نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات نی منتشر کرد:
مواجههی تصادفی نیچه با کتاب اینک مشهور شوپنهاور، یعنی جهان همچون اراده و تصوّر، آغاز راهی بود که او را به سوی اندیشهای تازه دربارهی معنای زندگی و مسئلهی رستگاری انسان رهنمون شد. آشنایی و مصاحبت نسبتاً طولانی وی با ریشارد واگنر نیز حادثهی مهم دیگری بود که در شکلگیری فلسفهی دوران جوانی او مؤثر افتاد، هرچند نیچه در دوران پختگی اندیشه و فلسفهاش از این هر دو مراد و مربّی خود، یعنی شوپنهاور و واگنر، درگذشت و به انتقاد از اندیشههای آنها پرداخت. آشنایی او با سنّت شرقشناسی آلمان، که در قرن نوزدهم پیوند استواری با رشتهی تخصّصی نیچه، یعنی فیلولوژی، داشت او را با جهانهای فکری ادیان و ادبیات شرق آشنا کرد. انتقادهای روزافزون وی از مسیحیت و تباهیهایی که به زعم خود در آن میدید، موجب شد که آرمانهای خود را در ادیان شرقی بجوید. از سر تصادف نبود که مشهورترین کتاب خود را به نام پیامبری ایرانی نوشت و نام آن را چنین گفت زرتشت نهاد. زرتشتی که ما در آن کتاب میبینیم، بسی بیش از آن که با روایتهای خود زرتشتیان همخوانی داشته باشد، در واقع تصویری است از خود نیچه که از غار تیرهگون مسیحیت به در آمده و به منتقد سرسخت آن بدل شده بود.
در این کتاب، یانگ به بسیاری از پرسشهای پیچیدهای میپردازد که حاصل امتزاج شرح حال نیچه با آثار اوست: چرا پسر کشیشی پروتستان به جایی رسید که خود را «دجّال» بخواند؟ چرا این پروسی سرسخت از پروس زمان بیسمارک بیزار شد؟ و چرا این دشمن فمینیسم معاشرت با زنان فمینیست را ترجیح میداد؟ یانگ تفکّر نیچه را در بافتار روزگار خودش ــ ظهور میلیتاریسم پروسی، یهودستیزی، علم داروینی، جنبشهای «جوانان» و نهضتهای رهاییبخش، و نیز نظریهی «مرگ خدا» ــ میگذارد و بر تأثیر قطعی افلاطون و ریشارد واگنر در تلاش نیچه برای اصلاح فرهنگ غربی تأکید میکند. از تأثیر ویرانگری که عشق نافرجام نیچه به لو سالومه بر شخصیت او داشت نیز سخن میگوید و میکوشد تا بفهمد چرا نیچه در چهلوچهار سالگی دیوانه شد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
فریدریش نیچه (زندگینامهای فلسفی) از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
فریدریش نیچه (زندگینامهای فلسفی) از سایت آمازون امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.
فریدریش نیچه فیلسوف و نظریهپرداز آلمانی بود که آثارش تأثیر عمیقی بر تاریخ روشنفکری مدرن گذاشته است. با اینحال بسیاری معتقدند عمق اثرگذاری نیچه آنطور که شایسته است هنوز درک نشده. برای فهم درستِ نیچه باید با بستر اجتماعی زندگیاش و سیر تکامل اندیشهاش آشنا باشید. جولیان یانگ فیلسوفِ مشهور، در کتاب فریدریش نیچه (زندگینامهای فلسفی) شما را با سیر تکاملی اندیشه و زندگی فریدریش نیچه آشنا میکند. این نویسنده همچنین در این کتاب به مناقشههای دامنهدار و جذاب سو تعابیر حزب ناسیونال سوسیالیسم آلمان از نوشتههای نیچه پرداخته و از رابطۀ عجیب و پیچیدۀ نیچه با متفکران و مشاهیر معاصرش مانند ریچارد واگنر آهنگساز و شوپنهاور فیلسوف میگوید.
