نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات نگاه منتشر کرد:
نان و شراب یکی از شاخصترین رمانهای قرن بیستم است؛ رمانی گرم و گیرا دربارۀ به قدرت رسیدن فاشیسم در ایتالیا و ظهور رژیمی که با قلدری و زورِ برهنه پا بر آزادی و زندگی مردم میگذارد.
داستان در دوران حکومت موسولینی اتفاق میافتد. دورانی که فقرا، مستمندان، دهقانان و روستائیان با بدبختی و مصیبت روزگار میگذرانند. از سویی کلیسا که به دولت فاشیستی موسیلینی یاری میرساند، با ترویج باورهای خرافی مردم را ساکت نگه داشته است، اما قهرمان رمان اینیاتسیو سیلونه تلاش میکند مردم را بیدار کند. روحیه مقاومت شخصیتهای این رمان در برابر ظلم و بلایای فاشیسم نشان میدهد که چگونه روحِ ناسور و ستمکشیده ملت ایتالیا در دوران حکمرانی فاشیستها آنچه را نشدنی به نظر میآید شدنی میکند، آن هم با دستانی خالی.
اینیاتسیو سیلونه یکم مه 1900 در ایتالیا به دنیا آمد. دوران کودکیاش در فقر سپری شد و در زلزلۀ سال 1915 ایتالیا پدر، مادر و پنج برادرش را از دست داد. او سال 1921 مبارزه علیه دولت موسولینی را آغاز کرد. رمان نان و شراب نخستین بار در سال 1936 زمانی که سیلونه در سوئیس دوران تبعیدش را میگذراند منتشر شد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نان و شراب از سایت گودریدز امتیاز 3.9 از 5 را دریافت کرده است.
نان و شراب از سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 را دریافت کرده است.
نان و شراب رمان ضد فاشیستی و ضد استالینستی، اثر اینیاتسیو سیلونه رماننویس و سیاستمدار ایتالیایی است. سیلونه این کتاب را در تبعید از ایتالیای بنیتو موسولینی به پایان رساند و این کتاب اولینبار در سال 1936 به زبان آلمانی در سوئیس با عنوان Brot und Wein منتشر شد و در اواخر همان سال نسخهٔ انگلیسی آن در لندن منتشر شد. نسخهٔ ایتالیایی این کتاب تا سال 1937 منتشر نشد. پس از جنگ سیلونه متن این رمان را کاملاً اصلاح کرد و نسخهای متفاوت از آن با نام معکوس «شراب و نان» در سال 1955 در ایتالیا منتشر شد. نان و شراب جلد دوم سهگانهٔ آبروتزو است؛ وقایع تمامِ رمانهای سهگانهٔ آبروتزو در روستایی مشابه رخ میدهند. سیلونه در این رمان داستان جوانی به پیترو اسپینا را به تصویر کشیده که پس از پانزده سال تبعید سعی میکند دهقانان زادگاهاش را به یک جنبش انقلابی بکشاند.
زمانی که رمان نان و شراب در سال 1936 برای اولینبار منتشر شد، جهان را با افشای حقایق دولت فاشیستی ایتالیا مبهوت کرد و استفادهٔ این رژیم از زور و وحشیگریهای آن را به تصویر کشید.
«نان و شراب با هر کسی ارتباط برقرار میکند، در هر سنی که باشید این کتاب میکوشد صادقانه دربارهٔ سرنوشت انسان در قرن ما شما را به تأمل وادارد و با شما صحبت خواهد کرد.» - ایروینگ هاو
این شاهکار قرن بیستمی به طرز شگفتانگیزی لطیف و پُر از طعنههای طنزآمیز است. نویسنده در این کتاب کشیشها، دهقانان، دانشجویان و انقلابیون، دختران ساده و زنان ناامیدی را در میان مبارزهٔ یک مرد به تصویر کشیده است. نان و شراب یک اثر شجاعانه و گواه حقیقت در مورد رژیمهای توتالیتر است و همچنین هشدار آن حتی برای جامعهٔ امروز جهانی به اندازهٔ ایتالیای موسولینی مهم است.
