عاشقانه های عجیب (راز گل ارکیده)

معرفی کتاب راز گل ارکیده (عاشقانه‌های عجیب) اثر نانسی کمپل الن

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

راز گل ارکیده از سایت گودریدز امتیاز 3.7 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

راز گل ارکیده از سایت آمازون امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی رمانِ راز گل ارکیده:

نانسی کمپل آلن نویسندهٔ رمان‌های عاشقانه است که با نوشتن مجموعهٔ خواندنی «عاشقانه‌های عجیب» به شهرت رسید. جلد دیگری از مجموعهٔ عاشقانه‌های عجیب با نام راز گل ارکیده در سال 2017 منتشر شد. این جلد از مجموعهٔ عاشقانه‌های عجیب داستان آنتونی بلیک است. نویسنده همراه با این شخصیت شما را به کشور هند می‌برد و داستان یک جاسوس مخفی را روایت می‌کند که مجبور است میان عشق و شغلش دست به انتخابی سخت بزند.

واکنش‌های جهانی به رمانِ راز گل ارکیده:

«مهارت الن در خلق رمان‌های عاشقانه و خاطره‌انگیز و البته شیرین بر هیچ خواننده‌ای پوشیده نیست. توصیف‌های تاریخی الن از هند، پس‌زمینه‌ای زیبا و جذاب و البته هوشمندانه برای این رمان عاشقانه شده است.» - بوک‌لیست

«داستان‌ راز گل ارکیده از کمپل آلن مملو از ماجراهای شیرین، جزئیات تاریخی و مقداری رمزوراز است.» - پابلیشرز ویکلی

«رمانی عاشقانه، شیرین و خلاقانه که بسیار هوشمندانه و جذاب نوشته شده است.» - کایرکاس ریویوز

چرا باید رمان راز گل ارکیده را بخوانیم؟

نانسی کمپل آلن با نثری جذاب و خواندنی دارد و احساسات انسانی، جاسوسی، هویت و انتخاب را در این رمان عاشقانه به تصویر کشیده است. مجموعهٔ عاشقانه‌های عجیبِ او هر کدام کتاب و داستانی مجزا دارد و شما را به دنیای داستان‌های عاشقانهٔ متفاوتی می‌کشاند. این رمان مناسب نوجوانان بالای شانزده سال و بزرگسالانی است که به رمان‌های عاشقانه و کلاسیک علاقه دارند.

جملات درخشانی از کتاب راز گل ارکیده:

«آنتونی بلیک، کنت جدید ویلشر، بشّاش و لبخند بر لب از وایت کلاب بیرون آمد. امشب قرار بود دوست صمیمی‌اش جک الیوت ـ کنت استنسورث ـ را ببیند و به طور رسمی علاقه‌اش را به سوفیا، خواهر جک ابراز کند. از زمانی که این تصمیم را گرفته بود، فکر سوفیا لحظه‌ای رهایش نمی‌کرد. اینکه بگوییم سوفیا زیبا بود در وصف زیبایی‌اش کم‌لطفی کرده‌ایم. چهره و اندامش، آرزوی هر مردی بود. چهره‌ای که الهام‌بخش شعر و شاعری یا حتی دوئل در سحرگاهان بود. شش ماهی از ازدواج جک با لیدی آیوی می‌گذشت، آنتونی و سوفیا با این زوج خوشبخت رفت و آمد می‌کردند. با هم به مهمانی، شب‌نشینی، سوارکاری و پیک‌نیک می‌رفتند و شب‌ها را کنار شومینه در عمارت استنسورث می‌گذراندند. وقت‌گذراندن با سوفیا برای آنتونی عادتی خوشایند بود. زیبایی انکارناپذیر، قلب رئوف و خصوصیات فردی سوفیا، آنتونی را به فکر زندگی با او زیر یک سقف انداخته بود. تیزبین بود و با رفتار معقولش مواقع پرتنش را به‌خوبی مدیریت می‌کرد و به‌طرز عجیبی افراد را درک می‌کرد. دوستی عمیقی بینشان ریشه دوانده بود و آنتونی بخشی از روحش را به سوفیا بخشیده بود که هرگز برای کسی فاش نکرده بود.»

