

خفته در باد
براي قهرمان اين داستان موقعيتي پيش آمده كه با چشمان بسته بتواند ديگران را ببيند و از آن فراتر، پاى حرفهاى بىتظاهر و مكنونات قلبىشان بنشيند. چنين موقعيتى ابتدا براى هر كسى جذاب است و جالب، ولى با گذر زمان، كمكم شخص مىفهمد كه دانستنِ همه چيز، هميشه خوب نيست. ما سالها با افرادى زندگى مىكنيم يا رفت وآمد و ارتباطى داريم كه به تصور ما از نزديكان ما هستند و رابطهاى عاشقانه، دوستانه يا همراه با احترام ميان ما برقرار است، اما به يكباره همه چيز چهره عوض مىكند و تمام تصورات ما در هم مىريزد و هيچ كارى هم ديگر از دست ما را برنمىآيد. اميدواريم شما هم براى لحظاتى خود را در چنين موقعيتى قرار دهيد و ببينيد آيا مىخواهيد كه به اين توانايى دست يابيد يا نه؟ خلاصهاي از كتاب: داستان در مورد زني است که در زندگي تمام چيز هاي مورد نيازش را دارد : زندگي خوب، همسري مهربان و غيره. اما بر اثر يک اتفاق دچار تصادف شده و در نتيجه ناخواسته به حقايقي پي مي برد که متوجه مي شود آن زندگي آرام وبي دغدغه چه چيزهايي پشت خود داشته است.
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













