نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات افق منتشر کرد:
نوشتن خوردن و آشامیدن است؛ تو دست به قلم میبری، چون همهچیز فانی است؛ مینویسی چون جهان در آشفتگی گنگی به سر میبرد که نمیتوانی آن را ببینی تا وقتی که با استفاده از کلمات آن را ترسیم کنی... حیوانات شبرو دومین رمان آستین رایت ـ رماننویس، منتقد ادبی و استاد ادبیات انگلیسی در دانشگاه سینسیناتی آمریکا است، از میان آثار غیرداستانی او میتوان به هنر داستان کوتاه و قواعد فرمال در رمان اشاره کرد. در سال 2016 براساس رمان حیوانات شبرو فیلمی به همین نام ساخته شد که برخی از منتقدان سینمایی معتقدند که صرفا توانسته برج و باروی بیرونی رمان را به نمایش بگذارد، اما کمتر به هزارتوی هولناک رمان و شخصیت اصلی آن نزدیک شده است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
حیوانات شبرو از سایت گودریدز امتیاز 3.2 از 5 را دریافت کرده است.
حیوانات شبرو از سایت آمازون امتیاز 3.7 از 5 را دریافت کرده است.
حیوانات شبرو عنوان رمانی از آستین رایت نویسندهٔ آمریکایی است که اولینبار سال 1993 با عنوان «تونی و سوزان» منتشر شد. 11 ناشر مطرح حاضر به انتشار این کتاب نشدند و دست آخر یک انتشارات پذیرفت اولین کتاب آستین رایت را چاپ کند. حیوانات شبرو پس از انتشار با استقبال منتقدان مواجه شد و خیلی زود به 13 زبان ترجمه شد. در سال 2010 این کتاب برای اولینبار در بریتانیا منتشر شد و بسیار با اقبال مواجه شد و باعث شد این کتاب در ایالات متحده مجدداً به چاپ برسد. این کتاب داستانی در دلِ داستانی دیگر است و نویسنده از سوزان مورو میگوید، زنی که با دریافت دستنوشتهای از همسر سابقش و درخواست نظر او بسیار غافلگیر میشود. پس از خواندن دستنوشتهٔ کتاب همسرسابق با عنوان «حیوانات شبرو»، سوزان بهشدت با شخصیت اصلی داستان همذاتپنداری میکند و مجبور میشود با تاریکی ویرانگر درونِ خودش مواجه شود.
«رمان حیوانات شبرو، داستانی بسیار خیرهکننده، وهم آمیز دارد و پر از خشونت است. این کتاب دربارهٔ ترس، پشیمانی، خون و انتقام، ازدواج و خلاقیت است. این رمان بهسادگی در نوع خود بسیار بینظیر و خارقالعاده است.» - رایان مک ایوان
«رمانی مسحورکننده که نمیتوانید در برابر خواندن آن مقاومت کنید.» - نیویورک تایمز
«یک پازل ادبی عالی، داستانی مقاومتناپذیر دربارهٔ ازدواج و قتل، هر دو هیجانانگیز و تکاندهنده.» - اسکات تورو
«رمانی که بسیار زیبا نوشته شده، وقایع آن با سرعتی عالی به پیش میرود و به طرز چشمگیری هوشمندانه و تکاندهنده است، به گونهای که اصلاً پایان آن را نمیتوانید حدس بزنید.» - نلسون دمیل
«کتابی بسیار وحشتناک، اما زیبا. بخشهایی از این کتاب چنان مرا شوکه کرد که میدانم به راحتی از این شوک خارج نخواهم شد.» - روث رندل
رمان حیوانات شبرو اثری خیرهکننده است و نویسنده در این رمان هیجانانگیز به عمق لایههای روانشناختی نفوذ کرده است و ترس و پشیمانی، انتقام و بلوغ و همچنین ازدواج و شکست را به تصویر کشیده است.
«این ماجرا به نامهای برمیگردد که ادوارد، شوهر اول سوزان مورو، سپتامبر گذشته برایش فرستاد. او رمانی نوشته بود. آیا سوزان دوست داشت آن را بخواند؟ سوزان یکه خورده بود، چون در بیست سال گذشته، به جز کارتهای تبریک کریسمس از طرف همسر دومش که پای آنها را «با مهر» امضا میکرد، خبری از ادوارد نشنیده بود. بنابراین سوزان در خاطراتش دنبال او گشت. به یاد آورد که ادوارد میخواست داستان بنویسد، شعر، طرح یا هر چیزی دیگری، او این را خوب به خاطر داشت. دلیل اصلی مشکل آنها این بود. اما سوزان فکر میکرد بعدها که ادوارد سراغ بیمه رفت، نوشتن را رها کرده است. از قرار معلوم اینطور نبود. در روزهای واهی و خیالی ازدواجشان، موضوع این بود که آیا وقتی ادوارد چیزی مینویسد، سوزان باید آن را بخواند یا نه. ادوارد مبتدی بود و سوزان از آنچه انتظار میرفت منتقدی سرسختتر بود. اوضاع به خاطر خجالتی بودن سوزان و زودرنجی ادوارد حساس شده بود. اکنون ادوارد لعنتی در نامهاش حرف زده بود. اما این کتاب خوب است. او چقدر از زندگی و این حرفه آموخته بود. میخواست این را به سوزان نشان بدهد، بگذارد سوزان بخواند، ببیند و پیش خودش قضاوت کند.»
