

خودم و جهان (زندگینامه ویلیام فاکنر)
نشر مان کتاب منتشر کرد:
نویسنده در این کتاب لایۀ ظاهری هستی فاکنر ـ آن نویسندۀ مشهور، برندۀ نوبل ادبیات ـ را کنار میزند، به عمق میرود و چهرههای دیگری از او کشف میکند: چهرههایی که گاه متناقض از کار درمیآیند. در این کتاب میخوانیم فاکنر برای ساختن جهان خیالی و غنیِ «یوکناپاتافا» از چهچیزهایی مایه گرفته است، رنجهای جسمانی و عاطفیاش چگونه در آثارش منعکس شدهاند، برای یافتن بهترین فرم روایت در داستانهایش چه ترفندهایی میزده، چگونه با درد افسردگی، دائمالخمری و بیپولی کنار میآمده، و دربارۀ هنر و ادبیات ـ که پناهگاه او در جهان بیرحم بودند ـ چه نظراتی داشته است. دوستداران ادبیات با خواندن این کتاب به وجد میآیند و توأمان غمگین میشوند: فاکنر، بهرغم جلالوجبروت سبکی داستانهایش، انسانی بوده با رنج و درد و ملالی که همۀ انسانها نصیب میبرند. او یکی بوده درست همچون ما و بسیار غنیتر از ما. این کتابْ زندگینامۀ نویسندهای است که نمیخواست زندگینامهاش را بنویسند.
آنچه در ادامه میخوانید اینفوگرافیکی است دربارۀ کتاب «خودم و جهان» به همراه معرفی کتاب.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

رنج و سرمستی
دربارۀ کتاب «خودم و جهان: زندگینامۀ ویلیام فاکنر»

خودم و جهان زندگینامۀ ویلیام فاکنر است. میتوان گفت به غیر از زندگینامههای کوتاهی که معمولاً در ابتدای این آثار فاکنر آمده، تاکنون زندگینامۀ کاملی از فاکنر به فارسی ترجمه نشده و خودم و جهان را باید نخستین زندگینامۀ او دانست. آنهم زندگینامۀ نویسندهای که برای ما ایرانیان نامی است آشنا. از ابتدای دهۀ ۱۳۳۰ شمسی بود که او به ایران آمد. ابتدا ابراهیم گلستان در ۱۳۳۴ داستان «آن روز، شب که شد» او را به فارسی ترجمه کرد و در همان سال «یک گل سرخ برای امیلی» بهقلم نجف دریابندری به فارسی درآمد. از آن زمان تا به امروز، ما خوانندۀ قصههای فاکنر بودهایم. اما از زندگی او چه میدانیم؟
طرح کلی کتاب «خودم و جهان»
ویژگیهای منحصربهفرد «خودم و جهان»
«در سال ۱۸۸۰، سرهنگ فاکنر مدتی از فعالیتهای متعدد تجاریاش دست کشید تا رمان ملودرام خود را با عنوان رُز سفید ممفیس بنویسد (رز سفید نام قایقی است که داستان در آن اتفاق میافتد). این داستان در ابتدا بهصورت پاورقی در روزنامهای محلی به چاپ رسید، اما بهقدری مورد استقبال قرار گرفت که، در سال ۱۸۸۱، یکی از ناشران نیو یورک آن را در قالب کتاب منتشر کرد. این رمان در چاپ اول با فروش هشتهزار نسخه در طول یک ماه موفقیت بزرگی به دست آورد. در نهایت، این کتاب در سیوشش چاپ مختلف به بازار آمد، که آخرین آن مربوط به سال ۱۹۵۳ بود. سرهنگ فاکنر، بهدنبال آن، دو کتاب دیگر نوشت __ یکی گردشهای شتابزده در اروپا، اقتباسی از کتاب بیگناهان فرنگ اثر مارک تواین، و دیگری کلیسای کوچک آجری. اما در واقع شهرت ادبی او فقط مدیون کتاب رُز سفید ممفیس بود. بهاحتمال زیاد، ماجرای موفقیت این کتاب نقل محافل خانوادگی بود که بیلی فاکنرِ سومدبستانی را ترغیب کرد به همکلاسهایش بگوید میخواهد مثل پدرِ پدربزرگش نویسنده بشود.»
همین سرهنگ فاکنر با تمام ویژگیها و خصائل اخلاقیاش، یکی از مایههای پرداخت شخصیت لوسیوس کوینتوس کرادرز مککازلین، بزرگ خاندان مککازلین، در کتاب برخیز، ای موسی است. همین پدرپدربزرگ او مایۀ شخصیت دیگری هم بوده:
«ویلیام فاکنر با قدرت تخیل خود شاخوبرگی به زندگی و کار ویلیام کلارک فاکنر داد و جهانی بهنام "یوکناپاتافا" در ادبیات خلق کرد. آشکارترین شباهت را میتوان میان سرهنگ فاکنر و سرهنگ جان سارتوریس، شخصیت اصلی بسیاری از داستانهای فاکنر از جمله پرچمها در غبار و شکستناپذیر، یافت.»