«دُن بندتوی پیر روی دیوار کوتاه باغچه در سایهٔ سروی نشسته بود و کتاب دعای روزانهاش را میخواند. روی این دیوار که برای او درواقع یک نیمکت محسوب میشد، ردای کشیشی سیاهش، سایهٔ درخت را در خود جای داده بود و آن را گستردهتر کرده بود. در پشتسرِ او خواهرش مارتا، پشت ماشینِ پارچهبافی، بین جعبهای پرچینشده و بستری از اِکلیل کوهی، مشغول بافتن چیزی بود. ماکوبا پشم سیاه و قرمز، به جلو و عقب، و از یک سمت به سمتی دیگر و برعکس حرکت میکرد و صدای تارها با صدای ممتد پدال ماشین که ریتم معینی داشت کاملاً هماهنگ بود. در لحظهٔ معینی، خواهر کشیش کارش را متوقف کرد تا با نگرانیای که نتوانسته بود آن را خوب پنهان کند به وسیلهٔ نقلیهای نگاه کند که پای تپه توقف کرده بود. لختی بعد او با ناامیدی به سرِ کارِ خود برگشت. آن وسیلهٔ نقلیهْ گاری دهقانی بود که گاوهای نَر آن را میکشیدند. مارتا به برادرش گفت: «یهکم صبر کن. اونها خیلی زود میرسن.» کشیش شانهای بالا انداخت و وانمود کرد به حرف او توجهی نمیکند. در سمت راست خطآهن، جادهٔ قدیمی ویا والریا قرار داشت که از میان کشتزارهای گندم، سیبزمینی، لوبیا، چغندر و ذرت میگذشت، به آوتزانو میرسید، از کوه کُلی دی مونته بووه بالا میرفت، از تیوولی پایین میآمد و سرانجام درست مانند هرراه دیگری به رم ختم میشد.»
«دن بندتو در آن روز هفتادوپنجساله شده بود. بعدازظهری گرم در اواخرِ ماه آوریل و اولین روز واقعاً بهاری پس از زمستانی بسیار سخت بود. کشیش که روی دیوار باغچهاش نشسته بود، هرازچندگاهی نگاهش را از روی کتاب دعایش متوجه درهٔ روبهرو میکرد. او در انتظار گروهی از شاگردان قدیمیاش بود. آنها قرار بود یکبهیک از راست و از چپ، از شهر و از روستاهای کوهستانی و خلاصه از هر جایی که زندگی آنها را پس از خاتمهٔ مدرسه پخشوپلا کرده بود به آنجا بیایند. اما آیا آنها واقعاً میآمدند؟ در پاییندستِ باغچهٔ دن بندتو، در آن موقع از روز، به نظر میرسید که چندین خانه در روکا دی مارسی متروکه شدهاند. در میان این خانههای فقیرانه که یک به یک تنگ هم چپانده شده بودند میدان کوچکی قرار داشت که با چشمن سنگفرش شده بود. پشت این میدان رواقی از یک کلیسای باستانی دیده میشد که در بالای آن گُل رزی را گچبری کرده بودند. خانهها، خیابانها و میدان همگی متروکه به نظر میآمدند. گدایی ژندهپوش از میدان میگذشت و بدون توقف به راه خود ادامه میداد. دختر جوانی در آستانهٔ درِ یکی از خانهها پدیدار شد و به دور و اطراف خود خیره نگاه کرد. او سپس در میان بوتههای پرچینی ناپدید شده و همچنان خیره ماند.»
«مارتا گفت: «کاملاً برعکس! کلاریس میخواد زمین رو بفروشه. امروزه روز شاهدونه دیگه خوب فروش نمیره. قبل از اینها، شاهدونه خوب فروش میرفت، اما حالا دیگه زیاد خواستارش نیستن. مردم میگن گرونه و بهعلاوه دهاتی و بدویه.»
دن بندتو گفت: «محصولات دستباف هم دیگه خوب فروش نمیرن. همینطور چیزهایی که ما میفروشیم.»
«به اینها کفشهای دستباف و مبلمانِ قرص و محکم رو اضافه کن. تاجرهایی که توی این حوزهها کار میکردن یکییکی دارن میبندن.»
دن بندتو گفت: «کاروکاسبی ما هم که تعریفی نداره.»
محصولات کارخانهای هم شیکتر بود و هم قیمتش کمتر. هرکس توانست مغازهاش را بست و به شهر رفت. پیروپاتالها در همین روستا ماندند و منتظر مرگ شدند. مارتا بار دیگر مجبور شد برخیزد و استوانهای که تارها به دور آن میپیچیدند را بچرخاند. («دهاتی و بدوی» دقیقاً کلماتی بود که اسقف اعظم خودش به مارتا گفته بود: «خانم عزیز، برادر شما خیلی دهاتی و بدویه و نمیتونه توی کالجهای ما تدریس کنه، چون پولوپلهدارترین ـ یعنی بهترین ـ خانوادههای بااصلونسب، پسرهاشون رو پیش ما میفررستن.») باید قبول کرد که اسقف اعظم نه دهاتی بود و نه بدوی.»
