نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات نون منتشر کرد :
بریژیت ژیرو نویسنده فرانسوی متولد 1960 الجزایر در زمان کوتاه زندگی روی دور تند به بررسی زنجیره وقایعی می پردازد که به مرگ همسرش در حادثه تصادف منجر شد. او در این رمان پس از بیست و سه سال لابیرنتی از اتفاقات را به تصویر می کشد که به مرگ کلود همسرش که قصد داشت پسرشان را از مدرسه بیاورد، در تصادف با موتورسیکلت منتهی شد.
ژیرو با طرح پرسشهایی از خود همچون «اگر نمی خواستم آپارتمان را بفروشم اگر قبول کرده بودم پسرمان با برادرم به تعطیلات ،برود اگر استیون کینگ روز شنبه 19 ژوئن 1999 مرده بود»، «اگر یک تلفن همراه داشتم و.... درامی را به نگارش درآورده که زندگی او را دگرگون کرده است.
بریژیت ژیرو از سال 2001 همواره سعی داشته از طریق نوشتن بر اندوه پس از مرگ همسرش غلبه ،کند اما بازگشت او به این موضوع در آخرین رمان خود پس از بیست وسه سال گواه آن است که این زخم هرگز التیام نیافته است.
جایزه ادبی گنکور 2022 برای نگارش رمان زندگی روی دور تند به بریژیت ژیرو اهدا شد. او که اکنون سالهاست در لیون زندگی می کند تقریبا تمام زندگی خود را وقف ادبیات کرده است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
زندگی روی دور تند از سایت گودریدز امتیاز 3.6 از 5 را دریافت کرده است.
زندگی روی دور تند از سایت آمازون امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.
● برندۀ جایزۀ گنکور در سال 2022
بریژیت ژیرو نویسندهای است بااستعداد که بهخاطر روایتهای متقاعدکننده و درک عمیقش از شرایط انسانی شهرت دارد. زندگی روی دور تند با عنوان اصلی Vivre vite از این نویسنده در سال 2022 منتشر شد. این کتاب کاوشی است در مقولهٔ زندگی، از دستدادن، فقدان و عشق. ژیرو در این اثر به اعماق غمها و اندوهها و افسوسهایش سفر میکند و تأثیر تصادف غمانگیزی را که در سال 1999 جان شریک زندگیاش کلود، را گرفت برای شما روایت میکند. میتوان گفت که این کتاب سفری به دل خاطرهها و جستوجوی علتها است.
ژیرو در این کتاب رویکردی منحصربهفرد برای رویارویی با پرسشهایی دارد که از زمان تصادف و مرگ همسرش او را میآزارد. این کتاب مجموعهای پیچیده و پُراحساس از «اگر»هاست که همهٔ ما هر روزه در زندگی با آن مواجه میشویم. ژیرو اما در این کتاب دست به کاوشی موزون در جنبههای توضیحناپذیر هستی، هوسهای سرنوشت یا پیامدهای انتخابهای متأثر از انتظارات خانواده یا جامعه نیز زده است. بریژیت ژیرو شجاعانه ما را مجبور میکند که زندگی روزمرهٔ خود را زیر سؤال ببریم و از خود بپرسیم آیا همهٔ ما زندگی پر استرسی داریم و همیشه عجله میکنیم؟ آیا ما بهطور کامل از زندگی خود لذت میبریم و به اتفاقاتی که در اطرافمان میگذرد و بهخصوص عزیزانمان بهقدر کافی توجه میکنیم؟
«بعد از ماههای طولانی مقاومت کردن، بعد از هر روز تردید دربارهٔ تهاجم و اصرار معاملهگرانی که برای انتقال سند خانه، مرا در فشار گذاشته بودند، بالاخره مجبور شدم خانهام را واگذار کنم. امروز قرارداد فروش خانه را امضا کردم. وقتی میگویم خانه، منظورم خانهای است که بیست سال پیش با کلود خریداری کردم و او هرگز در آن زندگی نکرد، بهخاطر تصادفی که در یک روز ماه ژوئن سوار بر موتوری که به او تعلق نداشت و در بلوار شهر بهسرعت با آن رانندگی میکرد رخ داد. شاید این گفتهٔ لورید را به خاطر داشت: زندگی شتابان، مرگ زودرس. در کتابی که کلود آن وقت میخواند و من آن را روی میز پایین تختخواب پیدا کردم. از این قبل چیزها در آن نوشته شده بود و من شب بعد از حادثه، شروع به ورق زدن و خواندن آن کردم. مثلاً در آن نوشته شده بود بدجنسی کردن یعنی حرامزادگی. من روح خودم و شاید هم روح او را فروختم. خریدار قبلاً چند قطعه ملک از جمله زمین همسایه را خریده و اقدام به ایجاد ساختمانی کرده بود که بهزودی بر باغ مشرف و مسلط میشد و با چهار طبقهاش جلوی دید و خلوت مرا میگرفت و بر خورشید هم نقاب میزد. به این ترتیب، سکوت و نور از بین میرفت. طبیعتی که آن زمان مرا در میان گرفته بود به بتن تبدیل میشد و منظره از بین میرفت.»