«این کتاب، نخستین کتاب دربارهٔ تاریخ مطالعاتی نیچه و شرح حال مفصلی است که یکی از محققان برجستهٔ فلسفهٔ نیچه، جولیان یانگ، نوشته است. یانگ در این کتاب به روشنی از جزئیات جذاب زندگی نیچه میگوید و آن را با تحلیلهای هوشمندانهٔ آثار فلسفی نیچه ترکیب میکند و همنشینی این دو سویه از ساحت این متفکر اثری بسیار تاثیرگذار ساخته است. در واقع این کتاب آغازی خواهد شد برای خوانندگان تا فلسفه نیچه را درک کنند.» - برایان لیتر، دانشگاه شیکاگو
جولیان یانگ در این کتاب با تسلطی که بر جهانبینی نیچه دارد و سبک نوشتاری جذابش، اندیشه و زندگی نیچه را گرد هم آورده تا از زندگی فلسفی این متفکر بزرگ قرن بگوید. روش یانگ برای نشان دادن اینکه چگونه رویدادهای زندگی نیچه با تحولات فکری این فیلسوف چندوجهی پیوند خورده، بسیار ارزشمند است.
«بزرگترین الهام نیچه، به عقیدهٔ خودش، این اندیشه بود که اگر کسی از سلامت روان کامل برخوردار باشد حتماً قادر است سراسر زندگی خود را از نظر بگذارند و آنگاه سرخوشانه به پا خیزد و فریاد برآورد «داکاپو! ـ یک بار دیگر! یک بار دیگر! باز از تو!» ـ «تمام آهنگ و اجرا» ]عیناً تکرار شود[. در سلامت کامل آنچه آدمی «آزمندانه میطلبد چیزی نیست» جز «بازگشت جاودانهٔ» زندگیاش در بیکرانِ زمان ـ نه برگردانی پاک و تابناک که تکههای بدش را زدودهاند، بلکه درست همان زندگی پیشین، با همهٔ جزئیاتش، اگرچه دردناک و ننگین باشد. تکلیف ویژهای که خود به عهده گرفته بود همین بود که قادر به چنین کاری شود، تا به نقطهای برسد که خطاب به زندگیاش فریاد کشد «داکاپو!» ببینیم او پیش از رسیدن به آن نقطه ناگزیر بود با چه مشکلاتی پنجه در افکَنَد. فردریش نیچه، «فریتس»، در 15 اکتبر 1844 (درست یک هفته زودتر از یکی از الاهگانش، سارا برنارد) در روکن، یکی از روستاهای ایالت ساکسونی، به دنیا آمد. در باب زادگاه او، اشاره به دو نکته لازم است. اول این که روکن در بخشی از ساکسونی واقع شده که در 1815 به قدرت نوظهور پروس ضمیمه شده بود. تصرف روکن مجازات اتحاد پادشاه ساکسون با ناپلئون بود که پروسیها، در کنار متحدان خود، روسها، اتریشیها، و سوئدیها او را در سال 1813 در نبرد لایپزیگ شکسته داده بودند.»
«سه سال پیشتر از آن خاطراتش، گرچه عمدتاً به همان اندازه شادند، آمیخته به سایههایی وهمانگیزند: روستای روکن... با برکهها و جنگلهای پیرامونش خیلی جذاب به نظر میرسد. بیش از هر چیز، برج خزهپوش کلیسا جلب نظر میکند. خوب به خاطر میآورم که یک روز با پدر عزیزم از لوتسن به روکن برمیگشتیم که در نیمههای راه صدای بلند ناقوسها را شنیدیم که عید پاک را اعلام میکردند. این صدا هنوز هم اغلب در درون من طنین میافکند و مرا دلتنگ خانهٔ دوردست پدرم میکند. وقتی سردخانهٔ خیلی قدیمی را میدیدم میزهای زیر تابوت و پارچههای سیاه و کتیبهها و یادبودهای سنگ قبرها چقدر توجهم را به خود جلب میکردند... خانهٔ ما در 1820 ساخته شده و به همین دلیل وضعش عالی بود. چند پله بالا میرفتیم تا به طبقهٔ همکف برسیم. هنوز هم اتاق مطالعه را در طبقهٔ بالا به یاد دارم. ردیف کتابها، که کتابها و طومارهای مصور میان آنها زیاد بود، آنجا را مکان محبوب من میکرد. پشت خانه باغچه و باغستان بود. بخشی از آن با سرداب خانه معمولاً در زمستان زیر آب میرفت. در جلو خانه حیاط با کاهدان و آخورها قرار داشت که به باغ گل ختم میشد. من عادت داشتم که در نقاط سایهدار آن بنشینم. پشت دیوار سبز چهار حوض بود که بیدها آنها را احاطه کرده بودند. بیشترین خوشی من این بود که میان آنها قدم بزنم و پرتوهای آفتاب را ببینم که از سطح آب منعکس میشدند و ماهیهای کوچک پرنشاط را که در آن جست و خیز میکردند.»