«شب است، وقتی سوزان مورو جایی مینشیند تا دستنوشتهٔ ادوارد را بخواند، ترسی مانند گلوله به جانش مینشیند؛ این ترس با شدتی آنی آغاز میشود و، با تمرکزی که چنان سریع از بین میرود که در خاطرش نمیماند، هراسی مبهم بر جا میگذارد. خطر، تهدید، فاجعه، او نمیداند کدام است. سعی میکند چیزی را که در ذهنش گذشته بار دیگر بیابد. آشپزخانه، ماهیتابهها، وسایل آشپزخانه و ماشین ظرفشویی را به خاطر میآورد. سپس نفسش را حبس میکند و روی کاناپهٔ اتاقنشیمنش به فکر فرومیرود، همان جایی که فکری خطرناک از سرش گذشته بود. دوروتی و هنری همراه مایک، دوست هنری، کف اتاق مطالعه مشغول بازی مونوپولی هستند. بچهها به بازی دعوتش میکنند اما نمیپذیرد. درخت کریسمس آنجاست، کارتها روی طاقچهاند، تیشرتها و دستمالکاغذی روی کاناپه افتادهاند؛ همهچیز حسابی به هم ریخته. رفتوآمدهای فرودگاه اوهیر در خانه تمام شده است. آرنولد دیگر باید در نیویورک باشد. سوزان، بیآنکه به یاد آورد چهچیزی او را ترسانده، سعی میکند نادیدهاش بگیرد، پاهایش را روی میز پیشدستی تکیه میدهد، شیشهٔ عینکش را فوت و پاک میکند. پریشانی ذهنش سماجت میکند، مفصلتر از آن است که سوزان بتواند توضیح دهد. بهخاطر سفر آرنولد دچار وحشت شده است. اگر چنین باشد، به وحشت از پایان این دنیا شباهت دارد، اما نمیتواند برای چنین حسی دلیل منطقی پیدا کند. شاید بهخاطر سقوط هواپیما باشد، اما هواپیماها سقوط نمیکنند.»
«این پیشنهاد نظموترتیبِ ذهن تونی را بهم ریخت و زنگ خطر عادتهایش را به صدا درآورد. او استاد ریاضیات بود و به اعتبار و عقل سلیم افتخار میکرد. شش ماه پیش سیگار را ترک کرده بود اما گهگاه همچنان پیپی در دهان میگذاشت، چون نشانی از سرسختی داشت. نخستین واکنشش به پیشنهاد هلن این بود که احمق نباش، اما چون میخواست پدر خوبی باشد، آن را سرکوب کرد. خودش را پدرش خوب میدانست و معلمی خوب و شوهری خوب؛ یکپارچه آقا! اما به گاوچرانها و بازیکنان بیسبال هم حس نزدیکی داشت. هرگز سوار اسب نشده بود و از دوران کودکی بیسبال بازی نکرده بود و چندان بزرگ و قوی نبود، بااینحال سبیل سیاهی داشت و خودش را آدم لاقیدی میدانست. در واکنش به ایدهٔ مرخصی و خلاصی از بزرگراه در شب و خوشی ناگهانی بابت آن، خودش را رها کرده بود، لازم نبود احساس وظیفه کند و در جستوجوی جایی برای ماندن باشد، با دیدن تابلوی مسافرخانهها توقف کند و پای پیشخان برود و درخواست اتاق کند. فکر رانندگی در شب او را از جا به در برد و وادار به ترک عادت کرد.
«میخوای ساعت سهٔ نیمهشب بشینیم پشت فرمون؟»
«هروقت که شد، بابا! هروقت.»
«لورا، تو چی فکر میکنی؟»
«اونوقت صبح خیلی خسته نمیشی؟»
او میدانست این شب مرموز ممکن است روزی هولناک بهدنبال داشته باشد و اگر سعی کند بعدازظهر بیدار بماند و آنها را به برنامهٔ عادی سفر برگرداند، حس بسیار بدی پیدا میکند، بههرحال او در تعطیلات گاوچران بود و زمان خوبی بود تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند.»