«خانه شاهد زندگی من بدون کلود شده بود. بدنهای که بهوسیلهٔ آن میبایست سکونت کردن را میآموختم. در آن، تیغههایی را با ضربات بزرگ به بلندی خشمم خرد و ویران میکردم. این خانه با زمینش که میبایست آمادهٔ کشت میشد. چیزی که امیدوارمان میکرد به باغ تبدیل شود کمی ایراد داشت. بهعوضِ اصلاح کردن، احساس میکردم باید زمین را بکنم، آن را زیرورو کنم و به آنچه در مقابلم مقاومت میکرد اعلان جنگ بدهم. گچ، سنگ و چوب، موادی که میتوانستم آنها را عذاب دهم و از بین ببرمشان، بدون آنکه کسی مرا به زندان بیندازد. این کار ذرهای از انتقام من بود در برابر سرنوشت. لگد زدن به یک در، ضربات قیچی بر برزنت کنفی چرک و کثیف و شکستن شیشهها با جیغوفریاد. در عین حال، سعی میکردم با حفظ پیلهای به دور این آشوب و آشفتگی، پسرمان آسوده بخوابد. با گذشت سالها یاد گرفتم این خانهای را که ناگهان از آن بدم آمده بود با آرامش بپذیرم. بعد از سکونت در جاهایی بهصورت خوابگرد، بعد از عوضی گرفتن صبح و عصر، از درافتادن و سروکلهزدن با دیوارها دست برداشتم و شروع کردم به دوباره رنگ کردنشان. به داغان کردن دیوارها، تیغهها و سقفهای عوضی خاتمه دادم و از اینکه هر مترمربع را یک دشمن قدرتمند فرض کنم دست برداشتم. آتش خشمم را آرام کردم و فرونشاندم و پذیرفتم که لباس یک آدم قابل معاشرت را بر تن کنم.»
«با حوصله پیش میرفتم، بیست سال وقت داشتم تا همهٔ اتاقها تکمیل شوند، سال گذشته فقط پنجرهها را عوض کرده بودم. تازه موفق شدهام آنها را دوباره رنگ کنم. اگر میدانستم که تمام این کارها برای این است که یک بسازوبفروش همهٔ زحماتم را به هدر بدهد، هرگز جلوی خانه را مرمت نمیکردم. همیشه همان ظاهر کمی کثیف را داشت. این کار خیلی خرج برمیداشت. مهتابی چوبی را که برداشته بودیم، هرگز سر جایش نگذاشتم. چقدر حق داشتم. آنچه برایم اهمیت داشت چیز دیگری بود. آنچه مرا کلافه میکرد چیزی بود که پنهانش میکردم، چون نمیخواستم اطرافیانم به وحشت بیفتند. از آن حرفی نمیزدم، یا بهعبارتی، دیگر چیزی نمیگفتم. چون بعد از دو یا سه سال مشکوک به نظر میرسید که بخواهم بفهمم تصادف چگونه اتفاق افتاده است. تصادفی که هرگز علتش را توضیح ندادند. در نتیجه، مغزم هرگز از دویدن و تاختن بازنایستاد. تمام این مدت طول کشیده بود تا بدانم آیا کلمهٔ تقدیر ـ که اینجا و آنجا آن را از زبان دیگران میشنیدم ـ معنایی دارد یا نه. در لحظهای که مجبورم این امکان را ترک کنم تا بهجای خانه، جادهای ساخته شود، باید آخرین نقطهنظرم را ارائه بدهم تا بتوانم قال قضیه را بکنم و پرونده را ببندم. همینش کم بود که بعد از اینکه کلود روی جاده جان داد، از بالای سرم جادهای بگذرد. یک جاده! آن هم موقعی که سیارهٔ زمین از اینهمه جادهای که به ایجاد گاز دی اکسید کربن سرعت میبخشند دارد میترکد.»