«آلاباما نوزادی نارس بود که دو ماه زودتر به دنیا آمد و فقط نُه روز زنده ماند. در آن دوران، بیمارستان آکسفورد مجهز به دستگاه انکوباتور نبود؛ بنابراین پدر و مادر تصمیم گرفتند نوزاد را به خانه ببرند و تحت مراقبت پرستاری دورهدیده قرار بدهند. اما وضعیت نوزاد بهسرعت رو به وخامت گذاشت. فاکنر به ممفیس رفت و یک دستگاه انکوباتور تهیه کرد، اما دیگر کار از کار گذشته بود. فاکنر، وقتی به استل خبر داد فرزندی را که هنوز ندیده از دست داده است، بیامان میگریست. این اولین بار بود که استل گریۀ فاکنر را میدید. چند هفته بعد، فاکنر دستگاه انکوباتور را به کلینیک آکسفورد اهدا و سفارش کرد استفاده از آن برای افرادی که بضاعت مالی برای پرداخت هزینۀ این دستگاه را ندارند رایگان باشد.»
در خودم و جهان با فاکنری آشنا میشویم که کودکی پرشروشوری داشته. چندان اهل درسخواندن نبوده و بیشتر اهل اسبسواری و ماجراجویی بوده. یکی از ماجراهای بامزۀ کودکیاش یکی ساختن هواپیما بوده:
«پسران فاکنر، به همان اندازه که قطار و اسب دوست داشتند، شیفتۀ هواپیما بودند (هر چهار برادر در بزرگسالی گواهینامۀ خلبانی گرفتند). با اینکه هواپیما را جز در عکسهای مجلات ندیده بودند، یک روز تصمیم گرفتند خودشان هواپیما بسازند. بیلی، پسر بزرگ، مدیریت طراحی و ساخت هواپیما را به عهده گرفت. پسرها، با همراهی سَلی ماری بهعنوان دستیار و مامی کَلی در مقام ناظری علاقهمند، با کمک الوار، مفتول و مقوا یک هواپیما سر هم کردند و آن را بهسمت آبکند بزرگی در پشت چراگاه کشیدند. بیلی به بقیه اطمینان داد هواپیما همچون بادبادک پرواز میکند، فقط لازم است آن را از لبۀ گودال پرت کنند و بعد به تماشای پروازش بنشینند. وقتی اختراع محیرالعقولشان را در جایگاهش قرار دادند، هواپیما بر لبۀ گودال شروع کرد به تلوتلو خوردن. بيلی روی صندلی خلبان نشست و به ديگران دستور داد رهايش کنند تا پرواز کند. آنطور که جک فاکنر به یاد میآورَد، "هواپیما برعکس شد و چرخشی وارونه کرد" و وقتی روی تپه سقوط کرد، از هم متلاشی شد؛ خلبان هم ته گودال افتاد. گرچه در آن آشوب نمیشد چیزی را تشخیص داد، پسرها بر این عقیده بودند که بیلی اولین فرد در ایالت میسیسیپی است که در آسمان پرواز کرده است.»
«فاکنر در رمان خشم و هیاهو دقیقاً همان ماه را برای ازدواج کَدی کامپسون و هربرت هِد تعیین کرد ــ ازدواج شومی بود که قلب مردی جوان را شکست.»
بازنمایی چهرههای متفاوت فاکنر در «خودم و جهان»
«مجذوب عملیات هوانوردان جوانی شد که جنگندههای جدید هوایی، هواپیماها، را به پرواز درمیآوردند. اینطور بود که خواست خلبان بشود. با جثۀ کوچکی که داشت، نمیتوانست وارد نیروی هوایی امریکا بشود. به همین دلیل به نیو یورک رفت و در آنجا با عنوان دانشجوی دانشکدۀ افسری به خدمت یگان کانادایی نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا درآمد. تا پنج ماه، مشغول یادگیری خلبانی در تورنتو شد، اما قبل از اینکه اولین پرواز تکنفره را انجام بدهد جنگ خاتمه یافت. در راه بازگشت به آکسفورد، شمایل قهرمانِ ازجنگبرگشته را به خود گرفت. در راه، یونیفرم نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا را به تن کرد و با نشان خلبانی نشسته بر آن فخر میفروخت، نشانی که بهاحتمال زیاد از یک مغازۀ گرویی خریده بود. بهعلت حادثهای که در تمرین پرواز برایش پیش آمده بود، عصا به دست گرفته بود و لنگلنگان قدم برمیداشت. فاکنر داستانهایی از سقوطش در جنگ با آلمان ساخت و گفت بر اثر جراحتهایی که برداشته در مغزش یک تکه فلز وجود دارد. این آخرین بار در زندگیاش نبود که به تخیلاتش میدان میداد تا از خود تصویری قهرمانانه و اغراقآمیز بسازد یا از واقعیات ناخوشایند زندگی بگریزد.»
با فاکنری آشنا میشویم که برای کسب چندرغاز پول سیاه تن به کارهای بسیاری میدهد: زمانی در یک پستخانه، زمانی در قامت کارگر موتورخانۀ دانشگاه و زمانی هم بهعنوان ژتونفروش یک نجیبخانه. یک زمان هم رسید که اندک شهرتی بهدست آورد و راهی هالیوود شد و چند فیلمنامهای نوشت و البته چندان موفق نبود، مدیران استدویوها سناریوهای دیگری را از او طلب میکردند.


