نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات ویدا منتشر کرد:
در میان روزهای پرهیاهوی مکزیکوسیتی در دهه پنجاه میلادی جایی که ماشینهای آمریکایی رنگارنگ خیابانها را قرق کردهاند و ویترین لباس فروشیها پر است از لباسهای مد روز و به سبک آمریکایی نوئمی تابوآدای بیست و دو ساله نامهای غیر عادی از طرف دختر عمویش کاتالینا که به تازگی ازدواج کرده است دریافت میکند و مجبور میشود از زندگی پرزرق و برقش بگذرد و راهی شهری متروک شود تا او و همسرش ویرجیل دویل را ملاقات کند. عمارت قدیمی خاندان دویل دور از شهر و میان جنگلهای انبوه و مرتفع پنهان شده است که با قبرستانی قدیمی محاصره شده و در همه جای آن حضوری شیطانی و تشنه به خون سرک میکشد. خیلی زود نوئمی متوجه میشود که باید راهی برای نجات خود و عزیزانش پیدا کند وگرنه همگی محکوم به زجری ابدی و بیپایان میشوند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
جنون مکزیکی از سایت گودریدز امتیاز 3.7 از 5 را دریافت کرده است.
جنون مکزیکی از سایت آمازون امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
• نامزد دریافت جایزهٔ برام استوکر در سال 2020
• نامزد دریافت جایزهٔ نبولا در سال 2020
• نامزد دریافت جایزهٔ شرلی جکسون در سال 2020
• برندهٔ جایزهٔ آئورا در سال 2021
• برندهٔ جایزهٔ بریتیش فانتزی برای بهترین رمان ترسناک در سال 2021
• برندهٔ جایزهٔ لوکوس برای بهترین رمان ترسناک در سال 2021
• بهترین رمان گودریدز در سال 2020
جنون مکزیکی رمان تک جلدی و معروفترین اثر سیلویا مورنو گارسیا نویسندهٔ مکزیکی _ کانادایی است که در سال 2020 منتشر شد. جنون مکزیکی رمانی در ژانر وحشت و با حالوهوای گوتیک است و داستان زنی را روایت میکند که در پی ادعای دخترعمویش مبنی بر اینکه شوهرش قصد دارد او را به قتل برساند، شروع به تحقیق در این مورد میکند و کمکم درگیر ماجراهایی ترسناک و باورنکردنی میشود. این رمان در فهرستهای متعدد پرفروشترین کتابها قرار گرفت و نثر مورنو گارسیا را با نویسندگانی چون دافنه دو موریه و گیرمو دل تورو مقایسه کردند.
«باب روز و بسیار بُرنده... با اینکه نویسنده این کتاب را با الهام از کلاسیکهای گوتیکی مانند ربکا و جین ایر نوشته است اما قهرمان زن بدجنس و یک خانهٔ باستانی پُر از اسرار، شما را مجذوب خود میکند. لحن هوشمندانه و نثر جالب آن، شما را به دنیایی وهمآور میکشاند.» - نیویورک تایمز
«انگار لاوکرفت در آمریکای لاتین به خواهران برونته برخورده است و پس از شروعی آرام، جنون مکزیکی به طور جذابی عجیب میشود.» - گاردین
«انگار یک نیروی ماوراءالطبیعی شما را وادار میکند تا کتاب جنون مکزیکی را ورق بزنید.» - واشنگتن پست
«جنون مکزیکی یکی از بهترین کتابهای ترسناکی است که به عمرم خواندم. مورنو گارسیا با نثر هیپنوتیزم کننده و جذابش، یکی از هیجانانگیزترین کتابهای این ژانر را خلق کرده است.» - مجلهٔ نردیست
«هیجانانگیز و خواندنی، کتابی که حس تعلیق در هر صفحهاش جریان دارد.» - اینترتیمنت ویکلی
رمانهای گوتیک امروزی شبیه رمانهای گذشته نیستند؛ قهرمانهای زن این کتابها بسیار باهوش و جذاب هستند و رویدادهای کتابها واقعاً وحشتناک است. مورنو گارسیا نیز هوشمندانه با ساختن دنیای گوتیگ مکزیکی در دههٔ 1950 و قراردادن یک قهرمان جوان، داستان گوتیکی بیهمتا و دوبرابر جذاب خلق کرده است. اگر به مطالعه کتابهای فانتزی ژانر وحشت علاقه دارید خواندن این کتاب جذاب را از دست ندهید.