بریژیت ژیرو در سال 1999 و در سن 41 سالگی همسرش را در یک تصادف از دست داد. او که ظاهراً هیچگاه نتوانست با مرگ همسرش کنار بیاید، در کتاب زندگی روی دور تند از زندگی پس از تصادف غمانگیز همسرش میپردازد و با تأمل در سرنوشت، این سؤال را مطرح میکند که آیا چیزی به نام شانس وجود دارد یا اینکه واقعاً این «سرنوشت» است که مسیر زندگی ما را تعیین میکند؟ داستانِ این کتاب میدانی برای رویارویی و هدایت پیچیدگی زندگی و احساسات است و حول مفهوم «چه میشد اگر» و تأثیرات انتخابهای انجامشده یا انجامنشده میچرخد. در این کتاب سبک آهنگین ژیرو با احساسات تراژیک شخصی درهم میآمیزد. از همان ابتدا، خواننده در تلاطم عاطفی زندگی نویسنده غرق میشود و بریژیت ژیرو پرترهای واضح و بدیع از معشوق و شریک زندگیاش ترسیم میکند. سالها پس از مرگ کلود، ژیرو بار دیگر با حقیقت تلخ از دستدادن او مواجه میشود و روزهای دلخراش پس از حادثه را مرور میکند. این یک کاتارسیس (روانپالایی) ادبی است، راهی برای گفتن دربارهٔ فقدانی عظیم و آغازی برای کاوش بریژیت ژیرو در مضامین فقدان، اشتیاق و خاطرات که در همهٔ آثار او به چشم میآیند. موضوع خانواده جایگاه مهمی در کتاب زندگی روی دور تند دارد. کاوش او دربارهٔ از دستدادن فراتر از بُعد شخصی است و بهاز دستدادن وطن و زندگی و غیره نیز میپردازد.
این کتاب در ایران با عنوان «شتابان زیستن» نیز ترجمه شده است.
• کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست اثر مگان دیواین رواندرمانگر، سخنران و نویسندهٔ آمریکایی است. او که همسرش جلوی چشمانش در دریاچهای غرق شده است در این کتاب سعی دارد به همگان چهرهٔ واقعی فقدان و غم و اندوه را نشان بدهد و به خوانندگان نشان بدهد که سوگواری بیماری نیست.
• کتاب تولستوی و مبل بنفش اثر نینا سنکویچ نویسندهٔ آمریکایی است. او که خواهرش را در حادثهای از دستداده پس از مدتی متوجه میشود که نمیتواند با غموفقدان کنار بیاید، بنابراین تصمیم میگیرد هر روز یک کتاب بخواند و بدین ترتیب بر غم و فقدان خود غلبه کند. او در این کتاب تجربیاتش از خواندن این کتابها را با خوانندگان به اشتراک گذاشته است.
• کتاب روح عالم اثر فردریک لونوآر، داستانی کوتاه و بینهایت شگفتانگیز است. نویسنده در این کتاب از هفت خردمند با باورهای گوناگون از ادیان مختلف گفته است که از سراسر دنیا در صومعهای گرد هم آمدهاند تا در هفت روز حکمت و قوانین زندگی، مهارتهای زندگی و شیوهٔ زندگی و عشقورزی را به دو نوجوان بیاموزند.
بریژیت ژیرو نویسندهٔ فرانسوی، در سال 1960 به دنیا آمد. او رمان و داستان کوتاه مینویسد و در سال 2022 برای نوشتن رمان زندگی روی دور تند برندهٔ جایزهٔ گنکور شد. ژیرو پیش از این در سال 2007 برای نوشتن یک مجموعه داستان کوتاه نیز برندهٔ این جایزه شده بود. بریژیت ژیرو به زبانهای انگلیسی، آلمانی و عربی مسلط است و کارش را ابتدا به عنوان کتابفروش شروع کرد و سپس مترجم شد و مدتی نیز در حیطهٔ روزنامهنگاری به فعالیت پرداخت. او برای اولین کتابش با نام «اتاق والدین» که در سال 1997 منتشر شد برندهٔ جایزهٔ Prix Littéraire des Étudiants شد و برای رمان «نیکو» جایزهٔ Prix Lettres frontière Rhône-Alpes را دریافت کرد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.