خودم و جهان زندگی چنین نویسندهای را به تصویر میکشد. نویسندهای که از دور پرجلال و جبروت است اما وقتی زندگیاش را مرور میکنیم میبینیم او نیز مانند هر انسانی، مانند خود ما، گرفتار رنجها و مشقتهای گوناگون بوده، گرفتار ملالهای روزمره و مبتذل، گرفتار کجخلقیهای خود و دیگران، دستوپا زدن در عشقهای نافرجام و شکستهای پیدرپی برای سامان بخشیدن به زندگیاش. این است که کتاب خودم و جهان را خواندنی میکند. فاکنر این برندۀ جایزۀ نوبل، نویسندۀ چند اثر از بهترینهای تاریخ ادبیات، یکی بوده شبیه ما، یک انسان زمینی، با آرزوهای کوچک و گاهاً حقیر و پیشپاافتاده. با اینحال نویسندهای است که با آثارش چیزی را در ما، در خوانندگانش، تغییر داده و میدهد.
سخن پایانی
«خانمها و آقایانِ جوان... آنانکه روزی در آینده همینجا که من ایستادهام میایستید، نوشتن دربارۀ مشکلاتی که انسان در ستیز با درون خود دارد بسیار مهم است... من معتقدم بشر نهفقط مقاومت خواهد کرد، بلکه پیروزی با او خواهد بود... وظیفۀ شاعر، وظیفۀ نویسنده آن است که دربارۀ اینگونه موضوعات بنویسد. افتخار یک نویسنده یا شاعر در این است که به بشر شادکامی ببخشد تا بتواند بر مشکلات فائق آید و همچنین شهامت، افتخار، غرور، امید، شفقت، ترحم و فداکاریهای انسانها را در تاریخ پرافتخارشان یادآور شود. نیاز نیست صدای شاعر صرفاً توصیف گذشتۀ انسان باشد؛ بلکه میتواند همچون تکیهگاه باشد، تکیهگاهی که انسان با تکیه زدن بر آن پایداری کند و به پیروزی رسد.»
خودم و جهان قصۀ زندگی نویسندهای است که در ۲۵ سپتامبر ۱۸۹۷ بهدنیا آمد و در ششم ژوئیۀ ۱۹۶۲ در شصتوچهارسالگی درگذشت. در سالهای واپسین در دام افسردگی افتاده و خسته و ناتوان شده بود. به برادرزادهاش گفته بود که مرگ را در نزدیکی خود میبیند. وقتی در آخرین اسبسواریاش از اسب افتاد و مصدوم شد، باز مانند دورههای دیگر زندگیاش به بادهنوشی روی آورد و افراط ورزید تا آنجا که در آسایشگاهی بستری شد تا آنکه شب موعود رسید:
«در طول شب، فاکنر حس کرد آرام گرفته است، اما کمی بعد از نیمهشب بیدار شد و لب تخت نشست و سپس، بدون گفتن کلمهای، از حال رفت. دکتر رایت ماساژ قلبی تجویز کرد و تنفس دهانبهدهان داد، اما تمام تلاشها بیفایده بود. فاکنر بر اثر سکتۀ قلبی درگذشت. در ششم ژوئیۀ ۱۹۶۲، در زادروز سرهنگ سالخورده، فاکنر در شصتوچهارسالگی از "جدار نسیان"، که خود اغلب از آن سخن میگفت، گذر کرد. آنچه فاکنر سال قبل در مرگ یکی از نویسندگان بزرگ نوشته بود حال برای خودش هم صدق میکرد: "وقتی در بهروی او نیز بسته شد، در اینسوی در همانچیزی را نوشته بود که هر هنرمندی که در طول زندگی خود همان آگاهی و انزجار از مرگ را بر دوش میکشد امیدوار است بنویسدش: من اینجا بودم."»