«کلیسای لوتری درواقع بسیار شبیه کلیسای آنگلیکان بود. راهی بود به سوی پیشرفت اجتماعی و زندگی نسبتاً مرفه. لیکن اشتباه است اگر به سراغ صفت «ترولوپی» برویم: گمان کنیم که ایمان مسیحی از نظر نیچه/اولرها معنایی نداشت و آنها فقط شکل ظاهری و اجتماعی آن را رعایت میکردند. ایمان آنها اصیل و بیچون و چرا و عمدتاً به دور از شک و تردید بود. این ایمان اساس زندگی آنها بود. الیزابت این نکته را بهصراحت بیان میکند: در تمام دوران کودکیام مسیحیت و دین هرگز موجب کوچکترین قیدوبندی نبودند، ولی ما در عمل پیوسته سرمشقهایی از هر دو در مقابل خود داشتیم که عالیترین جلوههای تسلیم و طاعت طبیعی بودند. نیچه/ اولرها کودکان را در محیطی بار میآوردند که انباشته از زندگیهای اصیل مسیحی بود و فضایل مسیحی در آن جلوهای طبیعی و غیرتحمیلی داشت. این همان نکتهای است که حملهٔ سنگدلانه و بیامان نیچهٔ عاقل و بالغ به مسیحیت ر ابه معمایی در زندگی او بدل کرده است. مسیحیت بنیاد مادی و معنوی خانوادهٔ گستردهای بود که در کودکی او را سرشار از عشق و امنیت و گرمایی میکرد که ارزش آن را هرگز از یاد نبرد.»
فریدریش ویلهلم نیچه در سال 1844 به دنیا آمد و در سال 1900 از دنیا رفت. او منتقد فرهنگی و فیلسوفی آلمانی بود که آثارش تأثیر عمیقی بر تاریخ روشنفکری مدرن گذاشته است. او پیش از روی آوردن به فلسفه، کارش را به عنوان یک لغتشناس شروع کرد. او در سال 1869 در سن 24 سالگی به جوانترین فردی تبدیل شد که صاحب کرسی لغتشناسی کلاسیک را در دانشگاه بازل بود. او بسیاری از نوشتههای اصلیاش را در دهۀ بعد به پایان رساند. نیچه در سال 1889 و در سن 45 سالگی دچار فروپاشی و پس از آن به طور کامل قوای ذهنیاش را از دست داد، فلج شد و احتمالاً به زوال عقل عروقی مبتلا شد. در سالهای باقی ماندۀ عمرش مادرش از او مراقبت میکرد تا اینکه مادرش در سال 1897 درگذشت و پس از آن خواهرش الیزابت فورستر نیچه از او مراقبت میکرد. نیچه در سال 1900 پس از سکتۀ مغزی و ابتلا به ذات الریه درگذشت. آثار نیچه شامل بحثهای فلسفی، شعر، نقد فرهنگی و داستان میشود و در عین حال به قصیده و کنایه نیز علاقهمند بود. از عناصر برجستۀ فلسفیاش میتوان به نقد رادیکال او از حقیقت به نفع دیدگاهگرایی؛ نقد تبارشناسی دین و اخلاق مسیحی و نظریهای مرتبط با اخلاق ارباب و برده؛ تأیید زیباییشناختی زندگی در پاسخ به «مرگ خدا» و بحران عمیق نیهیلیسم؛ مفهوم نیروهای عقلانی و دنیوی و توصیف سوژۀ انسانی به عنوان بیان ارادههای رقیب اشاره کرد که در مجموع به عنوان ارادۀ قدرت درک شده است. از آثار معروف نیچه میتوان به «این است انسان»، «انسانی زیاده انسانی»، «فراسوی نیک و بد» و «حکمت شادان» اشاره کرد.
