نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات کتاب مجازی منتشر کرد:
دلالو پای تختم ایستاده، است تخته شاسی در دست.
این دومین عیادت امروز صبح است اولی پزشکهایم بودند که تأیید کردند جراحی خوب پیش رفته گفتند به شرطی که این هفته را توی رختخواب بمانم داروهای جدیدی که به من دادهاند باید روند بهبودم را تسریع کند. گفتند خیلی زود سرحال میشوم تا فعالیتهای روزانه را از سر بگیرم اما لازم است دست کم یک ماه دستم وبال گردنم باشد به آنها گفتم فرضیهی جالبی است.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
کتاب ویرانم کن از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب ویرانم کن از سایت آمازون امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب ویرانم کن، جلد یک و نیم مجموعه داستانهای شش جلدیِ پادآرمانشهری اثر طاهره مافی نویسندهٔ ایرانی-آمریکایی است. جلد اول این کتاب با عنوان «خردم کن» در سال 2011 منتشر شد و با ترجمهٔ شبنم سعادت در ایران به چاپ رسید. کتاب ویرانم کن در سال 2012 برای اولینبار منتشر شد و ادامهٔ داستان جولیت و دنیایی است که یک دولت دیکتاتوری کنترل جامعه را بهدست گرفته است. داستان کتاب ویرانم کن حول محور وارنر، رهبر بیرحم بخش 45 میچرخد.
ویرانم کن داستانی فانتزی و جذاب است. رویدادها و پیچشهای این رمان آخرالزمانی خواننده را به شدت درگیر خود میکند. سبک منحصربهفرد نویسنده نیز این کتاب را خواندنی کرده است. به شما توصیه میکنیم پیش از مطالعهٔ این جلد، ابتدا جلد اول آن را بخوانید.
«دلالو پای تختم ایستاده است، تختهشاسی در دست. این دومین عیادت امروز صبح است. اولی پزشکهایم بودند، که تأیید کردند جراحی خوب پیش رفته. گفتند بهشرطی که این هفته را توی رختخواب بمانم، داروهای جدیدی که به من دادهاند باید روند بهبودم را تسریع کند. گفتند خیلی زود سرحال میشوم تا فعالیتهای روزانه را از سر بگیرم، اما لازم است دستِ کم یک ماه دستم وبال گردنم باشد. به آنها گفتم فرضیهی جالبی است.
«شلوارِ راحتیم، دلالو.» همانطور که دارم مینشینم، سعی میکنم سرم را در برابر تهوع ناشی از این داروهای جدید بیحرکت نگه دارم. دست راستم بهکل از کار افتاده. نگاهم را بلند میکنم. دلالو به من زل زده، پلک نمیزند. سیب گلویش بالاوپایین میرود. آهی را خفه میکنم. «چیه؟» با استفاده از دست راست تعادلم را روی تشک حفظ میکنم و به خودم فشار میآورم قد راست کنم، تمام نیرویی را که در وجودم مانده میطلبد، و چارچوب تخت را میچسبم.»
«موفق میشوم بدون اینکه از هوش بروم حمام کنم. بیشتر حمامی سرسری بود و خودم را با ابر شستم، اما بههرحال حس بهتری دارم. آستانهی تحملِ بینظمیام بهشدت پایین است؛ تمام وجودم را آزار میدهد. مرتب دوش میگیرم. روزی شش وعدهی کوچک غذا میخورم. دو ساعت از روز را به تمرین و ورزش بدنی اختصاص میدهم. و از پابرهنگی بیزارم. حالا، خودم را میبینم که عریان، گرسنه، خسته و پابرهنه توی کمد دیواری اتاقم ایستادهام. وضعیت دلخواهم نیست. کمد دیواریام به بخشهای مختلف تقسیم شده است. پیراهنها، کراواتها، شلوارها، کتها و پوتینها. جورابها، دستکشها، شالها و پالتوها. همه طبق رنگ، و بعد سایههای هر رنگ چیده شدهاند. تکتک لباسهای داخل کمد باوسواس انتخاب و سفارشی دوخته شده تا درست اندازهام باشد. تا وقتی کامل لباس نپوشم و حاضر نشوم حس نمیکنم خودم هستم؛ این بخشی از هویتم و روند شروع روزم است. الان هیچ نمیدانم چطور قرار است لباس بپوشم و حاضر شوم. وقتی دستدراز میکنم تا شیشهی آبیرنگ کوچکی را که امروز صبح دادند بردارم دستم میلرزد. دو تا از قرصهای مربعشکل را روی زبانم میگذارم تا حل شوند. درست مطمئن نیستم چکار میکنند؛ فقط میدانم کمک میکنند خونی که از دست دادهام دوباره جایگزین شود. به دیوار تکیه میدهم تا وقتی سرگیجهام رفع میشود و احسا میکنم پاهایم قدرت بیشتری دارد.»
