نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات نشر نو منتشر کرد:
رودخانه آگاهی مجموعهای است از جستارهایی که شور و اشتیاق آلیور ساکس را به گستره وسیعی از تلاشهای بشری برای فهم جهان به تصویر میکشند از گیاه شناسی تا تکامل و زمان و خلاقیت از آگاهی تا حافظه و تجربه. آلیور ساکس دانشمند و پزشک و قصه گویی بود که بسیاری از کتابخوانان او را با مردی که زنش را با کلاه اشتباه میگرفت شناختند رودخانه آگاهی گزیدهای است از مقالاتی که طی سالها در مجلات مختلف عمدتاً نیویورک ریویو منتشر شدند.
ساکس در این مقالات از آراء قهرمانانش، شامل چارلز داروین و زیگموند فروید و ویلیام جیمز سخن میگوید و خوانندگانش را به سفرهایی میبرد در عالم پزشکی، گیاه شناسی علوم اعصاب، روانشناسی، تاریخ علم و حتی هنر و ادبیات.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
رودخانهٔ آگاهی از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.
رودخانهٔ آگاهی از سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب رودخانهٔ آگهی آخرین اثر الیور ساکس پزشک، طبیعتشناس و عصبشناس سرشناس است که بهخاطر تلفیق علم و داستانسرایی در جهان به ملکالشعرای پزشکی مشهور شده است. سه تن از همکاران ساکس با کمک طرحی کلی که از الیور ساکس بر جای مانده بود، در سال 2015 این مقالات را گردآوری و منتشر کردند. این کتاب مجموعهای از ده مقاله از الیور ساکس است و برخی از مقالات این کتاب به شخصیتهای خاصی مانند داروین، فروید و ویلیام جیمز اختصاص دارد.
«لذت خواندن: یک منبع جذاب از اطلاعات و تفسیر که نویسندهای بااستعداد، باهوش و کنجکاو الیور ساکس آنها را نوشته است.» - واشنگتن تایمز
«جذاب و آموزنده... آنچه واقعاً «رودخانهٔ آگاهی» را منحصربهفرد میکند ترکیب جذابی از افکار و شگفتیهای بکر ذهن نویسنده است. آنچه در این کتاب آمده عصارۀ تمام آثار ساکس است. کدام نویسندهٔ دیگری به این اندازه آزادانه از پاورقیها استفاده میکند طوری که هنگام خواندن مطالب علمی از خنده رودهبُر شوید؟» - بوستون گلوب
«طرفداران رشتهٔ مغز و اعصاب فرصت دیگری برای لذت بردن از آثار این داستاننویس، مقالهنویس و خاطرهنویس فاضل در اثری که ممکن است آخرین اثر او باشد، یافتهاند. کتاب رودخانهٔ آگاهی مجموعهای از ۱۰ مقاله است که برخی از آنها قبلاً در مجلهٔ نیویورک ریویو آو بوکز منتشر شده بودند. این کتاب مجموعهای از علایق گاه چالش برانگیز و همیشه پر ارزش این نویسنده است.» - کایرکاس ریویوز
«کتاب رودخانهٔ آگاهی به ما یادآوری میکند که با از دست دادن ساکس، ما یک داستاننویس با استعداد و سخاوتمند را از دست دادهایم.» - لائورا جی. اسنایدر
«برای آن هزاران طرفدار، رودخانهٔ آگاهی مانند یک مهلت شورانگیز است ـ ما دوباره میتوانیم با ساکس گیاهشناس، مورخ، زیستشناس دریایی و البته متخصص مغز و اعصاب وقت بگذرانیم.» - گاوین فرانسیس پزشک مشهور در گاردین نوشت
در این مجموعه مقالات شاهد درگیری پرشور الیور ساکس با متقاعدکنندهترین و اساسیترین ایدههای بشر یعنی تکامل، خلاقیت، حافظه، زمان، آگاهی و تجربه هستید.
