌دارد تا به واقعیت‌های متفاوت و دورِ زندگی فکر کنید.

• کتاب یاد او اثر کالین هوور نویسندهٔ داستان‌های عاشقانه است. او در این کتاب داستان دلخراش و درعین‌حال امیدوارکنندهٔ زنی به نام کنا را تعریف کرده است که پس از آزادی از زندان به دنبال رستگاری و آرامش می‌گردد و می‌خواهد شروعی دوباره داشته باشد اما نمی‌داند گاهی کینه‌ها به هیچ قیمتی رفع نمی‌شوند. 

• کتاب در کتابخانه پیدایش خواهی کرد رمانی جذاب از میچیکو آئویاما نویسندهٔ ژاپنی است. داستان این کتاب حول محور چند شخصیت می‌چرخد که همگی چیزی را از زندگی خود از دست داده‌اند و با توصیه‌های کتابدار و مطالعهٔ کتابی متفاوت زندگی‌شان دگرگون می‌شود.