«دلینگتون خودش را به پله‌ها رساند و راهش را سد کرد و گفت: «آقا، لرد براکستون آمده‌اند. نمی‌شود ردشان کنم. در کتابخانه منتظرند.» آنتونی چند لحظه‌ای به پیشخدمت نگاه کرد، در کسری از ثانیه ضربان قلبش بالا رفت. آخرین باری که لرد براکستون شرفیاب شده بود، از او خواسته بود تا برای وزارت جنگ در ناپولین فرانسه جاسوسی کند. آنتونی سمت کتابخانه رفت و گفت: «فکر نکنم بشود ردش کرد. مزاحم نشو دلینگتون. لطفاً ببین فرینگ لباس‌های بعدازظهرم را آماده کرده یا نه. فکر نمی‌کنم جلسه خیلی طول بکشد.» آنتونی وارد کتابخانه شد و به مردی نگاه کرد که چند سالی او را به جنگ فرستاد. آلفرد برادر بزرگ آنتونی آن‌ زمان زنده بود، همان‌طور که مادروپدرش زنده بودند، همان‌طور که آن زمان هنوز وارث کامل ویلشر نشده بود. خدمت در ارتش سیر طبیعی زندگی آنتونی بود. به‌رغم اینکه آنتونی اطلاعات سودمندی در مأموریت‌ها به‌دست آورده بود، لرد براکستون او را برای موقعیت‌های مهم‌تر زیر نظر نگه داشته بود. مقابل شومینه ایستاده و پرتره‌ی مادر مرحوم آنتونی را که بالای طاقچه آویزان بود، از نظر می‌گذراند. از صدای گام‌های آنتونی برگشت و لبخند مخصوصش را تحویلش داد؛ لبخندی که اعضای تشکیلات دیگر را تحت‌تأثیر قرار می‌داد، تا به حرفش گوش کنند.»

«لب‌های آنتونی قفل شده و از خطری که به جان زندگی‌اش افتاده بود کاملاً مطلع بود. هرگاه که به‌عنوان مأمور سری ارتش اعزام می‌شد خطر را به جان می‌خرید. در مأموریت‌هایش وظیفه داشت خودش گوش کند و در طنازی و حرف‌زدن با زن‌‌ها و دخترهای اشخاص عالی‌رتبه جذاب باشد و خیلی نامحسوس پیام‌ها را به جاسوس دوجانبه در سمت فرانسوی انتقال دهد. سه سال تمام عصبی بود. گرفتگی عضلات داشت و کم‌اشتها شده بود. کوچک‌ترین قدم اشتباه او را گرفتار می‌کرد و اگر گیر می‌افتاد حتماً‌ برای اعتراف او را شکنجه می‌کردند. بعد مرگ نابهنگام برادرش پیش آمد، غم از دست‌دادن برادر و تغییر جایگاهش در اداره‌ی اموال، مستلزم بازگشت هر چه سریع‌تر او به خانه بود. بعد از کناره‌گیری از مأموریت‌ها آرامش آشکار وجودش را فراگرفته بود. حضور براکستون در آن لحظه و در خانه‌اش احساساتی را در او برانگیخت که دیگر هیچ جایگاهی در زندگی فعلی‌اش نداشت. زندگی جدیدی که می‌خواست همان شب، با ابراز علاقه به زنی زیبا که بهترین هم‌دمش بود، شروع کند. براکستون چشم از او برداشت و به آتش افروخته در شومینه خیره شد. آنتونی او را ورانداز کرد، شکی در پس ذهنش آزارش می‌داد.»