«مهمانیهای خاندان تونیونزها همیشه و بیهیچ چونوچرایی دیروقت به پایان میرسیدند. از آنجایی که میزبانان مخصوصاً از مهمانیهای با لباس مبدل لذت میبردند، دیدن دخترانی با لباس چینا پوبلانا و دامنهای محلی و روبانهای روی موهایشان که همراه با یک دلقک یا یک گاوچران به مهمانی میرسیدند، غیرعادی نبود. رانندگان مهمانان بهجای اینکه بیهوده بیرون خانهٔ تونیونزها در انتظار بمانند تا مهمانی به پایان برسد، برای شبهای خود برنامه ریخته بودند. آنها به دکهای خیابانی میرفتند تا تاکو بخورند یا حتی به دیدن خدمتکاری میرفتند که در یکی از خانههای آن حوالی کار میکرد؛ عاشقانهای به ظرافت یک ملودرام ویکتوریایی. بعضی از رانندهها دور هم جمع میشدند و با هم سیگار میکشیدند و برای هم داستانهایی تعریف میکردند. چند نفرشان هم چُرت میزدند. در هر حال همهٔ آنها بهخوبی میدانستند که کسی زودتر از ساعت یک بامداد آن مهمانی را ترک نخواهد کرد. برای همین وقتی یک زوج ساعت ده شب مهمانی را ترک کردند، این عُرف همیشگی زیر پا گذاشته شد. بدتر از همه این بود که رانندهٔ مرد جوان رفته بود شام بخورد و آنجا نبود. مرد جوان با چهرهای مضطرب سعی میکرد راهحلی پیدا کند تا از این وضعیت درآیند.»
«او برای شرکت در مهمانی اجازه گرفته بود، ولی به شکل مشخصی نگفته بود که هوگودوآرته قرار است همراهیاش کند و میدانست پدرش چه حسی به هوگو دارد. پدرش نگران بود که هوگو از او خواستگاری کند و او هم بپذیرد. نوئمی قصد ازدواج با هوگو را نداشت و این را به والدینش هم گفته بود، ولی پدرش حرف او را باور نمیکرد. نوئمی مانند هر شخص تراز اول جامعه از پالاسیو دِ هِرو خرید میکرد، به لبهایش رژ الیزابت آردِن میزد، چندین لباس خزدار مرغوب داشت، بهطرز چشمگیری انگلیسی را روان صحبت میکرد، از ادب و نزاکتی برخوردار بود که راهبههای مدرسهٔ مونِسرات ـ یک مدرسهٔ خصوصی ـ به او آموخته بودند و از او انتظار میرفت تا اوقاتش را به خوشگذرانی و شکار شوهر صرف کند. بنابراین از نظر پدرش هر فعالیت لذتبخشی باید با هدف پیداکردن همسر انجام میشد. یعنی او هرگز نباید صرفاً به خوشگذرانی و تفریح میپرداخت، بلکه باید این کار را بهعنوان راهی برای بهدست آوردن شوهر انجام میداد. البته اگر پدرش از هوگو خوشش میآمد، هیچ مشکلی وجود نداشت، ولی هوگو فقط یک معمار تازهکار بود و از نوئمی انتظار میرفت فرد سطح بالاتری برای خودش پیدا کند.»
«... اون سعی داره من رو مسموم کنه. این خونه از فساد بیمار شده، بوی پوسیدگی میده، لبالبشده با هر چی حس غیرانسانی و شرارته. سعی کردهم عقلم رو حفظ کنم، سعی کردهم این پلیدی رو دور نگه دارم، ولی نمیتونم و میبینم رشتهٔ زمان و افکارم رو از دست دادهم. خواهش میکنم. خواهش میکنم. اونها بیرحم و بدجنسن و من رو رها نمیکنن. درِ اتاقم رو با تختههای چوبی میبندم، ولی باز هم میآن. شبها زمزمه میکنن و من خیلی از این مُردههای بیقرار میترسم؛ این اشباح، این چیزهای بیجسم. ماری که دمش رو میبلعه، زمین کثیفی که زیر پامونه، چهرههای دروغین و زبونهای دروغین، تاری که عنکبوت روش راه میره و رشتههاش رو به لرزه در میآره. من کاتالینام، کاتالینا تابوآدا. کاتالینا! کاتا، کتا بیا بیرون باهامون بازی کن. دلم برای نوئمی تنگ شده. دعا میکنم دوباره ببینمت. باید بیای دنبالم، نوئمی. باید نجاتم بدی. من نمیتونم خودم رو اونجوری که میخوام نجات بدم. من حبس شدهم، رشتههایی مثل آهن رفته لای پوست و ذهنم، و اون اینجاست. توی دیوارها.»