«همه داستان رسمی چارلز داروین را میدانیم: بیستودوساله بود که سوار کشتیِ بیگل شد و تا انتهای دنیا رفت؛ داروین در پاتاگونیا؛ داروین در دشتهای آرژانتین (در تلاش برای کمند انداختن به پاهای اسب خودش)؛ داروین در امریکای جنوبی در حال جمعآوری استخوانهای حیوانات عظیمالجثهٔ منقرض شده؛ و البته، داروین در گالاپاگوس در حال مشاهدهٔ چگونگی تفاوت بین سهرههای هر جزیره با یکدیگر. و سپس تصویری از داروینِ پیر و مریض، در بیست و اندی سال باقیمانده از عمرش، در حال پرسهزنی در باغش در «داون هاوس» بی هیچ برنامه یا هدف خاصی، و شاید مشغول سرهم کردنِ یکی دو کتاب، در حالی که کار اصلیاش را مدتها پیش انجام داده است. اما روایت دیگری هم هست. داروین هم به نقد و هم به شواهدِ حمایتی از نظریهٔ انتخاب طبیعیاش بسیار حساس باقی ماند، و در نتیجهٔ همین حساسیت، دستکم، پنج بار کتابش را ویرایش کرد. درست است که بعد از 1859، به باغ و به گلخانههایش (در اطراف «داون هاوس» پنج گلخانه بود و همچنین زمینهایی وسیع) پناه برد (یا بازگشت)، اما همهٔ اینها برای او تبدیل به توصیفهایی شدند از ساختارها و رفتارهای خارقالعادهٔ گیاهان ـ انبوهی از شواهد برای تکامل و انتخاب طبیعی.»
«کارل لینه، دانشمند سوئدی، در قرن هجدهم نشان داده بود که گلها اندام جنسی (برچه و پرچم) دارند، و طبقهبندیاش را در اصل بر این اساس قرار داد. اما تقریباً همه بر این باور بودند که گلها خودبارورند ـ وگرنه چرا هر گلی هم اندام جنسی ماده دارد و هم اندام نر؟ خود لینه از این ایده بسیار راضی بود. چارلز داروین در چنین جوی بزرگ شده بود. اما داروین یکی دو سال بعد از بازگشت از سفر با بیگل به دلایل نظری فکر کرد مجبور است ایدهٔ خودباروری را زیر سؤال ببرد. در دفترچهٔ یادداشت سال 1837 نوشت: «آیا گیاهانی که اندامهای مادگی و نرینگی را در کنار یکدیگر دارند از سایر گیاهان نیز تأثیر نمیپذیرند؟» او استدلال کرد که اگر قرار بر تکامل گیاهان باشد، باروری از طریق پیوند انجام میشود ـ در غیر این صورت هرگز هیچ تغییر و تحولی رخ نمیدهد، و دنیا به جای آنکه طیف خارقالعادهای از گونهها داشته باشد، که واقعاً هم دارد، فقط یک تک گیاه خودبارور میداشت. داروین در اوایل دههٔ 1840 آزمودن نظریهاش را شروع کرد و انواع گلها (از جمله آزالیاها و خرزههای هندی) را تشریح کرد و ثابت کرد که بسیاری از آنها اسبابهایی ساختاری برای ممانعت یا به حداقل رساندنِ خودباروری دارند. اما داروین تنها بعد از انتشار کتابش در سال 1859 بود که توانست توجه کاملش را به گیاهان معطوف کند. کارهای اولیهاش در حد مشاهده و گردآوری بود، اما اکنون آزمایشْ روش اصلی او برای کسب دانش جدید شده بود.»