«مسایل دیگری دارم که نگرانشان باشم. صرفِنظر از حماقت دلالو، بینهایت کار دارم که باید فوری به آنها رسیدگی کنم. دیگر ظرفیت دردسرهای بیشتر را ندارم، و نباید حواسم پرت شود. نه بهخاطر او. نه بهخاطر دلالو. نه بهخاطر هیچکس دیگر. باید تمرکز کنم. الان اصلاً وقت مجروحی و آزردگی نیست. خبر وضعیتمان الان تا سطح ملی رسیده. حالا شهروندان و ناحیههای مجاور از بلوای جزییمان خبردار شدهاند، و باید تا جای ممکن شایعهها را بخوابانیم. باید بهنحوی هشدارهایی را که دلالو فرستاده خنثی کنم، و همزمان هرگونه امید به شورش را میان شهروندان سرکوب کنم. همین حالا هم بیاندازه مشتاق مقاومت هستند، و هر جرقهی کشمکشی التهاب و اشتیاقشان را شعلهور میکند. تا همین حالا هم آدمهای زیادی مردهاند، و انگار هنوز درک نمیکنند ایستادن دربرابر سازمان بهمعنای درخواست نابودی و ویرانی بیشتر است. شهروندان را باید آرام کرد. من توی ناحیهام جنگ نمیخواهم. حالا بیش از همیشه نیاز دارم به خودم و مسئولیتهایم مسلط باشم. اما ذهنم پراکنده، تنم خسته و زخمی است. تمام روز فقط چند سانتیمتر با نقش زمین شدن فاصله داشتهام، نمیدانم چه کنم. هیچ نمیدانم چطور وضعیتم را روبهراه کنم. این ضعف با وجودم بیگانه است.»
در جلد اول این مجموعه با عنوان «خردم کن» با جولیت آشنا میشوید، دختری 17 ساله با توانایی لمسی کُشنده که هر کسی مدتی پوست او را لمس کند، میمیرد. در جلد اول جولیت در یک آسایشگاه حبس شده و دقیقاً سه سال قبل از آن با لمس مرگبار خود پسری سه ساله را به کشتن داده است. حتی پدر و مادر جولیت از او متنفرند و جولیت هیچکس را ندارد. 264 روز است که جولیت در آسایشگاه و انفرادی حبس شده تا اینکه پسری به نام آدام کنت را به سلولش میفرستند. در انتهای این جلد جولیت میتواند با اغوای وارنر از آسایشگاه فرار کند و سپس یک گلوله به شانهٔ وارنر شلیک میکند. حالا در جلد جدید این مجموعه، جولیت میفهمد که خلاصشدن از دست وارنر به آن آسانی که فکر میکرد نیست.
جلد میانی مجموعه داستانهای «خردم کن» حول محور وارنر میگردد، رهبر 19 سالهٔ بخش 45 که بسیار سرد و بیرحم است اما به مرور تبدیل به فردی دلسوز و مهربان میشود. وارنر موهای بلوند و چشمان سبز دارد و از همان ابتدای کتاب دل به جولیت میبازد. قدرت مرگبار جولیت تأثیری بر وارنر ندارد. در ابتدای این جلد، وارنر به آسایشگاه بازگشته و پس از بهبود زخم تقریباً کشندهاش، باید هر کاری در توان دارد انجام دهد تا سربازانش را تحت کنترل نگه دارد و هرگونه اشاره به شورش را در این بخش سرکوب کند. هنوز هم مثل همیشه شیفتهٔ جولیت است و اولویت اولش پیدا کردن جولیت است تا او را بازگرداند و از دست دو خیانتکار یعنی آدام و کنجی که به جولیت کمک کردند فرار کند، خلاص شود. اما زمانی که پدر وارنر، یعنی فرماندهٔ ارشد سر میرسد تا اشتباهات پسرش را تصحیح کند، وارنر میفهمد که پدرش نقشههای دیگری برای جولیت در سر دارد. نقشههایی که وارنر به هیچوجه نمیتواند بگذارد اجرا شوند.
• سه گانه 100 نفر رمانی آخرالزمانی اثر کاس مورگان نویسندهٔ و ویراستار آمریکایی است. این رمان که براساس آن یک سریال پربیننده نیز ساخته شده، داستان به پایان رسیدن حیات بر روی زمین بر اثر بمب اتم و زندگی انسانها بر روی یک سفینه در مدار زمین است. اما مهلت زندگی آنها در این سفینه هم دارد به پایان میرسد و آنها میدانند که به زودی خواهند مرد. بنابراین تصمیم میگیرند گروهی متشکل از 100 نوجوان خلافکار را به زمین بفرستند تا ببینید آیا میتوان به زمین برگشت یا خیر.
• کتاب دوندهٔ هزارتو رمانی آخرالزمانی اثر جیمز دشنر نویسندهٔ آمریکایی است. این کتاب در دنیایی اتفاق میافتد که از فوران پرجرم باد خورشیدی جان سالم بدر برده است و غیرنظامیان بازمانده سعی دارند که جلوی یک بیماری آخرالزمانی به نام «فلیر» را بگیرند. کتاب از دیدگاه توماس روایت میشود، پسری 16 ساله که بدون هیچ خاطرهای داخل یک هزارتوی اسرارآمیز از خواب بیدار میشود و باید سعی کند از این هزارتوی خطرناک زنده بیرون بیاید. هیچکس نمیداند که توماس کلید نجات جان تمام مردم است.
طاهره مافی نویسندۀ ایرانی- آمریکایی در سال 1988 متولد شد. او نویسندهٔ پرفروش نیویورک تایمز و یواِساِی تودی ونویسندۀ داستانهای نوجوانان و کتابهای علمی- تخیلی است. مافی در شهر کنتیکت آمریکا در خانوادهای ایرانی به دنیا آمد و کوچکترین فرزند خانواده است. طاهره در سن 12 سالگی همراه با خانوادهاش به کالیفرنیای شمالی نقلمکان کرد. اولین رمانش خردم کن در سال 2011 منتشر شد. کتاب دیگرش «وسعت بسیار بزرگ دریا» در سال 2018 منتشر شد و در فهرست جایزۀ ملی کتاب برای ادبیات نوجوان قرار گرفت. طاهره مافی هم اکنون در سانتا مونیکای کالیفرنیا به همراه همسرش رنسوم ریگز زندگی میکند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.