پیشگفتار نویسندۀ «خودم و جهان: زندگینامۀ ویلیام فاکنر»

فاکنر در نامۀ دیگری به ملکوم کولی اذعان کرد: «من همان قصۀ تکراری را بارها و بارها میگویم، قصۀ خودم و جهان.» و در دانشگاه ویرجینیا خطاب به جمعی از دانشجویان گفت: «در وهلۀ اول، هر نویسندهای مشغول نوشتن زندگینامۀ خویش است، زیرا او جهان را کشف میکند و ناگاه پی میبرد که جهان بهحدی مهم، تأثرانگیز و اسفبار است که باید آن را بر کاغذ یا بوم نقاشی بیاورد یا در قطعهای موسیقی بیان کند، و در آن لحظه هرچه او در ذهن دارد زاییدۀ اتفاقاتی است که بر او رفته.» و در همان سخنرانی بر اهمیت ذهن خلاق در رشد و پیشرفت هنرمند تأکید کرد و عناصر موجود در زندگی هنرمند را شالودۀ آنچیزی دانست که در نهایت قدرت تخیل میسازدش.
در سال ۱۹۷۴، اولین زندگینامۀ فاکنر با عنوان فاکنر: یک زندگینامه نوشتۀ جوزف بلاتنر به چاپ رسید. بهدنبال آن، چندین زندگینامۀ مبسوط دیگر نیز منتشر شدند. با مطالعۀ اینها، پی میبریم که فاکنر در مقایسه با رماننویسان دیگر زندگی خود را در آثارش بهوضوح شرح داده است. فاکنر در اشعار، داستانها و ناداستانهایش از زندگی شخصی خود، خانواده و زادگاهش مایه گرفته است.
فاکنر حق داشت اصرار کند توجه ما باید معطوف به کتابهایش باشد نه به زندگیاش؛ اما برای خواندن این آثار فاخر باید ابتدا درک صحیحی از زندگی و تجربیات نویسنده ــ چه بیرونی چه درونی ــ که منبع الهام آثارش بودهاند داشته باشیم.
اگر این کتاب خوانندگان را به خواندن (و بازخوانیِ) رمانها و داستانهای فاکنر ترغیب کند، به هدفی که در پیاش بوده رسیده است.
مؤخرۀ نویسنده
آوازۀ روزافزون فاکنر موجب ایجاد آنچه اغلب به آن «صنعت فاکنر» میگویند شده است. از سال ۱۹۵۰، زمانیکه فاکنر به دریافت جایزۀ نوبل نائل آمد، سالانه بیش از صد کتاب و مقاله دربارۀ او و آثارش بههمت دانشگاهیان منتشر میشود. مجموعهای از آثار مهم فاکنر مانند نسخههای خطی و مقالات در چهار دانشگاه ــ ویرجینیا، میسیسیپی، تکزاس و میزوری ــ حفظ و نگهداری میشود؛ مجموعههای کوچکی هم در مدارس و مؤسسات موجود است. از سال ۱۹۷۴، دانشگاه میسیسیپی هرساله کنفرانس فاکنر و یوکناپاتافا را برگزار میکند ــ که طولانیمدتترین کنفرانس امریکاییِ مختص یک نویسنده به شمار میرود. بنیاد ویلیام فاکنر در ژاپن و امریکا دائر شده است. در سال ۲۰۰۶، در باشگاه کتابخوانی اوپرا وینفری با حدود ششصدهزار عضو، سه رمان فاکنر را در برنامۀ «تابستان فاکنر» خواندند. هفت رمان و هفت داستان کوتاه فاکنر بهصورت فیلم سینمایی درآمدهاند.


فاکنر در خطابۀ نوبلش «از عرقریزان روح انسان» که منجر به خلق اثر هنری میشود سخن گفت. این رنج و درد برای فاکنر بسیار بغرنج بود. او در بیشتر دوران زندگانیاش وضع مالی مساعدی نداشت، از ازدواجش ناراضی بود، نادیدهاش میگرفتند، دائمالخمر و به افسردگی مزمن مبتلا بود. فاکنر برای موفقیت موانع بزرگی را پشت سر گذاشت. یکی از موضوعات اصلی رمانها و داستانهایش مقاومت بود و زندگینامۀ او گواه مقاومت بسیارش است. فاکنر، همانند شخصیتهای ستودنی داستانهایش، مردی بود که مقاومت کرد و سرانجام پیروز شد. نهتنها کتابهای فاکنر، بلکه حیاتش نیز میتواند برای دیگران الهامبخش باشد.
دربارۀ نویسنده

دربارۀ مجموعۀ پالتوییها

شاید بپسندید














از این مترجم