«کریستین کنراد اشپرنگل، گیاهشناس آلمانی و مشاهدهگری دقیق، در کتابی به سال 1793 با عنوان کشف سرشت پنهان شکل و باروری گلها، متذکر شده بود که زنبورهایی که گردهها را بار گرفتهاند، آنها را از گلی به گل دیگر میبرند. داروین آن کتاب را همیشه کتابی «شگفتانگیز» میدانست. اما اشپرنگل با اینکه خیلی نزدیک شده بود راز نهایی را درنیافته بود، چون هنوز در بند نظر لینه بود که گلها را خودبارور میدانست و فکر میکرد گلهای یک گونه اساساً یکسان هستند. اینجا بود که داروین با نشان دادن اینکه ویژگیهای خاص گلها، همگی، به اصطلاح خودش «تمهیدات» هستند، از بیخوبن از دیدگاه اشپرنگل فاصله گرفت و راز گلها را عیان کرد، ویژگیهای خاصی همچون الگوها، رنگها، شکلها، شهدها، و عطرهای متنوعی که با آنها حشرات را فریب میدهند تا از گیاهی به گیاه دیگر بپرند، و اسبابهایی که تضمین میکنند حشرات پیش از ترک هر گلی گردهها را بردارند، همهٔ این تهمیدات برای خدمت به باروری پیوندی تکامل یافته بودند. آنچه قبلاً تصویری زیبا از حشراتی بود که روی گلهایی با رنگهای جذاب و درخشان وزوز میکنند، حال به درام مهمی از زندگی بدل شده بود، درامی پر از عمق و معنای زیستشناختی. رنگ و بوی گلها با حواس حشرات سازگار شده بود. زنبورها به گلهای آبی و زرد جلب میشوند و گلهی سرخرنگ را وامینهند، چون نسبت به قرمز کورند.»
الیور ساکس یکی از نویسندگانی است که برای نوشتن تاریخچههای فوقالعاده در مورد عصبشناسی به شهرت رسید. او در آثارش خوانندگان را با اختلالات عصبی مانند اوتیسم، سندرم تورت، چهرهپریشی و سندرم ساوانت آشنا کرد و به بررسی آنها پرداخت. او همچنین خاطرهنویسی بود که با صداقت و شوخطبعی دربارهٔ برخوردها و تجربیات شگفتانگیز و عجیبی که زندگیاش را متحول کرده بودند، مینوشت. ساکس دانشآموختهٔ دانشگاه آکسفورد بود و نهتنها با ادبیات و پزشکی، بلکه با گیاهشناسی، آناتومی حیوانات، شیمی، تاریخ علم، فلسفه و روانشناسی آشنا بود. رودخانهٔ آگاهی یکی از دو کتابی است که ساکس تا زمان مرگش روی آن کار میکرد و توانایی او در ایجاد ارتباطات غیرمنتظره، شادی محض او از دانش و پروژههای بیوقفه و بیانتهای او برای درک آنچه ما را یک انسان کرده است را آشکار میکند. در این کتاب الیور ساکس نه فقط تجربهٔ انسانی، بلکه تمام زندگی را زیر میکروسکوپ آگاهی و دانش خود قرار میدهد. در کتاب رودخانهٔ آگاهی دکتر ساکس به تکامل، گیاهشناسی، شیمی، پزشکی، علوم اعصاب و هنر میپردازد و از قهرمانان بزرگ علمی که مهمترینشان داروین، فروید و ویلیام جیمز هستند نیز استفاده میکند. این متفکران از دوران کودکی همراه همیشگی ساکس بودهاند و سوالاتی مانند معنای تکامل، ریشههای خلاقیت و ماهیت آگاهی که آنها بررسی کردهاند، در قلب علم و این کتاب نهفته است.
• دربارهٔ نویسنده
• یادداشتی بر ترجمهٔ فارسی (دکتر خسرو پارسا)
• پیشگفتار (کیت ادگار، دنیل فرَنک، بیل هِیز)
• نگاهی تازه به گیاهشناسی در قرن نوزدهم
• سرعت
• قدرت ادراک: حیاتذهنی گیاهان و کرمها
• آن مسیر دیگر: فرویدِ عصبشناس
• خطاپذیری حافظه
• اشتباهی شنیدن
• خویشتن خلاق
• احساس مبهم ناخوشی
• رودخانهٔ آگاهی
• نقطهٔ کور: فراموش و غفلت در علم
• کتابنامه
• کتاب دکترهای اعصاب اثر جفری لیبرمن رئیس روانپزشکی در کالج پزشکان و جراحان دانشگاه کلمبیا و مدیر مؤسسهٔ روانپزشکی ایالت نیویورک است. این کتاب روایتی شگفتانگیز از تحول نظریههای خیالپردازانه و درمانهای غریب روانپزشکان در طول تاریخ است، روایتی که شرح موارد واقعی از بیماریها را با اندیشهها و تأملات نظری همراه میکند.