خلاصهٔ رمان راز گل ارکیده‌:

آنتونی بلیک عاشق خواهرِ صمیمی‌ترین دوستش، دختری به‌نام سوفیا الیوت است. اما زمانی که مجبور می‌شود دوباره جاسوس مخفی ولیعهد و تاج‌وتخت شود، به‌‌ناچار برنامهٔ خواستگاری‌اش از سوفیا عقب می‌افتد. ظاهراً یک سند محرمانه که اسامی کل شبکهٔ جاسوسان بریتانیا از جمله خودِ آنتونی را در آن فهرست کرده بودند به سرقت رفته است و اگر آنتونی نتواند این فهرست را پیدا کند نه‌تنها جانِ خودش بلکه جانِ تمام اطرافیانش به خطر می‌افتد. برای محافظت از سوفیا، آنتونی تمام رابطه‌اش با او را قطع می‌کند و زندگی‌اش را در قالبِ یک اشراف‌زاده و مردی هوسباز پیش می‌گیرد تا بتواند این سند محرمانه را پیدا کند. سوفیا که حالا دل‌شکسته و گیج شده به هند سفر می‌کند و امیدوار است این عجیب‌ترین منطقهٔ امپراتوری بریتانیا، مرهمی برای دل شکسته‌اش شود. اما این سرزمین عجیب‌وغریب آن‌طور که او امیدوار بود آرامش‌بخش نیست. درعوض، او درگیر راز یک ناخدای دریایی گم‌شده، یک قتل احتمالی و نقشه‌ای می‌شود که ممکن است پای شاهزادهٔ هند نیز آن وسط باشد. هنگامی که سوفیا در سفر به هند دوباره آنتونی را در اقامتگاه بریتانیا می‌‌بیند و زمانی که آنتونی از او فاصله می‌گیرد و به سؤالاتش پاسخی نمی‌دهد بیش از پیش گیج و مبهوت می‌شود. سوفیا هنوز عاشقِ آنتونی است و تهِ دلش می‌داند که آنتونی نیز او را دوست دارد. اما چگونه می‌تواند بدون خواست آنتونی دوباره این رابطه را بازسازی کند؟ آیا سوفیا جرئت می‌کند دوباره قلبش را به آنتونی بسپارد یا عشق آن دو زیرِ آفتاب هند گم خواهد شد؟

اگر از خواندن کتاب راز گل ارکیده لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب نجیب‌زاده‌ی جذاب من کتابی دیگر از مجموعهٔ عاشقانه‌های عجیب اثر نانسی کمپل آلن است. این کتاب داستان کاپیتانی به نام جک الیوت است که دوست دارد برای همیشه در دریا بماند اما مجبور می‌شود به‌خاطر مادر و خواهرش و به دست‌آوردنِ ارثیه پدربزرگش وارد دنیای اشراف‌زادگان شود.

• کتاب از قاهره با عشق کتابی دیگر از مجموعهٔ عاشقانه‌های عجیب اثر نانسی کمپل آلن است. این جلد داستان دختری به نام ولنتاین بیکر دختر جوان انگلیسی است که زندگی‌ای یکنواخت در روستا دارد و اصلاً از این زندگی راضی نیست و دوست دارد ماجراجویی را تجربه کند. تا این‌که دخترخاله‌اش که در ایتالیا زندگی می‌کند به او پیشنهاد می‌کند که با او به مصر برود.

•  کتاب دیو کوکی و دلبر، کتابی دیگر از مجموعهٔ عاشقانه‌های عجیب اثر نانسی کمپل آلن است. این کتاب داستان دختری به نام لوسی است که به عمارت بلکول می‌رود تا به دخترعموی بیمارش کمک کند. او نمی‌داند که این عمارت چقدر عجیب است و تمام موجودات عجیب و غریب در این عمارت ساکن هستند.

•  کتاب خفته‌ی زیبا، کتابی دیگر از مجموعهٔ عاشقانه‌های عجیب اثر نانسی کمپل الن است. این کتاب داستان دکتری به نام ایلا کوپر است که نفرین شده و هر شب به خوابی شبیه مرگ فرو می‌رود و این نفرین پس از یک سال قرار است برای همیشه روی او بماند. بنابراین دکتر کوپر تصمیم می‌گیرد راهی برای درمان خود بیابد و بنابراین راهی سفرِ پرخطری می‌شود.

دربارۀ نانسی کمپل الن: نویسندهٔ کتاب راز گل ارکیده