پیترو اسپینا یک جوان انقلابی است که مقامات به دنبال او هستند. او لباس یک کشیش قدیمی به نام دون پائولو اسپادا را به تن میکند تا خود را مخفی کند. پیترو به آبروتزو، روستای پیتراسکا (مارسیکا) برمیگردد و حالا مجبور میشود وانمود کند که یک کشیش است تا کسی به او شک نکند. پلیسهای فاشیست در تعقیب او هستند و پیترو فقط چند دوست دارد که میتواند به آنها تکیه کند. در همین حال مرد جوان با واقعیت غمانگیز زندگی دهقانان نادانِ روستای پیتراسکا روبهرو میشود؛ او متوجه میشود که انقلابکردن علیه فاشیسم همیشه دشوار است چون مشکل انقلاب ریشه در خودِ انقلاب دارد. در منطقهٔ آبروتزو همچنین روستاهای زیادی است که مانند روستای پیتراسکا عقبماندهاند و قوانین طبیعی و دهقانان آن تغییرناپذیر هستند. در این میان پیترو عاشق دختری میشود اما نمیتواند هویت واقعی خودش را فاش کند.
• کتاب فونتامارا اثر مشهور اینیاتسیو سیلونه نویسندهٔ ایتالیایی و جلد اول سهگانهٔ آبروتزو است. فونتامارا نام دهکدهای خیالی در مارسیکا است و مردم آن بسیار فقیر هستند و این روستا آنقدر دور است که مردم آن از تحولات اجتماعی بزرگ مانند ظهور فاشیسم بیخبر هستند. مردم این روستا روی زمینهایشان کار میکنند تا زنده بمانند و برای بهبود اقتصادی به مهاجرت روی میآورند و نسبت به رویدادهای خارج از منطقهٔ خود کاملاً ناآگاه هستند.
• کتاب دانه زیر برف اثر دیگری از اینیاتسیو سیلونه و جلد آخر سهگانهٔ آبروتزو است. این کتاب ادامهٔ داستان مبارز سوسیالیست پیترو اسپینا است که پس از دهها سال مبارزه ناگهان در خودر فرو میرود و خودش را به نشستی عارفانه دعوت میکند و سعی میکند در مورد مبارزاتش و زندگیاش عمیقتر بیندیشد.
سکوندینو ترانکویلی که بیشتر او را با نام مستعار اینیاتسیو سیلونه میشناسند، سیاستمدار، رماننویس، مقالهنویس، نمایشنامهنویس و نویسندهٔ مشهور ایتالیایی بود که در طول جنگ جهانی دوم به خاطر نوشتن رمانهای قدرتمند ضد فاشیستیاش به شهرت رسید. این نویسنده در 1900 به دنیا آمد و در 1978 از دنیا رفت. مشهورترین رمان او «فونتامارا» است که خواندهشدهترین رمان میان روشنفکران ایتالیایی در اروپا و جهان به شمار میرود و بهدلیل تقبیح فقر، بیعدالتی و ستم اجتماعی به طبقات فرودست، به نمادی ماندگار تبدیل شد. او این کتاب را زمانی نوشت که از ایتالیای فاشیسیتی به سوئیس پناهنده شده بود و این اولین و مشهورترین رمان این نویسنده است که مورد تحسین جهانی قرار گرفت. این رمان در آستانهٔ جنگ داخلی اسپانیا و تنها چند ماه پس از به قدرت رسیدن آدولف هیتلر منتشر شد؛ یعنی درست زمانی که جهان شروع به موضعگیری علیه فاشیسم کرده بود و تأثیر مثبتی بر افکار عمومی گذاشت و به «سمبل مقاومت» تبدیل شد و از سال 1946 تا 1963 نامزد دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات شد.
سیلونه سالها در تبعید ضدفاشیست در خارج از کشور، فعالانه و در مراحل مختلف سیاست ایتالیا شرکت کرد و زندگی فرهنگی این کشور را در دورهٔ پس از جنگ زنده کرد. او از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا در سال 1921 بود که بعداً به دلیل مخالفت با خط مشی حزب استالینستی اخراج شد و به سمت مواضع سوسیالیستی دموکراتیک رفت. جداییاش از حزب کمونیست ایتالیا در سالهای پس از جنگ جهانی دوم باعث شد که اغلب منتقدان ایتالیایی با او مخالفت کنند و بهرغم بحثهایی که در مورد روابطش با پلیس مخفی فاشیست ایتالیا وجود داشت، توانست با تأخیر بسیار در این کشور به شهرت برسد، درحالیکه در تمام دوران حرفهایش در خارج از کشورش مورد قدردانی خاصی قرار گرفت.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.