جولیان یانگ در کتاب فریدریش نیچه (زندگینامهای فلسفی) جامعترین بیوگرافی امروزی از زندگی و فلسفهٔ فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم فریدریش نیچه را ارائه کرده است. یانگ در این کتاب از افکار نیچه و تأثیر روزگار و محیط اطرافِ او بر اندیشهٔ نیچه میگوید و به بسیاری از پرسشهای پیچیدهای نیز پرداخته که حاصل امتزاج شرح حال نیچه با آثار اوست: چرا پسر کشیشی پروتستان به جایی رسید که خود را «دجّال» بخواند؟ چرا این پروسی سرسخت از پروس زمان بیسمارک بیزار شد؟ و چرا این دشمن فمینیسم معاشرت با زنان فمینیست را ترجیح میداد؟ یانگ تفکّر نیچه را در بافتار روزگار خودش ــ ظهور میلیتاریسم پروسی، یهودستیزی، علم داروینی، جنبشهای «جوانان» و نهضتهای رهاییبخش، و نیز نظریهی «مرگ خدا» ــ میگذارد و بر تأثیر قطعی افلاطون و ریشارد واگنر در تلاش نیچه برای اصلاح فرهنگ غربی تأکید میکند. از تأثیر ویرانگری که عشق نافرجام نیچه به لو سالومه بر شخصیت او داشت نیز سخن میگوید و میکوشد تا بفهمد چرا نیچه در چهلوچهار سالگی دیوانه شد.
• کتاب فلسفهٔ هنر هایدگر اثر جولیان یانگ فیلسوف آمریکایی است. او در این کتاب فلسفهٔ هنر هایدگر را بررسی کرده است و از نوشتهها و یادداشتهای این فیلسوف، خصوصاً گفتارهای مربوط به هولدرلین و ملاحظات هایدگر در باب هنرمندان معاصر برای نوشتن این کتاب و نشان دادن مراحل تفکر فکری هایدگر استفاده کرده است.
• کتاب فلسفهی هنر نیچه اثر دیگری از جولیان یانگ فیلسوف آمریکایی است. این کتاب در مورد فلسفهٔ هنر نیچه و دیدگاه او در مورد منشأ هنر است و اینکه چه عواملی هنر خوب را از هنر بد متمایز میکند و مهمتر از همه نویسنده در این کتاب از هنر و زندگی از نظرِ نیچه صحبت کرده است.
جولیان پادریک یانگ فیلسوف آمریکایی و استاد علوم انسانی دانشگاه ویک فارِست، در 1943 به دنیا آمد. او را بیشتر بهخاطر تخصصاش در فلسفهٔ پساکانتی میشناسند. یانگ در فلسفهٔ قارهای (آلمانی و فرانسوی قرن نوزدهم و بیستم)، فلسفهٔ هنر، فلسفهٔ محیطی و دینی تخصص دارد. پروفسور یانگ قبل از مهاجرت به ایالات متحده در تمام سطوح دانشگاههای اوکلند، پتسبورگ، کلگری و تاسمانی فلسفه تدریس میکرد. او نظارت و بررسی پایاننامههای کارشناسی ارشد و دکترای متعددی را در اوکلند و سراسر استرالیا برعهده داشته و ده کتاب در مورد فلسفهٔ آلمان قرن نوزدهم و بیستم نوشته است. او در رادیو و تلویزیون ایرلند، نیوزلند و ایالات متحده حضور داشته و برای مجلاتی همچون گاردین، نیویورک تایمز و هارپر مینویسد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.