نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات روزگار منتشر کرد:
اقبال دست آسو را به نرمی فشار داد و گفت حالا مغزتو از همه چی خالی کن بی نهایت خالی چند لحظه سکوت کرد.
(حالا خودت و من رو همینجایی که هستیم تجسم کن این پارک این آدم ها... این اتوبان این شهر... کشور... همه مردم روی کره زمین.... سیاره هایی که دور خورشید می چرخن... کل ستاره ها و کهکشان ها رو تجسم کن حالا یک لحظه تصور کن همه ما... همه هستی... فقط خیال یک نفر هستیم.)
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
داستانی بی سرو ته و نامشخص که اصلا معلوم نشد منظور نویسنده واقعا چیه. حیف وقت گرانبها. تعجبم که چرا بدون توجه به آی پیها که قطعا متعلق به یک نفر و یا گروه خاصی است و صرفا نظرات تبلیغاتی و برای تمجید و تعریف الکی هست تائید میشوند. فریب نظرات رو نخورید همه یه نفر هست که پشت سر هم اومده و به به و چه چه کرده. مخاطب ایرانی اون هم قشر کتابخون رو چی فرض کردی؟
عالی بود این رمان
یک رمان بسیار جذاب و پرماجرا که تصمیم داشتم روزی بیست صفحه بخونم ولی انقدر جذاب بود که یک روزه تمومش کردم