• کتاب زندگی پنهان ذهن اثر ماریانو سیگمان دکتر علوم اعصاب است. او در این کتاب از حوزههای فیزیک، ریاضیات، فلسفه، پزشکی، زیستشناسی، روانشناسی، مردم شناسی، زبانشناسی و همچنین آشپزی و ادبیات بهره گرفته تا نشان دهد که علوم اعصاب چگونه در زندگی به خدمت ما در میآید و عیان میکند که چگونه بیکرانگی نورونهای درون مغزمان نحوهٔ ادراک و احساس و استدلال و ارتباط ما را میسازند.
الیور ساکس عصبشناس، طبیعتشناس، مورخ و نویسندهٔ بریتانیایی در سال 1993 به دنیا آمد و در سال 2015 درگذشت. او مدرک پزشکی خود را در سال 1958 از کالج کوئینزِ آکسفورد دریافت کرد و سپس به ایالات متحده نقلمکان کرد و بیشتر عمر دوران حرفهای خود را در آنجا گذراند. او دورهٔ کارآموزیاش را در بیمارستانی در سانفرانسیسکو گذراند و دورهٔ رزیدنتیاش را در رشتهٔ نورولوژی و نوروپاتولوژی در دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس به پایان رساند. بعدها متخصص اعصاب مرکز مراقبتهای مزمن بیمارستان «بث آبراهام» در برانکس شد و در آنجا بر روی بیمارانی با مشکل التهاب خوابآور مغز یا انسفالیت بیحالی کار کرد که برای چندین دهه قادر نبودند به تنهایی حرکت کنند. درمان او با این بیماران اساس کتاب بیداری شد؛ این کتاب در سال 1973 منتشر شد و در سال 1990 فیلمی با بازی رابین ویلیامز و رابرت دنیرو بر اساس این کتاب ساخته شد و این فیلم نامزد جایزهٔ اسکار فیلمهای اقتباسی شد. کتابهای پرفروش دیگر او عمدتاً مجموعهای از مطالعات موردی در مورد افراد مبتلا به اختلالات عصبی است. او همچنین صدها مقاله در مورد اختلالات عصبی، تاریخ علم، تاریخ طبیعی و طبیعت منتشر کرده است. نیویورک تایمز الیور ساکس را یکی از نویسندگان بزرگ بالینی قرن بیستم نامید.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
دوپامین ناقل عصبی ای است که برای جریان عادی حرکت و فکر بسیار است؛ این ناقل عصبی در بیماری پارکینسون به مقدار چشمگیری کاهش مییابد و به 15 درصد میزان طبیعی اش میرسد در پارکینسون پسا آنسفالیتی میزان دوپامین در حد غیر قابل ردیابی کم میشود.
اختاپوس نزدیک به نیم میلیارد سلول عصبی دارد که بین مغز و بازوهایش توزیع شده است برای مقایسه موش فقط 75 تا 100 میلیون سلول عصبی دارد. مغز اختاپوس سازماندهی بسیار چشمگیری دارد که از چندین و چند لب عملکردی متمایز تشکیل شده و سامانه های یادگیری و حافظه اش شباهتهایی هم به مال پستانداران دارد.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
زنبورها به گلهای آبی و زرد جلب میشوند و گلهای سرخ رنگ را وامی نهند چون نسبت به قرمز کورند. گلهایی که نشانگر فرابنفش دارند یعنی راهنمای عسل که زنبورها را به سوی شهدشان هدایت می کند از توانایی زنبورها که فرابنفش را می بینند بهره برداری می کنند پروانه ها که دید قرمز خوبی دارند گلهای سرخ را بارور می کنند، اما احتمالاً گلهای آبی و بنفش را نادیده می گیرند.