در سال 1990 سوزان مورو بسیار متعجب میشود وقتی نامهای از شوهر سابقش ادوارد میگیرد و دستنوشتهٔ رمان «حیوانات شبرو» همسر سابقش را بههمراه این نامه دریافت میکند. رابطهٔ سوزان و ادوارد سالها پیش بهم خورد، زمانی که ادوارد برای دنبالکردن حرفهٔ نویسندگی سوزان را ترک کرد. او پس از ماهها به تعویقانداختن خواندن این دستنوشته، زمانی که میفهمد ادوارد قرار است سری به شهری که او در آن زندگی میکند بزند، سرانجام آن را در طول سهشب میخواند. داستان دستنوشتهٔ «حیوانات شبرو» و رمان ادوارد شیفلر، دربارهٔ یک ریاضیدان فروتن به نام تونی هستینگز است که همراه همسرش لورا و دختر نوجوانش هلن در راه خانه روستاییشان است. آنها در راه با سه مرد سوار بر کامیون به نامهای ری، لو و ترک مواجه میشوند که سعی میکنند ماشینشان را از مسیر منحرف کنند. ماشینها در نهایت با یکدیگر برخورد میکنند و یکی از مردان که ظاهراً رهبر این گروه است، به همراه لورا و هلن سوار ماشین میشود و با آنها حرکت میکند. رِی، تونی را به یک زمین بایر میرساند و او را در آنجا رها میکند. تونی پای پیاده به یک مزرعه میرسد و موفق میشود برای کمک تماس بگیرد. همراه با پلیس ایالتی، او متوجه میشود که لورا و هلن هر دو مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و به قتل رسیدهاند و در زمینی متروک رها شدهاند. او خودش را بهخاطر اینکه به اندازهٔ کافی برای نجات آنها کاری نکرده سرزنش میکند.
حقوق ساخت فیلم براساسِ این کتاب ابتدا به استودیوی یونیورسال و بعداً به اِچبیاُ واگذار شد. پس از آن تام فورد این رمان را به فیلمنامهای اقتباسی تبدیل کرد و در سال 2016 فیلم روانشناختی نوآر آمریکایی «حیوانات شبرو» به کارگردانی فورد اکران شد و با استقبال بسیار خوبی روبهرو شد. در این فیلم بازیگرانی همچون اِمی آدامز، جیک جیلنهال، مایکل شانون، آرون تیلور جانسون و ایلا فیشر به ایفای نقش پرداختند.
• کتاب لاشهی لطیف اثر آگوستینا باستریکا نویسندهٔ آرژانتینی است. او در این کتاب پادآرمانشهری را توصیف کرده است که باعث فروپاشیهای اجتماعی و زیستمحیطی شده و رنج انسان در مواجهه با طبیعت و همنوعانشان را به تصویر کشیده است. این رمان داستان جامعهای است که در آن ویروسی باعث آلودهشدن گوشت تمام حیوانات شده است و حالا در آن آدمخواری تبدیل به قانون شده است.
• کتاب سفر به انتهای شب اثر لویی فردینان سلین نویسندهٔ مشهور و پزشک فرانسوی است که این کتاب را براساس تجربیات خودش در جنگ جهانی اول نوشت. این کتاب داستان یک دانشجوی پزشکی است که داوطلبانه به جنگ میپیوندد اما هیچ معنا و مفهومی در جنگ نمییابد، پس از آن سعی میکند از آنجا فرار کند و با ماجراهای مختلفی روبهرو میشود.
• کتاب زوال بشری اثر اوسامو دازای نویسندهٔ ژاپنی است. این کتاب به صورت اول شخص روایت شده و بسیاری معتقدند بخشی از آن را نویسنده براساس زندگی خودش نوشته است. این کتاب داستان زندگی مرد جوانی است که بین سنتهای خانوادهٔ اشرافی ژاپنی و تأثیر افکار غربی گیر کرده است و در انتها دیوانه میشود.
آستین مک گیفرت رایت سال 1922 به دنیا آمد و سال 2003 درگذشت. او رماننویس، منتقد ادبی و استاد بازنشستهٔ زبان انگلیسی در دانشگاه سینسیناتی آمریکا بود. رایت در یونکرزِ نیویورک به دنیا آمد و کنار پدر و مادر و عموی همنامش آستین تاپان رایت نویسندهٔ رمان اتوپیایی بزرگ شد. پدربزرگ پدریاش محقق کلاسیک جان هنری رایت و مادربزرگ پدریاش رماننویس مری تاپان رایت بودند. او در سال 1943 از دانشگاه هاروارد فارغالتحصیل شد و بین سالهای 1943 تا 1946 در ارتش خدمت کرد. در سال 1948 از دانشگاه شیکاگو فارغالتحصیل شد و مدرک کارشناسیاش را گرفت و در سال 1959 مدرک دکترایش را اخذ کرد. او در سال 1950 با سارا هال رایت ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. او تقریباً چهل سال در بخش زبان انگلیسی دانشگاه سینسیناتی استاد بود و در سال 2003 در همان شهر درگذشت. زمانی که او درگذشت، عواید خاصی از فروش حقوق فیلم کتابش «تونی و سوزان» دریافت کرده بود، اما باور نداشت که واقعاً فیلمی از کتابش ساخته خواهد شد. تونی و سوزان دوباره با نام «حیوانات شبرو» منتشر شد و تبدیل به فیلمی بسیار مهم با همین عنوان شد. آستین رایت در سال 1985 برندهٔ جایزه وایتینگ شد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.