در دههٔ 1950 در مکزیکوسیتی، نوئمی تابوادا یک دختر جوان مردمدار، نامهای عجیب و دیوانهوار از دخترعموی تازه ازدواجکردهاش دریافت میکند. دخترعمویش از نوئمی درخواست کرده تا او را از یک عذاب اسرارآمیز نجات بدهد و ادعا میکند که شوهرش قصد دارد او را به قتل برساند. بنابراین نوئمی راهی حومهٔ مکزیک میشود تا به دیدن دخترعمویش برود. او مطمئن نیست که آنجا با چه چیزی روبهرو خواهد شد. شوهر دخترعمویش یک انگلیسی خوشتیپ است و کمی رفتارهای عجیبی دارد و نوئمی نیز اطلاعات کمی از آن منطقه دارد. گرچه نوئمی خودش نیز بسیار عجیبوغریب، متفاوت و بسیار شیکپوش است اما همچنین بسیار سرسخت و باهوش است و ارادهای تسلیمناپذیر دارد و از هیچ چیزی نمیترسد. بهخصوص هیچ ترسی از شوهر دخترعمویش که هم تهدیدآمیز و هم جذاب بهنظر میرسد ندارد. او حتی از پدرشوهر دخترعمویش که بسیار سختگیر و پدرسالار خانواده است و بهنظر میرسد مجذوب نوئمی شده نیز ترسی ندارد و حتی خودِ خانه نیز با رؤیاهای غرق در خون و کابوسهایش، نمیتواند نوئمی را بترساند. تنها متحد او در این خانهٔ ناخوشایند پسر کوچک خانواده است. پسری خجالتی و مهربان که بهنظر میرسد میخواهد به نوئمی کمک کند اما نهایت تلاشش را نیز میکند که گذشتهٔ تاریک خانوادهاش را پنهان نگه دارد. نوئمی متوجه میشود که پشت دیوارهای این خانه رازی بزرگ پنهان است و هر چه عمیقتر میکاود، به داستانهای خشونتبار و جنون بیشتری میرسد.
• کتاب بانوی سایهها اثری از دارن اوشانسی نویسندهٔ آمریکایی است که تحت تخلص «دارن شان» مینویسد. او که با نوشتن حماسهٔ دارن شان به شهرت رسید که همچنین به مجموعهٔ «سیرک عجایب» شهرت دارد، در این کتاب تک جلدی داستان یک نویسندهٔ آمریکایی را تعریف کرده است که به دنبال الهام برای نوشتن کتاب بعدیاش به لندن میرود و درگیر ماجراهایی ترسناک و باورنکردنی میشود.
• کتاب فرستادهای از نایت ساید اثر سیمون آر. گرین نویسندهٔ انگلیسی است. او در این کتاب داستان کارآگاهی به نام جان تیلور را تعریف کرده است که تخصص او در پیداکردن هر چیز مفقودی است. اما جان تیلور رازی عجیب دارد و استعدادی عجیبتر از رازش، او در نایت ساید به دنیا آمده است و گرچه سالها پیش آنجا را ترک کرده، اما متوجه میشود که نایت ساید قرار نیست هیچگاه رهایش کند.
سیلویا مورنو گارسیا رماننویس، ویراستار و ناشر مکزیکی-کانادایی در ۲۵ آوریل ۱۹۸۱ در مکزیک به دنیا آمد. او در سال ۲۰۱۴ به کانادا نقلمکان کرد و در سال ۲۰۱۶ مدرک کارشناسی ارشد خود را در مطالعات علم و فناوری از دانشگاه بریتیش کلمبیا اخد کرد. مورنو گارسیا کار خود را با انتشار در مجلات و نوشتن کتابهای داستانی مختلف از جمله فصلنامهٔ «اگزایل کوآرتر» شروع کرد و فینالیست جایزهٔ داستانی منچستر در سال 2011 شد. اولین مجموعه داستان کوتاه او با نام «عجیبترین راه برای مُردن» در 2013 منتشر شد. اولین رمان تکی او با عنوان «سیگنال به نویز» نیز در سال 2015 منتشر شد. در فوریهٔ 2020 او نامزد نهایی جایزهٔ نبولا در بخش بهترین رمان شد. این نویسنده اکنون همراه با خانوادهاش در شهر ونکوور کانادا زندگی میکند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.